پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و دعوت نمودن در حال سفر
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و دعوت نمودن در سفر هجرت
احمد (74/4) از ابن سعد رضی الله عنه - این همان سعد است که براى پیامبر صل الله علیه و آله و سلم راه رکوبه[1] را (به طرف مدینه) راهنمایى نموده بود - و او از پدرش روایت نموده، که مىگوید: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم نزد ما تشریف آورد، و ابوبکر رضی الله عنه وى را همراهى مىنمود - ابوبکر رضی الله عنه در آن فرصت دختر شیر خوارى نزد ما داشت، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خواسته بود تا راه را به طرف مدینه کوتاهتر سازد - سعد به پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم گفت: این سیل برد رکوبه است ولى در آن دو دزد از قبیله اسلم مىباشند که به آنها، مهانان گفته مىشود، اگر خواسته باشید از راهى که آنها در آن جا قرار دارند، مىرویم، (و در غیر آن، راه دیگرى باید انتخاب کنیم). پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «ما را به همان راهى که آنان هستند ببر». سعد مىگوید: ما از همان طریق بیرون رفتیم، تا این که براى آنها معلوم گردیدیم، یکى از آنها به دیگرى مىگفت: این یمانى است. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم هر دوى آنها را خواست، و اسلام را به آنان عرضه نمود،و هر دوى آنها اسلام آوردند. بعد از آن پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم نامهایشان را پرسید: آن دو جواب دادند: ما مهانان (ذلیل و خوارها) هستیم. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم براىشان گفت: «نه، بلکه شما مکرمان (باعزتها) هستید». و به آنها توصیه کرد تا در مدینه نزد وى بیایند. و حدیث را متذکر شده است. هیثمى (58/6) مىگوید: این را عبدالله بن احمد روایت نموده و نام این سعد عبدالله ّست، که وى را نشناختم، ولى بقیه رجال وى ثقهاند.
پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و دعوت نمودن يک اعرابى در حالت سفر
حاکم ابو عبدالله نیشابورى از ابن عمر رضی الله عنهما روایت نموده که گفت: ما در یک سفر با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم همراه بودیم که اعرابیى از پیش روى ما آمد، چون به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزدیک شد، پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم از وى پرسید: «کجا مىروى؟» گفت: به طرف اهل و دیار خود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «آیا خواهان چیز بهتر و نیکویى هستى؟» اعرابى پرسید: آن چیست؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «گواهى بده که معبودى جز خداى واحد و لا شریک وجود ندارد، و محمّد بنده و پیامبر اوست». اعرابى گفت: آیا بر صدق گفته تو هیچ شاهدى وجود دارد؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (آرى) «این درخت». به این صورت پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم آن درخت را که در کنار درّهاى قرار داشت طلب نمود، درخت درحالى که زمین را پاره مىکرد به طرف پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روى آورد[2] تا این که در پیش رویش ایستاد، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سه مرتبه از آن شهادت و گواهى خواست، آن درخت گواهى داد که او در گفته خود صادق است. و بعد به همانجا که روییده بود برگشت، اعرابى به قوم خود برگشته گفت: اگر قومم از من اطاعت و پیروى نمودند آنها را برایت مىآورم، و اگر این طور ننمودند، خودم برگشته و با تو خواهم بود. این اسناد یک اسناد جید است، ولى آنها این را روایت ننمودهاند، و نه هم امام احمد این را روایت کرده است، این چنین در البدایه (125/6) آمده. هیثمى (292/8) مىگوید: این حدیث را طبرانى روایت نموده[3]، و رجال وى رجال صحیحاند، ابویعلى و بزار نیز این را روایت کردهاند.
دعوت نمودن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در سفر هجرت از بُرَیدَه بن حُصَیب و همراهانش
ابن سعد (242/4) ازعاصم اسلمى روایت نموده، که گفت: هنگامى که پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم از مکه به طرف مدینه هجرت نمود، و به غمیم[4] رسید، بُرَیدَه بن حُصَیب نزدش مشرّف گردید. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم وى را به اسلام دعوت نمود، او و همراهانش - که در حدود هشتاد خانه بودند - اسلام آوردند، پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم با آنها نماز عشاء را به جاى آورد، و آنها پشت سرش نماز خواندند.
[1]- این همان راه مشهورى است که در میان مکه و مدینه در نزدیک عرج واقع است، که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از آنجا عبور نموده بود.
[2]- ضعیف. عبدالله بن احمد در زیاداتش بر مسند احمد (4/74). در سندش ابن سعد العرجی وجود دارد که مجهول است. همینگونه هیثمی در «المجمع» میگوید. (6/58).
[3]- صحیح. ابویعلی (5662) و بیهقی در «الدلائل» (6/14،15) و ابن حبان (6505 – احسان) و طبرانی در «الکبیر» (3582). نگا: «معجزات النبی» تالیف حافظ ابن کثیر، انتشارات دارغد الجدید.
[4]- وادى است نزدیک مکه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر