توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آذر ۱, چهارشنبه

پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و دعوت نمودن خويشاوندان نزديكش

 

پيامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و دعوت نمودن خويشاوندان نزديكش

گفتار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  براى فاطمه و صفیه و غیر آنها

احمد از عائشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: چون این آیه قرآن نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤، «اقارب نزدیک‏ات را بیم بده» پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برخاسته گفت: «اى فاطمه دختر محمد، اى صفیه دختر عبدالمطّلب، اى بنى عبدالمطّلب من از جانب خداوند مالک هیچ چیزى براى شما نیستم، از مالم آنچه را از من مى‏خواهید، بخواهید»[1]. مسلم این را به تنهایى خود روایت کرده است.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و گرد آوردن خویشاوندان و اهل بیتش بر طعام جهت دعوت آنها به‌سوى اسلام

احمد همچنین از على  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: چون این آیه نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  اهل بیت خود را جمع کرد، که سى تن از آنها گرد آمدند، همه خوردند و نوشیدند، على  رضی الله عنه  مى‏گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به آنها گفت: کى دین‏هاى مرا و وعده هایم را به گردن مى‏گیرد و بعد از من سرپرستى اهلم را مى‏کند تا با من در جنّت همنشین باشد؟» مردى گفت: اى پیامبر خدا تو بحر بودى، و کى مى‏تواند به این کار اقدام نماید؟ على مى‏گوید: بعد از آن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  این گفته خود را - سه مرتبه - تکرار نمود. مى‏گوید: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آن را بار دیگر بر اهل بیت خود عرضه نمود، در این میان على  رضی الله عنه  گفت: من این مسؤولیت را انجام مى‏دهم[2].

احمد همچنین از على  رضی الله عنه  روایت نموده که: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بنى عبدالمطّلب را که یک گروهى را تشکیل مى‏دادند، جمع - یا دعوت - نمود که هر یک از آنها تقریباً یک بره گوسفند و یا بز، و مقدار زیادى آب را به تنهایى خود مى‏نوشید، آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  براى آنها یک پیمانه طعام را پخت، آن را خوردند تا این که سیر شدند، و طعام - گویى که به آن هیچ دست نرسیده باشد - به همان حالت خود باقى ماند، و بعد از آن جام کوچکى را آورد و از آن نوشیدند تا این که سیراب شدند، و آن آب به همان صورت قبلى خود باقى ماند، گویى که نوشیده نشده و دست نخورده باشد. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بعد از این فرمود: «اى بنى عبد المطّلب، من براى شما به شکل خاص و براى بقیه مردم به شکل عام فرستاده شده‏ام، و ازین واقعه[3] معجزه‏اى بزرگ را مشاهده نمودید. اکنون کدام یک از شما با من بیعت مى‏کند تا برادر و رفیقم باشد؟» على رضی الله عنه  می‌گوید: هیچ کس در پاسخ به گفته پیغمبر برنخاست. وى مى‏افزاید: من - که کوچک‏ترین قوم بودم به طرف وى برخواستم. حضرت على رضی الله عنه  می‌گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به من گفت: «بنشین» و بعد از آن او همان گفته خود را سه مرتبه تکرار نمود و در هر مرتبه من در مقابلش بر مى‏خواستم و او به من مى‏گفت: «بنشین» تا این که در مرتبه سوم او دست خود را در دست من نهاد.[4] این چنین در تفسیر ابن کثیر (350/3) آمده است. بزار از على رضی الله عنه  روایت نموده که گفت: چون آیه نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «اى على از یک ران گوسفند با یک پیمانه گندم طعامى آماده کن، و بنى هاشم را برایم جمع نما» - و آنها در آن روز چهل مرد، و یا چهل تن به جز یک مرد (یعنى سه و نه تن) بودند. - على رضی الله عنه  مى‏گوید: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  طعام را خواست و آن را در میان‌شان گذاشت. از آن طعام خوردند تا که سیر گردیدند. در میان آنها کسانى بود که یک بز را با نانخورشش مى‏خورد (و سیر نمى‏شد، ولى این بار همه آنها فقط از همان طعام اندک سیر شدند). بعد از آن جام شیر را به آنان تقدیم داشت، از آن نیز نوشیدند تا این که از نوشیدن باز مانده و سیر شدند. درین فرصت کسى از آنها گفت چون این جادو دیگر جادویى ندیده بودیم - روایت مى‏کنند که گوینده این قول ابولهب بود -، بعد ازین روز باز پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «اى على، از پاى گوسفندى با یک پیمانه (گندم) طعام آماده کن، و کاسه بزرگى از شیر را نیز آماده بساز». على  رضی الله عنه  مى‏گوید: من این کار را انجام دادم. آنها از آن چون روز اوّل خوردند، و چنان که در مرتبه اوّل نوشیده بودند، نوشیدند، در این بار نیز چون مرتبه اوّل اضافه ماند. کسى از آنها باز، گفت: ما جادویى چون امروز ندیدیم. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بار دیگر بعد ازین رویداد فرمود: «اى على از پاى گوسفند و یک پیمانه (گندم) برایم طعام آماده کن، و کاسه بزرگى از شیر را نیز آماده کن» من این کار را انجام دادم. آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «اى على، بنى هاشم را برایم جمع کن». من آنها را جمع نمودم و آنها از آن خوردند و نوشیدند، آن گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پیش از همه آنان گفت: «کدام یکى از شما دین مرا مى‏پردازد». مى‏گوید: خاموش باقى ماندم، و همه قوم نیز خاموش و ساکت بودند، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفته خود را باز تکرار نمود، پاسخ دادم: من اى پیامبر خدا! پیامبر   صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «تو اى على، تو اى على!»[5]. هیثمى (302/8) مى‏گوید: این را بزار روایت کرده و لفظ نیز از اوست، و احمد این را به اختصار روایت نموده، چنان که طبرانى در الاوسط به اختصار روایت کرده است، و رجال احمد و یکى از اسنادهاى بزار بدون شریک که ثقه مى‏باشد، رجال صحیح‌اند.

ابن ابى حاتم این را نیز به این معنى روایت نموده و در حدیث وى آمده: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «کدام یکى از شما قرضدارى مرا از طرف من ادا مى‏کند، و خلیفه و جانشینم در اهلم مى‏باشد؟» على  رضی الله عنه  مى‏گوید: همه خاموش شدند و عبّاس نیز از ترس این که شاید با قبول نمودن آن تمام مالش در آن مصرف شود ساکت و خاموش ماند، بعد از آن پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آن را بار دوم گفت: عبّاس این بار نیز خاموش ماند، چون من این حالت را مشاهده نمودم، گفتم: اى پیامبر خدا، من. على  رضی الله عنه  مى‏افزاید: من در آن روز از همه آنها بد حال‏تر بودم، چشم‏هایم درد مى‏کرد و از آنها آب مى‏رفت و شکمم بزرگ بود، و ساق‏هایم خراشیده شده بودند[6]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (351/3) آمده است. این روایت را بیهقى در الدلایل و ابن‏جریر به سیاق مبسوطترى از این سیاق با زیادت‏هاى دیگر به اسناد ضعیف، چنان که در تفسیر ابن کثیر (350/3) و البدایه (39/3) آمده، روایت نموده‏اند. حدیث به سیاق دیگرى از ابن عبّاس  رضی الله عنهما  در دعوت نمودن مجامع و گروه‏ها در (ص 140) ذکر گردید.



[1]- صحیح. مسلم (493) و احمد (6/187).

[2]- ضعیف. احمد (1/111) در سند آن منهال بن عمرو و همچنین اسدی وجود دارد که ضعیف است نگا: التقریب (1/352).

[3]- هدف از واقعه، برکت پیدا شدن در طعام و نوشیدنى‏داخل جام است که نشانه‏اى از نبوّت و معجزه را درین مقام ثابت مى‏کند. م

[4]- صحیح. احمد (1/159)، هیثمی در «المجمع» (8/302) می‌گوید: رجال آن ثقه‌اند. شیخ احمد شاکر آن را صحیح دانسته است.

[5]- ضعیف. شریک بدحفظ است و در واقع از جهت حفظش ضعیف است اما مسلم از وی بصورت متابعه روایت کرده است.

[6]- ضعیف. ابن کثیر آن را در تفسیرش (3/363) به ابن ابی حاتم نسبت داده است. در اسناد آن منهال ابن عمرو که ضعیف است وجود دارد. همچنین عبدالله به عبدالقدوس را ائمه‌ی جرح و تعدیل ضعیف دانسته‌اند. یحیی می‌گوید: او هیچ نیست بلکه رافضی خبیثی است. نگا: «میزان الاعتدال» (2/457).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...