توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۲۳, سه‌شنبه

باب تحمّل سختى‏ها در راه خداوند عزوجل

 

باب تحمّل سختى‏ها در راه خداوند  عزوجل

گفتار مقداد  رضی الله عنه  در توصیف حالتی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در آن مبعوث گردید

ابونعیم در الحلیه (175/1) از جُبَیربن نُفَیر، و او از پدرش روایت نموده، که گفت: روزی نزد مقداد بن اسود  رضی الله عنه  نشستیم، مردی از کنارش گذشت و گفت: خوشی باد برای این دو چشم که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدند. به خدا سوگند دوست داریم، ما هم آنچه را تو دیدی می‏دیدیم، و آنچه را تو حاضر بودی و مشاهده کردی ما هم حاضر می‏بودیم و مشاهده می‏کردیم!! من (به سخنان وی) گوش فرا دادم، و (سخنانش) مرا خوشحال کرد، چون جز خیر نگفت[1]. بعد از آن (مقداد  رضی الله عنه ) رویش را به طرف وی گردانیده گفت: چه چیز یکی از شما را وامی‏دارد، که آرزوی محضری را نماید که خداوند  عزوجل  او را از آن غایب گردانیده است، و نمی‏داند که اگر در آن حاضر می‏بود چگونه می‏بود؟! به خدا سوگند، نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اقوامی حاضر شدند - که خداوند  عزوجل  آنها را بر پوزهای‏شان به دوزخ انداخت نه به او جواب مثبت دادند و نه وی را تصدیق کردند!! آیا سپاس و ثنای خداوند را به‌جای نمی‏آورید که او  عزوجل  شما را در حالی خلق کرد و بیرون آورد که جز پروردگارتان را نمی‏شناسید، و آنچه را نبی‌تان  علیه السلام  با خود آورده است تأیید و تصدیق می‏نمایید، و آزمون‌ها و آزمایش‌ها توسط غیر شما انجام شد (و آنها بار آن را به دوش کشیدند)؟! به خدا سوگند، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در شدیدترین و سخت‏ترین حالتی که نبیی از انبیا در آن مبعوث می‏گردد، مبعوث شده بود، در زمان فترت[2] و جاهلیت، که هیچ دینی را بهتر از عبادت بت‏ها نمی‏دیدند. رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  (در همچون زمانی)، فرقانی را آورد که با آن میان حق و باطل فرق گذاشت و آن دو را از هم جدا نمود، و در میان پدر و فرزندش جدایی افکند، حتّی مردی می‏دید که پدرش یا فرزندش و یا برادرش کافر است، در حالی که خداوند قفل قلب او را برای ایمان باز گردانیده بود، تا بداند واقعاً کسی که وارد دوزخ می‏شود، هلاک گردیده، و او به خاطر این که می‏دانست، نزدیکش در آتش است، چشمش روشن نمی‏شد و خوشحال نبود و این همان (قضیه‏ای) است که خداوند  عزوجل  درباره آن گفته است:

﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ [الفرقان: 74].

ترجمه: «ای پروردگار ما! به زنان ما و فرزندان ما روشنی چشم ببخش»[3].

طبرانی نیز به همین مضمون با سندهای مختلف، چنان که هیثمی در المجمع (17/6) می‏گوید، روایت نموده، و در یکی از آنها یحیی بن صالح آمده، ذهبی وی را ثقه دانسته، و درباره‏اش سخنانی گفته‏اند، ولی بقیه رجال آن رجال صحیح‌اند.

گفتار حضرت حذیفه در این باب

ابن اسحاق از محمّد بن کعب قرظی روایت نموده، که گفت: مردی از اهل کوفه به حذیفه بن یمان  رضی الله عنه  گفت: ای ابوعبدالله، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدید و همراهی اش نمودید؟ پاسخ داد: بلی، ای برادرزاده‏ام. پرسید: شما چه می‏کردید؟ پاسخ داد: به خدا سوگند تلاش می‏نمودیم (و رنج و مشقّت را متقبّل می‏شدیم). آن مرد گفت: به خدا سوگند، اگر ما وی را درک می‏نمودیم، او را نمی‏گذاشتیم تا بر زمین راه برود، بلکه او را بر گردن‏های خویش حمل می‏کردیم. (راوی) می‏گوید: حذیفه فرمود: ای برادرزاده‏ام به خدا سوگند، ما خود را با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در خندق در حالی دریافتیم... و حدیث را در تحمل شدّت خوف و شدّت گرسنگی و سردی‌شان ذکر نموده. و نزد مسلم آمده که: حذیفه به وی گفت: تو این کار را می‏نمودی؟! ما خود را با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در شب احزاب، در شبی که باد و سردی شدید بود، در حالی دریافتیم[4]... و آن را متذکر شده. و نزد حاکم و بیهقی آمده که: حذیفه گفت: این را آرزو نکنید... و آن را چنان که در تحمل خوف خواهد آمد، متذکر گردیده.



[1]- گوینده نفیر است، و ظاهر این است که آن مرد سخنی گفت که خوشش آمد.

[2]- زمانی که بین دو پیغمبر باشد، و یا زمانی که حکومتی از میان رفته و هنوز حکومت دیگری جای آن را نگرفته باشد، هدف در اینجا فاصله زمانی میان حضرت محمّد و حضرت عیسی  رضی الله عنهما  می‏باشد که بسا فسادهایی که در این مدت به ظهور رسید. م.

[3]- صحیح. احمد (6/2، 3) و طبرانی در «الکبیر» (608)، (657) و بخاری در «الأدب المفرد» (87). آلبانی آن را در «صحیح الادب المفرد» (64) و «الصحیحة» (282) صحیح دانسته است. نگا: «فضل الله الصمد» جیلانی (1/152، 153).

[4]- صحیح. ابن اسحاق چنانکه در «سیرت ابن هشام» (3/ 157) آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...