توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آذر ۱, چهارشنبه

دعوت صحابه در قبايل و اقوام عرب

 

دعوت صحابه در قبايل و اقوام عرب

دعوت نمودن ضِمام بن ثعلبه در بنى سعدبن بکر، آمدن ضمام به نمایندگى از قومش نزد پیامبر خداص و گفتگوى او با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اسلام آوردنش

ابن اسحاق از ابن عبّاس  رضی الله عنهما  روایت نموده که گفت: بنى سعد بن بکر، ضمام بن ثعلبه را به عنوان نماینده خود نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرستادند. وى نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، شتر خود را در دروازه مسجد خوابانید، و بعد بر پاى آن عقال بست، و داخل مسجد گردید و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در میان اصحاب خود نشسته بود. ضمام مردى بود شدید و نیرومند و موى انبوهى داشت، که موهاى خود را به دو شکل گیسو بافته بود، او همچنان پیش آمد تا این که در مقابل پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در میان اصحابش ایستاد و پرسید: کدام یکى از شما پسر عبدالمطلب است؟ پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پاسخ داد: «من پسر عبدالمطلب هستم». پرسید: آیا تو محمّد هستى؟ فرمود: «بلى». ضمام گفت: اى پسر عبدالمطلب من ازتو سئوالاتى مى‏کنم، و در سئوال هایم ازتو شاید درشتى هم بکنم ولى مبادا که از من ناراحت شده و خشمگین شوى. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هر چه مى‏خواهى بپرس من در دلم از تو ناراحت نخواهم شد». ضمام گفت: من تو را به‏خداى خودت و خداى آنانى که پیش از تو بودند، و پس از تو مى‏آیند سوگند می‌دهم، که آیا تو را خداوند به‌سوى ما به عنوان رسول فرستاده است؟ رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا، بلى». گفت: تو را به الله خداى خودت و خداى کسانى که قبل از تو بودند و خداى کسانى که بعد از تو مى‏آیند، سوگند مى‏دهم، که آیا خداوند به تو دستور داده تا ما را به این کار مأمور سازى که او را به تنهاى بپرستیم و براى او چیزى را شریک نیاوریم، و این بت‏ها و شرکایى را که پدران مان مى‏پرستیدند دیگر پرستش نکنیم؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا، بلى». ضماد گفت: تو را به‏ الله خداى خودت و خداى کسانى که قبل از تو بودند، و بعد از تو مى‏آیند سوگند مى‏دهم، که آیا خداوند به تو دستور داده است تا این نمازهاى پنجگانه را برپا داریم؟ فرمود: «بار خدایا، بلى». راوى مى‏گوید: سپس یک یک فرایض اسلام را چون: زکات، روزه، حج و بقیه شرایع آن را در مجموع نام مى‏برد، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را در وقت یاد نمودن هر یک از آن فریضه‏ها چون ماقبلش سوگند مى‏داد، تا این که فارغ گردید، (و پس از آن) گفت: شهادت مى‏دهم که معبودى جز یک خدا نیست، و شهادت مى‏دهم که محمّد رسول خداست، و این فرایض را همه به جاى خواهم آورد، و از آنچه مرا نهى نموده‏اى اجتناب خواهم نمود، و از این کم و زیادى هم نمى‏کنم، بعد از آن برخاسته و به طرف شتر خود برگشت. راوى مى‏گوید: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر صاحب دو گیسو راست بگوید به بهشت خواهد رفت».

اسلام آوردن بنى سعد و قول ابن عبّاس درباره ضمام

ابن عبّاس  رضی الله عنهما  می‌گوید: او نزد شتر خود آمد، عقال آن را باز نموده بیرون گردید، تا این که نزد قوم خود آمد، همه آنها نزدش جمع شدند، اوّلین حرفى که وى زد این بود که گفت: مرگ به لات و عزى. قومش به او گفتند: اى ضمام آرام باش و این را مگو، و از برص، جذام و جنون[1] بترس!! گفت: واى بر شما، آن دو به خدا سوگند، نفع و ضررى نى توانند برسانند. و خداوند  جل جلاله  پیامبرى فرستاده است، و بر وى کتابى نازل نموده، و به واسطه آن شما را از آنچه در آن قرار دارید، نجات مى‏دهد، و من شهادت مى‏دهم که معبودى جز خداى واحد و لاشریک نیست، و محمّد بنده و رسول اوست، و من از نزد او به آنچه شما را به آن امر کرده و از آنچه شما را نهى نموده آمده‏ام. ابن عبّاس  رضی الله عنهما  مى‏گوید: به خدا سوگند، آن روز شام نشده بود که همه افراد قریه وى اعم از مرد و زن مسلمان شدند. ابن اسحاق مى‏گوید: ابن عبّاس  رضی الله عنهما  مى‏گفت: ما نماینده قومى را بهتر از ضمام بن ثعلبه سراغ نداریم[2]. و همچنین این را امام احمد از طریق ابن اسحاق روایت نموده، و ابوداود مانند آن را از طریق وى روایت کرده است. نزد واقدى آمده: آن روز در قریه‏اش بیگاه نشده بود که همه، مرد و زن ایمان آورده و مسلمان شدند، مساجد را بنا نموده و براى نماز اذان گفتند. این چنین در البدایه (60/5) آمده است.

روایت قبلى را همچنان حاکم در المستدرک (54/3) از طریق ابن اسحاق مثل این روایت نموده، و بعد گفته است: بخارى و مسلم در روایت نمودن ورود ضمام به مدینه اتفاق نموده‏اند، ولى هیچ یک از آنها حدیث را به این طولش روایت ننموده، و این حدیث صحیح است. ذهبى با وى درین قول موافقه نموده و مى‏گوید: صحیح است.



[1]- برص، پیسى، لکه و پیس: لکه‏هاى سفید که روى پوست بدن پیدا مى‏شود، بیمارى پوستى که با سفید شدن یا بى‌رنگ شدن قسمتى از پوست بدن و پررنگ شدن قسمت‏هاى اطراف آن مشخص مى‏شود. اما جذام، آکله، داءالاسد، خوره: بیمارى مزمن که با سیل آن شبیه به باسیل سل است، و بر دو قسم مى‏باشد: یک قسم آن داراى عوارضى از قبیل بر امدگى‏هاى مسى رنگ در روى پوست بدن مى‏باشد که به تدریج تغییر مى‏کند و تبدیل به زخم و جراحت مى‏شود. قسم دیگر آن عبارت است از لکه‏هاى سفید شبیه به برص و بى‌حسى بعضى از اعضاى بدن از قبیل بینى و دست و پا که گوشت آنها را فاسد مى‏کند و از میان مى‏برد، دوره کمون آن بسیار طولانى است و ممکن است به ده یا پانزده سال برسد. ولى جنون و یا دیوانگى، زایل شدن عقل، تباه گشتن عقل، حالت دیوانگى است که گاه گاه در انسان بروز مى‏کند. به نقل از فرهنگ عمید. م.

[2]- حسن. ابن اسحاق آنگونه که در سیرهی ابن هشام (4/ 149، 150) و احمد (6/ 254- 265) ابوداود (487) و حاکم (3/ 54، 55) آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...