اصحاب و فرستادن افراد و گروهها براى دعوت
فرستادن هشام بن عاص و غیر وى نزد هرقل
بیهقى در الدلائل از ابوامامه باهلى از هشام بن عاص اموى رضی الله عنهما روایت نموده، که گفت: من و مرد دیگرى به نزد هرقل - صاحب روم - به خاطر دعوت وى بهسوى اسلام فرستاده شدیم. حرکت کردیم تا این که به غوطه دمشق رسیدیم، و در آنجا نزد جبله بن ایهم غسانى پایین آمدیم، هنگامى که نزدش وارد شدیم او بر تختى نشسته بود. مردى رانزد ما فرستاد تا از طریق او همراهش صحبت کنیم، ولى ما گفتیم: به خدا ما با فرستادهاى صحبت نخواهیم کرد، چون به نزد پادشاه فرستاده شدهایم، اگر او اجازه بدهد، همراهش صحبت مىکنیم، و گرنه با فرستادهاى صحبت نمىنماییم، فرستاده او دوباره به طرفش برگشت و او را از این قضیه خبر داد. مىگوید: پادشاه به ما اجازه داد، و گفت: حرفهایتان را بگویید، هشام بن عاص صحبت نمود و او را به اسلام دعوت نمود، وى در این حالت لباس سیاه بر تن داشت. هشام پرسید: این چیزى که بر دوش شماست چیست؟ جواب داد: این را پوشیده و سوگند یاد کردهام، که تا شما را از سر زمین شام اخراج نکنم، آن را از تنم بیرون نمىآورم. به او گفتیم: به خدا سوگند، ما همین جایى را که نشستهاى از تو خواهیم گرفت، و ان شاءالله پادشاهى پادشاه بزرگ را نیز خواهیم گرفت و این را محمّد صل الله علیه و آله و سلم پیامبرمان به ما خبر داده است. گفت: شما اهل این نیستید، بلکه آنها قومى هستند که در روز، روزه میگیرند، و در شب قیام مىنمایند[1] [2]... و حدیث را به طول آن چنان که در باب امدادها و تأییدات غیبى خواهد آمد، متذکر شده، و این را همچنان حاکم به طول آن چنان که در تفسیر ابن کثیر (251/2) آمده، به مانند آن روایت کرده است.
ابونعیم در الدلائل (ص9) از موسى بن عقبه قریشى روایت نموده که: هشام بن عاص، نعیم بن عبدالله و مرد دیگرى که از وى نام برده است، در زمان ابوبکر رضی الله عنه به نزد پادشاه روم فرستاده شدند، مىگویند: ما نزد جبله بن ایهم که درغوطه بود وارد شدیم، وى لباسهاى سیاه بر تن داشت، و همه چیزهایى که در اطرافش قرار داشت سیاه بود، گفت: اى هشام با وى صحبت کن، هشام با وى صحبت نمود، و او را به طرف خداوند فرا خواند... و حدیث را چنان که خواهد آمد به تفصیل بیان کرده است.
[1]- ضعیف. بیهقی در «الدلائل» (1/386-390) ابن حجر وی را چنانکه در «الفتح» (8/219) آمده ضعیف دانسته است.
[2]- این صفات کسانى است که مستحق نصرت مىباشند، اینها قومىاند که عبادت و جهاد را یکجاى باهم انجام مىدهند، و خداوند تبارک و تعالى در مورد ایشان مىفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١﴾ [الحج: 41].
ترجمه: «آنانى که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم نماز را برپا مىدارند و زکات را ادا مىکنند، و امر به معروف و نهى از منکر مىنمایند، و پایان همه کارها از آن خداست».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر