توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۴, یکشنبه

دعا براى انصار رضی الله عنهم

 

دعا براى انصار  رضی الله عنهم  

(دعای پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برای انصار، و آنچه ابوبکر  رضی الله عنه  در یکی از خطبه‌هایش درباره ایشان گفته است)

امام احمد از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: (آبکشی توسط) شترهای آبکش (یا قلت این شترها) برای انصار باعث مشقّت و تکلیف گردید، آنگاه آنها نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  جمع شدند، و از وی می‏خواستند تا برای‌شان نهری را در روی زمین حفر نماید. رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به آنان گفت: «مرحبا به انصار، مرحبا به انصار، مرحبا به انصار. از من امروز هرچه را که بخواهید به شما می‏دهم، و از خداوند هم هر چیزی را که برای شما بخواهم به من می‏دهد»، آنگاه آنها به یکدیگر گفتند: این موقع را غنیمت شمرده، از وی مغفرت را بخواهید، گفتند: ای رسول خدا، برای ما به مغفرت دعا نما. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا، به انصار و به پسران انصار، و به پسران پسران انصار مغفرت نما»[1]. و در روایتی آمده: «و به همسران انصار». هیثمی (40/10) می‏گوید: این را امام احمد روایت نموده، و بزار مانند آن را روایت کرده و (قول): «مرحبا به انصار» را سه مرتبه ذکر نموده. و طبرانی این را در الاوسط، الصغیر والکبیر مانند آن را روایت کرده، و گفته: «و برای زنان پسرن انصار»[2]. و رجال یکی از اسناد احمد رجال صحیح‌اند. و نزد بزار و طبرانی از رفاعه بن رافع  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا، به انصار، و به ذریه‏های انصار، و ذریه‏های ذریه‏هایشان و همسایگان‌شان مغفرت نما»[3]. هیثمی (40/10) می‏گوید: رجال آنها غیر از هشام بن هارون که ثقه است رجال صحیح‌اند. و نزد طبرانی از عوف انصاری  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا، به انصار، و به پسران انصار، و به آزاد کردندگان انصار مغفرت نما». هیثمی (41/10) می‏گوید: در این کسانی‌اند که نمی‏شناسم. و نزد بزار از عثمان  رضی الله عنه  روایت است که گفت: از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «ایمان در یمن است، ایمان در قحطان است، و شدّت و سختی در پسران عدنان است، حمیر رأس عرب و مهم‏تر و بزرگ آن است، و مذحج سردار و عصمت عرب است، و ازد صاحب شوکت و مورد اعتماد و جمجمه عرب است و همدان گردن و بلندی عرب است، بار خدایا، انصار را عزت بخش، کسانی را که خداوند توسط ایشان دین را استوار گردانید، کسانی را که مرا جای دادند، کمک و یاری ام نمودند، و از من حمایت کردند، و اینها اصحابم در دنیا، و گروهم در آخرت‌اند، و اولین کسانی‌اند که از امتم وارد جنت می‏شوند». هیثمی (41/10) می‏گوید: اسناد آن حسن است. و ابن ابی الدنیا در الاشرف، چنان که در الکنز (134/7) آمده، از عثمان ابن محمّد بن زبیری روایت نموده، که گفت: ابوبکر  رضی الله عنه  در یکی از خطبه‏های خود فرمود: -به خدا سوگند- ما و انصار چنانیم که گفته است:

جزى الله عنا جعفراً حين اشرقت

 

بنا نعلنا للواطئين فزلّت

ابوا ان يملّونا ولو ان امّنا

 

تلاقي الذي يلقون منا لـملت

ترجمه: «خداوند از طرف ما، برای جعفر پاداش دهد، هنگامی که کفش‏های ما در برابر ما بخل ورزیدند، و روندگان را لغزانیدند، ولی آنان از ناراحت ساختن ما ابا ورزیدند، اگر مادر ما، آنچه را می‏دید، که آنان از ما می‏بینند، خسته و ناراحت می‏شد».

ایثار انصار ن در امر خلافت (قول پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  درباره قریش)

امام احمد و ابن جریر به اسناد حسن از حمید بن عبدالرحمن حمیری روایت نموده‏اند که گفت: (وقتی که) رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رحلت نمود، ابوبکر  رضی الله عنه  در گوشه‏ای از مدینه قرار داشت، وی آمد و روی رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را باز نموده گفت: پدر و مادرم فدایت! در زندگی و مرگ چقدر خوشبویی!! سوگند به پروردگار کعبه، که محمّد مرده است. آنگاه ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  به سرعت به راه افتادند و نزد آنها آمدند. ابوبکر  رضی الله عنه  صحبت نمود، و همه چیزی را که درباره انصار نازل گردیده بود، و همچنین همه چیز را که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در‌شان ایشان گفته بود، متذکر گردید. و گفت: من می‏دانم که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است: «اگر مردم وادیی را در پیش گیرند، و انصار وادیی را، من همان وادیی انصار را در پیش می‏گیرم»، و تو - ای سعد - می‏دانی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: -و تو نشسته بودی- «قریش صاحبان این امراند، و نیکان مردم تابع نیکان ایشان‌اند، و فاجرشان تابع فاجر ایشان». سعد  رضی الله عنه  برایش گفت: راست گفتی. ما وزراء هستیم و شما امرا[4]. این چنین در الکنز (137/2) آمده. و هیثمی (191/5) می‏گوید: این را امام احمد روایت نموده -و در صحیح طرفی از اول آن آمده است- و رجال وی ثقه‏اند، مگر این که حمید بن عبدالرحمن ابوبکر را درک ننموده.

قصّه سقیفه بنی ساعده

طیالسی، ابن سعد (151/3)، ابن ابی شیبه، بیهقی (143/8) و غیر ایشان از ابوسعید خدری  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وفات نمود، خطبای انصار برخاستند و مردی از آنها می‏گفت: ای گروه مهاجرین، وقتی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مردی از شما را به کاری می‏گماشت، مردی از ما را با وی یکجای می‏ساخت، بنابراین ما بر این نظریم که این امر را دو نفر به دوش بگیرند، یکی برای شما و دیگری برای ما باشد، بعد خطبای انصار همین طور یکی پس از دیگری صحبت کردند و نظر وی را تأیید نمودند. آنگاه زید بن ثابت  رضی الله عنه  برخاست و گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از مهاجرین بود، و امام نیز از مهاجرین می‏باشد، و ما چنان که انصار رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بودیم انصار وی هستیم، بعد ابوبکر  رضی الله عنه  برخاست و گفت: ای گروه انصار! خداوند شما را پاداش نیکو دهد، این گوینده شما درست فرمود، بعد از آن گفت: ما -به خدا سوگند- اگر شما غیر از این را بکنید، همراهتان مصالحه نمی‏کنیم. بعد زید بن ثابت از دست ابوبکر گرفت و گفت: این دوست شماست، با وی بیعت کنید. و حدیث را، چنان که در کنزالعمال (131/3) آمده، ذکر نموده است. و هیثمی (183/5) می‏گوید: این را طبرانی و احمد روایت نموده‏اند، و رجال احمد رجال صحیح‌اند. و طبرانی این را از ابوطلحه  رضی الله عنه ، به مانند آن، چنان که در الکنز (140/3) آمده، روایت کرده است.

و ابن سعد و ابن جریر از قاسم بن محمّد روایت نموده‏اند: هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وفات نمود، انصار نزد سعدبن عباده  رضی الله عنه  جمع شدند. و ابوبکر و عمر و ابوعبیده بن جراح  رضی الله عنهم  نزد ایشان آمدند، حباب‏بن منذر  رضی الله عنه  -که بدری بود- برخاست و گفت: از ما هم امیر باشد و از شما هم، ما - به خدا سوگند - بر این امر با شما ای گروه، همچشمی و رقابت نمی‏کنیم[5]، ولی از آن می‏هراسیم که آن را (پس از شما) اقوامی به دست گیرند که ما پدران و برادران ایشان را به قتل رسانیده‏ایم. عمر  رضی الله عنه  به وی گفت: اگر آن چنان شد و تو توانستی بمیر[6]، بعد از آن ابوبکر  رضی الله عنه  صحبت نموده گفت: ما امرا هستیم و شما وزرا و این امر درمیان ما و شما چون پاره شدن برگ خرما نصف است، و نخستین کسی که از مردم بیعت نمود ابونعمان بشیر بن سعد  رضی الله عنه  بود. هنگامی که مردم بر ابوبکر جمع شدند، وی مالی را در میان مردم تقسیم نمود، و برای پیره زنی از بنی عدی ابن نجار سهم‌اش را به دست زید بن ثابت  رضی الله عنه  فرستاد، آن زن پرسید: این چیست؟ گفت: مالی است که ابوبکر برای زنان تقسیم نموده است. پیره زن گفت: آیا مرا در دینم رشوه می‏دهید. گفتند: خیر. آن زن گفت: آیا می‏ترسید که من آنچه را بر آن هستم رها می‏کنم. گفتند: خیر. آن زن افزود: به خدا سوگند، هیچ چیزی را ابداً از آن نمی‏گیرم. زید به‌سوی ابوبکر  رضی الله عنه  برگشت و او را از آنچه آن زن گفته بود آگاهانید. ابوبکر گفت: و ما هم از آن چیزی که برای وی دادیم ابداً چیزی را نمی‏گیریم[7]. این چنین در کنزالعمال (130/3) آمده است.




[1]- صحیح. احمد (3/139) و حاکم (4/80) از طریق دیگر که حاکم آن را صحیح دانسته و همچنین ذهبی.

[2]- درین حدیث لفظ «کنائن» که جمع «کنّه » است استعمال شده، و این لفظ تا جایی که من به فرهنگ‏های دست داشته‏ام مراجعه نمودم چندین معنا را افاده می‏کند، از جمله: همسر پسر، همسر برادر و زن پیر، نمی‏دانم که در حدیث همه آنها مطلوب‌اند و یا یکی، و من در ترجمه اول آن را به خاطر این که اولین معنای کلمه مذکور است، انتخاب نمودم. والله اعلم. م.

[3]- ضعیف. طبرانی در «الکبیر» (4534) و بزار (2/266) در سند آن هشام بن هارون انصاری است که مجهول است: «التقریب» (2/230) و «المیزان» (4/305).

[4]- احمد (1019)، (9335) و سندش منقطع است زیرا حمید بن عبدالرحمن ابابکر را درک نکرده است چنانکه در «مجمع الزوائد» (5/191) آمده اما شواهد آن در احادیث صحیح موجود است.

[5]- و بر آن بخل نمی‏ورزیم.

[6]- در اصل عوض کلمه «فمت»، «بمیر»، کلمه «قمت»، «قیام کن» آمده است، یعنی اگر همچو حالتی احیاناً اتفاق افتاد و آن‌هایی که تو از ایشان هراس داری به قدرت رسیدند، پس در مقابل‌شان قیام کن. ولی درست همان است که، ذکر نمودم «فمت»، «پس بمیر» و معنای قول عمر  رضی الله عنه  چنین است که، اگر آنهایی از قریش خلافت را به عهده گرفتند که پدر و یا برادرش را کشته‏اید، دیگر در زندگی خیری نیست، و اگر توانستی بمیر، یعنی: همچو حالتی اکنون به وقوع نمی‏پیوندد، چون ما جز با سابقین اوائل بیعت نمی‏کنیم و آنها بر شما ظلم نمی‏کنند. به نقل از پاورقی و یا تصرف و زیادت. م.

[7]- صحیح. ابن سعد در «الطبقات» (3/182).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...