توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۴, یکشنبه

انكار بر كسى كه بيرون رفتن در راه خدا عزوجل تأخير نمايد

 

انكار بر كسى كه بيرون رفتن در راه خدا  عزوجل  تأخير نمايد

انکار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای ابن رواحه

امام احمد از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده که: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  لشکری را به مؤته فرستاد، و زید را امیر آن کرد، اگر وی کشته شد امارت به جعفر برسد، و اگر جعفر هم کشته شد امارت به ابن رواحه برسد، ابن رواحه درنگ نمود، و نماز جمعه را با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به‌جای آورد، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وی را دید و گفت: «چه باعث تخلفت شد؟» گفت: به خاطر این که جمعه را همراهت بخوانم. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «یک صبح و یا یک بیگاه بر آمدن در راه خدا، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است»[1]. این چنین در البدایه (242/4) آمده. و این را همچنین ابن ابی شیبه از ابن عباس مانند آن چنان که در الکنز (309/5) آمده، روایت کرده است.

امام احمد همچنین از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  عبدالله بن رواحه را به سریه‏ای فرستاد، و آن روز مصادف با روز جمعه بود. (راوی) می‏گوید: ابن رواحه یاران خود را پیش فرستاد، و گفت: من می‏باشم و با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز جمعه را می‏خوانم، و بعد از آن، به آنها می‏پیوندم. (راوی) می‏افزاید: هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز خواند، وی را دید، و فرمود: «چه چیز تو را بازداشت که صبحگاه با یاران خود خارج شوی؟» گفت: خواستم جمعه را همراه تو بخوانم، و بعد به ایشان بپیودم. رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «اگر همه آنچه را در روی زمین است، انفاق نمایی، همان خارج شدن صبحگاه‌شان را درک نخواهی نمود»[2]. و این حدیث را ترمذی روایت نموده، و بعد از آن او را به آنچه از شعبه حکایت نموده معلول دانسته، موصوف گفته است: حکم از مقسّم جز پنج حدیث دیگر نشنیده است، و این حدیث از جمله آنها نیست. این چنین در البدایه (242/4) آمده.

انکار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر یکی از یارانش که در بیرون رفتن تأخیر نموده بود

امام احمد همچنین از معاذ بن انس  رضی الله عنه  و او از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  روایت نموده که: وی یاران خود را به جنگ دستور داد. مردی به اهل خود گفت: من می‏باشم، تا با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز بخوانم، بعد از آن به وی سلام بدهم، و همراهش وداع گویم، و او برایم دعایی کند، که روز قیامت در پیش من قرار داشته باشد. هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز خواند،آن مرد در حال یکه به وی سلام می‏داد به طرف او روی آور. رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به او گفت: «آیا می‏دانی که یارانت چقدر از تو سبقت نموده‏اند؟» گفت: بلی، فقط همین روز را به خاطر بیرون شدنشان در وقت صبح ازمن سبقت نموده؟» پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: سوگند به ذاتی که جانم دردست اوست،آنها در فضیلت به فاصله دورتر از میان مشرقین و مغربین از تو سبقت جسته‏اند»[3]. هیثمی (284/5) می‏گوید: در این زبّان بن فائد آمده، وی را ابوحاتم ثقه دانسته، و گروهی ضعیفش دانسته‏اند، و بقیه رجال وی ثقه گفته‏اند.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و دستور خروج سریه در شب

بیهقی (158/9) از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  سریه‏ای را دستور داد که خارج شود، گفتند: ای رسول خدا، آیا در شب بیرون رویم، و یا توقّف نماییم تا صبحگاهان حرکت کنیم؟ فرمود: «آیا دوست ندارید که باغچه‏ای[4] از باغچه‏های جنت بخوابید؟»[5] این را همچنین طبرانی از ابوهریره  رضی الله عنه  مانند آن روایت نموده است. و هیثمی (276/5) می‏گوید: شیخ وی بکر بن سهل دمیاطی است، ذهبی گفته: موصوف مقارب الحدیث می‏باشد، ونسائی می‏گوید: ضعیف است، و در آن ابن لهیعه نیز آمده است.

انکار عمر برمعاذبن جبل به خاطر تأخیر وی در خروج

ابن راهویه و بیهقی از ابوزرعه بن عمر بن جریر روایت نموده‏اند که گفت: عمربن الخطاب  رضی الله عنه  لشکری را فرستاد که معاذ بن جبل  رضی الله عنه  نیز در میان آن سپاه بود، هنگامی که آنها حرکت نمودند، معاذ را دید، گفت: چه چیز تو را نگه داشت؟ گفت: خواستم جمعه را بخوانم و بعد بروم. عمر  رضی الله عنه  گفت: آیا از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نشنیدی که می‏گفت: «صبح رفتن و بیگاه در راه خدا، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است؟!»[6] این چنین در کنزالعمال (287/2) آمده.

 

 



[1]- صحیح. احمد (1/257).

[2]- ضعیف. احمد (1/224) و ترمذی (527) او می‌گوید: این حدیثی است غریب که جز از این وجه آن را نمی شناسیم. علی بن المدینی می‌گوید: یحیی بت سعید و شعبه می‌گویند: حکم از مقسم جز 5 حدیث روایت نکرده است سپس شعبه آن 5 حدیث را شمرد و این حدیث جزو آنها نبود. آلبانی نیز آن را در «ضعیف الترمذی» (281) ضعیف دانسته است.

[3]- ضعیف. احمد (3/438) در سند آن ابن لهیعه و زبان بن فائد است که هردو ضعیف‌اند. نگا: «مجمع الزوائد» (5/284).

[4]- در حدیث «خریف» استعمال شده، ودر متن آن را «حدیقه»، «باغچه» ترجمه نموده است، و به خاطر ضروری نبودن آن، از ذکر دوباره‏اش در متن منصرف شدیم. م.

[5]- ضعیف. بیهقی (9/158) و نگا: «مجمع الزوائد» (5/276).

[6]- صحیح. همچنین این حدیث را به این صورت بخاری و مسلم و ترمذی از حدیث انس چنانکه در «صحیح الترغیب» (1/376) آمده است روایت کرده‌اند. همچنین ابنحبان به مانند آن را از حدیث ابی هریره روایت کرده است چنانکه در صحیح الترغیب و الترهیب (3767) آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...