حزن و اندوه اصحاب ن بر عدم قدرت و توانايى براى بيرون رفتن و انفاق در راه خداوند عزوجل
(حکایت ابولیلی و عبدالله بن مغفّل)
ابن اسحاق میگوید: به من خبر رسیده که، ابن یامین نضری با ابولیلی و عبدالله بن مغفّل رضی الله عنهم در حالی روبروگردید، که هر دوی آنها گریه مینمودند. پرسید: چه چیزی شما را میگریاند؟ گفتند: نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آمدیم، تا ما را حمل نماید، ولی نزدش چیزی را که ما را بر آن انتقال دهد، نیافتیم، و نزد خودمان هم چیزی نیست که توسط آن بتوانیم با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بیرون برویم. ابن یامین یک شتر خود را به آن دو داد، و دو آن را پالان نمودند، و مقداری خرما هم به آنها توشه داد، و با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم همراه گردیدند. یونس بن بکیر از ابن اسحاق افزوده: علبه بن زید رضی الله عنه شبآنگاه خارج گردید، و در آن شب، آنقدر که خدا خواست نماز گزارد و بعداز آن گریست و گفت: بار خدایا، تو به جهاد امر نمودهای، و به آن ترغیب فرمودهای، بعد نزدم چیزی نیست که بتوانم توسط آن توانایی (به جهاد) پیدا کنم، و نه هم به دست رسولت چیزی هست که مرا بر آن حمل نماید، من برای هر مسلمان، که ظلمی در حقم (روا داشته است)[1]، خواه در مال باشد، یا جسد و یا آبرو، آن ظلم را صدقه مینمایم،[2] و بعد در میان مردم صبح نمود. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم پرسید: «صدقه کننده امشب کجاست؟»، هیچ کس برنخاست، باز گفت: «صدقه کننده امشب کجاست، باید برخیزد» آنگاه او بهسوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برخاست و به او خبر داد. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «بر تو بشارت باد»، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، آن در جمله زکات قبول شده نوشته شد»[3]. این چنین در البدایه (5/5) آمده. در الاصابه (500/2) میگوید: ابن اسحاق حدیث را به غیر اسناد متذکر گردیده، ولکن حدیث با اسناد و موصول به نقلاز مجمع بن جاریه، و نقل از عمروبن عوف و ابوعبس بن جبر و به نقل از علبه بن زید و قتیبه وارد گردیده است. و این را ابن مردویه هم از مجمع بن حارثه روایت نموده است.
قصّه علبه بن زید رضی الله عنه
ابن منده از ابوعبس بن جبر روایت نموده، که گفت: علبه بن زید بن حارثه رضی الله عنه مردی از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بود. هنگامی که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به صدقه ترغیب و تشویق نمود، هر مردی از آنها به اندازه توان خود، آنچه را نزد خود داشت آورد. علبه به زید گفت: بار خدایا، نزد من چیزی که آن را صدقه بدهم، وجود ندارد. خداوندا: من آبرو و عزّتم را برای کسی از مخلوقت که آن را هتک نموده باشد، صدقه میکنم، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم منادیی را امر نمود، و او فریاد کرد: «کسی که دیشب آبروی خود را صدقه نمود کجاست؟» آنگاه علبه برخاست، و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «صدقه ات قبول شد».
و بزار از خود علبه بن زید رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به صدقه دادن تشویق و ترغیب نمود... و حدیث را متذکر شده. بزار میگوید: این علبه شخص مشهوری از انصار است، و غیر از این حدیث دیگری را از وی نمیدانیم. و ابن ابی الدنیا و ابن شاهین از طریق کثیربن عبدالله بن عمرو بن عوف از پدرش از جدش به مانند آن را روایت نمودهاند. و این را ابن نجار از علبه به زید، به اختصار چنان که، در کنز العمال (80/7) آمده، روایت نموده است.
[1]- به نقل از الاصابه.
[2]- یعنی همان ظلم روا شده از طرف وی را در حق خودم برایش معاف و بخشش میکنم. م.
[3]- ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (4/108،107) بدون سند آمده است. بیهقی نیز در «الدلائل» (5/218) از او روایت کرده است. این روایت چنانکه حافظ ابن حجر در «الاصابة» (2/500) و در حدیث بعد آن میگوید بطور موصول روایت شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر