توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۲۳, سه‌شنبه

بيعت بر هجرت

 

بيعت بر هجرت

بیعت یعلى بن مُنیه از طرف پدرش

بیهقى (16/9) از یعلى بن منیه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: در روز دوم فتح نزد پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  آمده گفتم: اى رسول خدا، با پدرم بر هجرت بیعت کن، گفت: «بلکه با وى بر جهاد بیعت مى‏کنم، چون هجرت در روز فتح قطع گردید»[1]. و حدیث مجاشع  رضی الله عنه  گذشت: گفتم: اى رسول خدا، با ما بر هجرت بیعت نما، پاسخ داد: «هجرت براى اهلش گذشت». حدیث جریر گذشت: «و از شرک جدا مى‏گردى». و نزد بیهقى (13/9) در حدیث جریر  رضی الله عنه  آمده: «مؤمن را نصیحت می‌کنى و از مشرک جدا مى‏گردى».

بیعت مردم بر هجرت در روز خندق

احمد، بخارى در التاریخ، ابن ابى خَیثَمه، ابوعوانه، بَغَوى، ابونُعیم و طبرانى از حارث بن زیاد ساعدى  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: در روز خندق در حالى نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم که با مردم بر هجرت بیعت مى‏نمود. ما گمان کردیم که همه براى بیعت فراخوانده مى‏شوند، بنابراین گفتم: اى رسول خدا، با این بر هجرت بیعت نما. فرمود: «این کیست؟» گفتم: این پسر عمویم حَوط بن یزید - یا یزید بن حوط - است. پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «با شما بیعت نمى‏کنم، چون مردم به‌سوى شما هجرت مى‏کنند و شما به‌سوى آنها هجرت مى‏نمایید. سوگند به ذاتى که جانم در دست اوست، انصار را هر مردى تا ملاقات با خداوند دوست بدارد، خداوند را در حالى ملاقات مى‏نماید که وى او را دوست مى‏دارد، و انصار را هر مردى تا ملاقات با خدا بد بیند، خداوند را در حالى ملاقات مى‏کند که خداوند او را بد مى‏بیند»[2]. این چنین در الکنز (134/7) آمده. و این را همچنان ابوداود، چنان که در الاصابه (279/1) آمده، روایت کرده است، و هیثمى (38/10) مى‏گوید: این را احمد و طبرانى به اسنادهایى روایت نموده‏اند و رجال بعضى آنها غیر محمّد بن عمرو، که حسن الحدیث مى‏باشد، رجال صحیح‏اند. و طبرانى از ابو اسید ساعدى  رضی الله عنه  روایت نموده که: مردم نزد پیغمبر  صل الله علیه و آله و سلم  براى حفر خندق آمدند و با وى بر هجرت بیعت می‌نمودند. هنگامیکه فارغ شد، فرمود: (اى گروه انصار، شما بر هجرت بیعت نکنید، چون مردم بسوى شما هجرت مى‏کنند. کسى که به خداوند در حالى ملاقات نماید که انصار را دوست داشته باشد، با خداوند در حالى ملاقات مى‏کند که وى او را دوست داشته باشد. و کسى که با خداوند در حالى ملاقات نماید که نسبت به انصار بدبین باشد به خداوند در حالى روبرو مى‏شود که نسبت به او بدگمان است)[3]. هیثمى (38/10) مى‏گوید در این روایت عبدالحمید بن سهیل آمده و من وى را نشناختم و بقیه رجال وى ثقه‏اند.



[1]- ضعیف. به روایت نسائی (7/141) در کتاب بیعت، باب بیعت بر جهاد. در سند آن عمرو بن عبدالرحمن است. ذهبی در «المیزان» (3/272) در بارهاش می‌گوید: کسی وی را نمیشناسد. آلبانی نیز این روایت ر ا در «ضعیف نسائی» (280) ضعیف دانسته است.

[2]- حسن. به روایت احمد (3/429) و طبرانی در «الکبیر» (3356) نگا: «مجمع الزوائد» (10/38).

[3]- ضعیف. به روایت طبرانی. هیثمی (1/38) دربارهی آن میگوید: در آن عبدالرحمن بن سهیل است که وی را نشناختم. و بقیهی رجال آن ثقهاند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...