تحمل شدّت تشنگى در راه دعوت بهسوى خدا عزوجل
اصحاب رضی الله عنهم و مواجه شدن با شدّت تشنگی در غزوه تبوک
ابن وهب با اسناد به ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که به عمربن الخطاب رضی الله عنه گفته شد: از کیفیت ساعت سختی[1] برای ما صحبت کن، عمر گفت: در گرمای شدیدی بهسوی تبوک بیرون شدیم، و در جایی پیاده شدیم، در آنجا تشنگی به ما دست داد، تا جایی که گمان نمودیم گردنهایمان قطع خواهد شد، به حدّی که یکی از ما به جستجو در اقامتگاه خود میرفت، و قبل از این که برگردد، گمان مینمود گردنش قطع خواهد شد، حتی مردی از ما شتر خود را ذبح مینمود، و پا روی آن را میفشرد و آب به دست آمده از آن را مینوشید، و بعد بقیه آن را بر جگر خود میگذاشت. ابوبکر صدّیق رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا، خداوند در دعا به تو عادت خیر داده است، بنابراین نزد خداوند برای ما دعا کن. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا آن را دوست داری؟» گفت: بلی. میگوید: آنگاه دستهای خود را بهسوی آسمان بلند نمود، و هنوز آن را برنگردانیده بود، که آسمان با باران اندکی پاسخ داد، و بعد خوب بارید[2]. آنها آنچه را با خود داشتند، پر نمودند، بعد از آن رفتیم (تا باران را) ببینیم، دیدیم که از قرارگاه تجاوز نکرده بود. اسناد این جید است، ولی اخراجش نکردهاند. این چنین در البدایه (9/5) آمده. و این را ابن جریر از یونس از ابن وهب به اسناد خود، مانند آن، چنان که در تفسیر ابن کثیر (396/2) آمده، روایت نموده است. این را بزار، و طبرانی در الاوسط نیز روایت کردهاند. هیثمی (194/6) میگوید: رجال بزار ثقهاند.
حارث، عکرمه، عیاش و تحمل تشنگی در روز یرموک
ابونعیم و ابن عساکر از حبیب بن ابی ثابت رضی الله عنه روایت نمودهاند که: حارث بن هشام، عکرمه بن ابی جهل و عیاش بن ابی ربیعه رضی الله عنهم در روز یرموک مجروح گردیدند، طوری که جای خود نمیتوانستند برخیزند. آنگاه حارث بن هشام خواست تا آب بنوشد، در اینموقع عکرمه بهسوی او نگاه کرد، حارث گفت: آن را به کرمه بده هنگامی که عکرمه آن را گرفت. عیاش بهسوی آن نظر کرد. عکرمه گفت: آن را به عیاش بده. تا هنوز به عیاش نرسیده بود که درگذشت، و قبل از این که آب به یکی از آنها برسد، همه جان دادند. این چنین در کنزالعمال (310/5) آمده. و حاکم این را در المستدرک (242/3) به مانند آن روایت کرده. و زبیر آن را از عمویش و او از پدربزرگش عبدالله بن مصعب رضی الله عنه روایت نموده، و به معنای این را متذکر شده، مگر این که وی در بدل عیاش، سهیل بن عمرو را قرار داده است. و ابن سعد این را از حبیب، مانند روایت ابونعیم روایت کرده. این چنین در الاستیعاب (150/3) آمده است.
ابوعمرو انصاری و تحمل تشنگی در راه خدا
طبرانی از محمّد بن حنفیه رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: ابوعمرو انصاری را -که بدری، عقبی، احدی[3] و روزه دار بود- دیدم، که از تشنگی به خود میپیچد، و به غلام خود میگوید: وای بر تو،، سپر را بر من بگیر، غلام او را در پوشش سپر قرار داد، و او تیری را به ضعف بیرون آورد، و سه تیر انداخت، سپس گفت: از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «کسی که در راه خدا تیری اندازد، به هدف برسد یا نرسد، روز قیامت آن تیر برای وی نوری میباشد». و قبل از غروب آفتاب به قتل رسید. این چنین در الترغیب (404/2) آمده. و حاکم (395/3) آن را روایت کرده، و در روایتی آمده: وای بر تو، بر من آب بپاش، و غلام بر او آب پاشید[4].
[1]- اشاره به همان آیه قرآن است، که با تصویر از چگونگی جنگ تبوک که در ماه رجب سال نهم هجرت اتفاق افتاده بود، از آن چنین یاد نموده است:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ﴾ [التوبة: 117].
ترجمه: «خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر، و مهاجرین و انصار که در زمان عسرت و تنگی از وی پیروی کردند نمود...». م.
[2]- صحیح. ابن حبان (1383) و طبری (11/55) و بزار (1841) و حاکم (1/159).
[3]- یعنی در غزوههای بدر، احد و بیعت عقبه اشتراک نموده بود.
[4]- ضعیف. به روایت طبرانی. در سند آن عبدالرحمن بن العزرمی است که ضعیف است. نگا: «المجمع» (5/270). همچنین حاکم (3/395).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر