توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۰, چهارشنبه

سبك شمردن و حقير دانستن مسلمان

 

سبك شمردن و حقير دانستن مسلمان

حدیث عایشه و عطاء و عروه درباره اسامه بن زید  رضی الله عنهم

ابن سعد[1] از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: اسامه  رضی الله عنه  در پله در یا در آستانه در لغزید و به صورت افتاد، و پیشانی‏اش شکست، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «ای عایشه خون را از وی پاک کن»، ولی من آن را ناخوشایند دانستم، می‏گوید: آن گاه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شروع نمود و زخم وی را می‏مکید، و از دهان خود بیرون ریخته می‏گفت: «اگر اسامه دختر می‏بود، به او لباس‏های خوب می‏پوشانیدم، به او زیورات می‏پوشانیدم و او را شوهر می‏دادم»[2]-[3].

و نزد واقدی و ابن عساکر از عطاء بن یسار  رضی الله عنه  روایت است که گفت: اسامه بن زید رضی الله عنهما  را در اولین مرحله آمدنش به مدینه آبله گرفت، وی طفلی بود که آب بینی‏اش به دهنش می‏ریخت، به این علت عایشه  رضی الله عنها  وی را ناخوشایند و مستکره دید، آن گاه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  داخل شد، و شروع به شستن رویش و بوسیدنش نمود. عایشه  رضی الله عنها  گفت: ما به خدا سوند، بعد از این ابداً او را دور نمی‏کنم[4]-[5].

و ابن سعد[6] همچنان از عروه  رضی الله عنه  روایت نموده که: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  حرکت نمودن از عرفه را به خاطر اسامه بن زید  رضی الله عنهما  که انتظارش را می‏کشید، به تعویق انداخت، بعد وی آمد که بچه سیاه و پهن بینی بود، اهل یمن گفتند: ما را به خاطر این در اینجا منتظر نگه داشت؟! می‏گوید: و به همین خاطر اهل یمن کافر شدند، ابن سعد می‏گوید: برای زید بن هارون گفتم: به این گفته خود، که و به همین خاطر اهل یمن کافر شدند، چه هدفی دارد؟ گفت: ارتداد ایشان، وقتی که در زمان ابوبکر  رضی الله عنه  مرتد شدند، فقط به خاطر سبک دانستن امر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از طرف‌شان بود. این را ابن عساکر از عروه به مانند آن روایت نموده، و در آن آمده که عروه گفت: اهل یمن پس از وفات پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فقط به خاطر اسامه کافر شدند[7]-[8].

قول عمر  رضی الله عنه  در این باره

ابوعبید از حسن روایت نموده که: قومی نزد ابوموسی  رضی الله عنه  آمدند، وی برای گروهی که عرب بودند بخشش نمود، ولی غیر عربها را چیزی نداد. آن گاه عمر  رضی الله عنه  به او نوشت: چرا در میان ایشان مساوات ننمودی؟! برای شخص همین قدر شر و بدی کافی است، که برادر مسلمان خود را تحقیر نماید[9].



[1]- 43/4.

[2]- ابن ابی شیبه مانند این را، چنانکه در المنتخب (135/5) آمده، روایت کرده است.

[3]- صحیح. احمد (6/ 317) آلبانی آن را در صحیح الجامع (5279) صحیح دانسته است.

[4]- این چنین در المنتخب (136/5) آمده است.

[5]- بسیار ضعیف. در سند آن واقدی متهم به دروغ است. همچنین این رواست مرسل است. همچنین ابن ماجه (1976) و احمد (6/ 139، 222) و ابن سعد (4/ 43) و ابویعلی (3/ 1131) و ابن عساکر (2/346) آن را روایت کرده‌اند که این نیز ضعیف است: به علت شریک بن عبدالله القلضی که به علت اشتباه بسیار ضعیف است و همچنین در سند آن انقطاع وجود دارد. اما این حدیث دارای شواهدی است که به خاطر آن آلبانی آن را در الصحیحة (1019) و صحیح الجامع (5276) صحیح دانسته است.

[6]- 44/4.

[7]- این چنین در المنتخب (135/5) آمده است.

[8]- ضعیف. ابن سعد در طبقات (4/ 43) سند آن مرسل است. همچنین در اسناد آن واقدی متروک است.

[9]- این چنین در الکنز (319/2) آمده. و نزد احمد در الزهد از عمر  رضی الله عنه  روایت است، که گفت: برای یک شخص همین‏قدر شر و بدی کافی است، که برادر مسلمان خود را تحقیر نماید. این چنین در الکنز (172/2) آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...