توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۴, یکشنبه

روزه گرفتن در راه خدا

 

روزه گرفتن در راه خدا

روزه گرفتن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اصحاب در راه خدا علی غم شدّت گرما

مسلم (357/1) از امّ الدرداء روایت نموده، که گفت: ابودرداء فرمود: خود را با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در بعضی از سفرهایش در یک روز خیلی‏ها گرم دریافتیم و به حدّی (گرم بود) که انسان دست خود را از شدّت گرمی به سر خود می‏گذاشت، و در میان ما جز رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و عبدالله بن رواحه، دیگر کسی روزه دار نبود. و در روایت دیگری نزد وی از امّ درداء از ابودرداء  رضی الله عنهما  آمده، که (ابودرداء) گفت: در ماه رمضان در گرمی خیلی‏ها شدید با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بیرون رفتیم[1]... وحدیث را متذکر شده. و مسلم همچنین (356/1) از ابوسعید خدری  رضی الله عنه  روایت نموده که گفت: ما در رمضان همراه با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به غزا می‏رفتیم، و عدّه‏ای از ما روزه دار می‏بود، و عده‏ای هم روزه خور، و روزه دار بر روزه خور غضب نمی‏شد، و روزه خور بر روزه دار، بر این باور بودند که کسی توانایی داشت، و روزه گرفت، بهتر است، و بر این عقیده بودند، که کسی احساس ضعف نمود، و خورد، آن هم بهتر است[2].

روزه عبدالله بن مخرمه در روز یمامه

ابن عبدالبر در الاستیعاب (316/2) از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: روز یمامه در حالی نزد عبدالله بن مخرمه  رضی الله عنه  آمدم که افتاده بود، و بر او ایستادم. گفت: ای عبدالله بن عمر، آیا روزه دار افطار نموده است؟ گفتم: بلی. گفت: پس در این سپر آب بینداز. تا من به آن افطار نمایم. می‏گوید: من به حوض آمدم، و حوض پر از آب بود، سپر چرمی را که با خود داشتم در حوض انداختم و از آن با دست خود در سپر آب ریختم، و آن را برایش آوردم، و دریافتم که داعی اجل را لبیک گفته است. این را همچنین ابن ابی شیبه و بخاری در التاریخ چنان که، در الاصابه (366/2) آمده، روایت نموده‏اند، (وصاحب الاصابه) می‏گوید: این را ابن المبارک در الجهاد از طریق دیگری از ابن عمر به شکل تمامتر از این رایت نموده است.

روزه عوف بن ابی حیه و قول عمر درباره وی

ابن ابی شیبه در مصنّف خود به سند صحیح از قیس بن ابی حازم از مدرک بن عوف احمسی روایت نموده، که گفت: در حالی که من نزد عمر  رضی الله عنه  بودم، فرستاده نعمان بن مقرّن نزدش آمد، عمر از وی درباره مردم پرسید. وی آن عده از مسلمانانی را که مورد اصابت قرار گرفته بودند، یادآور گردید و گفت: فلان و فلان کشته شده‏اند، و دیگرانی هم که ایشان را نمی‏شناسیم، عمر گفت: ولی خداوند ایشان را می‏شناسد. گفتند: و مردی که نفس خود را خرید -هدف‌شان ابوشبیل عوف بن ابی حیه احمسی بود- مدرک بن عوف گفت: ای امیرالمؤمنین به خدا سوگند، او دایی من است، مردم می‏پندارند که وی خود را به دست خود به هلاک انداخت. عمر  رضی الله عنه  گفت: آنها دروغ گفته‏اند، ولی او آخرت را به دنیا خرید.می‏گوید: وی در حالی مورد اصابت قرار گرفت که روزه دار بود، و در حالی انتقال داده شد که رمقی در وی باقی بود، و از نوشیدن تا این که در گذشت ابا ورزید... این چنین در الاصابه (122/3) آمده است.

 

روزه ابوعمرو انصاری

و در (ص82) حدیث محمّد بن حنیفه در «تحمل شدّت تشنگی» گذشت، که وی گفت: ابوعمرو انصاری  رضی الله عنه  را -که بدری، عقبی، احدی و روزه دار بود- دیدم که از تشنگی، به خود می‏پیچید، و به غلام خود می‏گفت: وای بر تو، سپر را بر من بگیر، غلام او را در پوشش سپر قرار داد، و او تیری را به ضعف بیرون آورد... و حدیث را متذکر شده، و در آن آمده: و قبل از غروب آفتاب به قتل رسید. این را طبرانی و حاکم روایت نموده‏اند.

نماز در راه خدا نماز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در روز بدر

ابن خزیمه از علی  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: در روز بدر، اسب سوار در میان ما غیر از مقداد کسی نبود، و من احساس کردم که همه در خواب هستیم، به جز رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  که در زیر درختی نماز می‏خواند، و گریه می‏کرد، تا این که صبح شد. این چنین در الترغیب (316/4) آمده است.

نماز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در عسفان

امام احمد از ابی عیاش الزرقی  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ما همراه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در عسفان بودیم، که مشرکین با ما روبرو شدند، و امارت‌شان را خالدبن ولید به عهده داشت، در میان ما و قبله قرار داشتند، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز ظهر را برای ما گزارد، مشرگین گفتند: آنها در حالتی قرار داشتند که باید در همان غفلت‌شان بر آنان حمله می‏نمودیم، بعد از آن گفتند: اکنون نمازی برای‌شان می‏آید، که از فرزندان و نفس‏هایشان، برای‌شان محبوب‌تر است. می‏گوید: آنگاه جبرئیل  علیه السلام ، با این آیات در میان ظهر و عصر نازل گردید:

﴿وَإِذَا كُنتَ فِيهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ [النساء: 102].

ترجمه: «و هنگامی که در میان آنها باشی و برای‌شان نماز برپا کنی».

و نماز خوف را متذکر گردید[3]. و نزد مسلم به روایت از جابر  رضی الله عنه  آمده که آنها گفتند: به زودی نمازی برای‌شان خواهد آمد که از اولاد برای آنها محبوبتر است[4]. این چنین در البدایه (81/4) آمده.

نماز عباد بن بشر انصاری در راه خدا

ابن اسحاق از جابر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در غزوه ذات‏الرقاع، در ناحیه نخل[5] بیرون رفتیم، مردی، زن مردی از مشرکین را به قتل رسانید. هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دوباره (به طرف مدینه) برگشت، شوهر آن زن آمد -و غایب بود- وقتی که این خبر به او داده شد، سوگند یاد نمود، که تا در اصحاب محمّد خون نریزاند، توقف ننماید. بنابراین در تعقیب رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بیرون گردید، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در منزلی پیاده شد و گفت: «کدام (مرد[6]) امشب از ما حراست می‏نماید؟» مردی از مهاجرین و مردی از انصار حاضر شدند، و گفتند: ما، ای رسول خدا. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «در دهانه گردنه این دره باشید»، و آن دو تن: عمار بن یاسر و عبادبن بشر بودند. وقتی که به دهانه گردنه رفتند، یکی از انصار به یکی از مهاجرین گفت: کدام بخش شب را دوست داری که من نگهبانی کنم، اولش را یا آخرش را؟ گفت: بلکه اول آن را برایم نگهبانی بده، آنگاه آن مهاجر پهلو زد و خوابید، و انصاری برای نماز خواندن برخاست. می‏گوید: آن مرد آمد، و هنگامی که این مرد را دید که وی جاسوس قوم است، و تیری انداخت، و آن تیرش به جان وی اصابت نمود، انصاری تیر را از جان خود کشید و گذاشتش و در جایش ثابت ایستاده ماند. می‏گوید: باز تیر دیگری انداخت، و آن تیرش نیز به جان انصاری فرو رفت، و تیر را کشید و گذاشتش، و ثابت ایستاده ماند. می‏گوید: باز به تیر سوم به طرف وی برگشت، و آن را نیز به وی فرو برد، انصاری آن را کشید و گذاشتش، بعد از آن رکوع نمود و سجده کرد، بعد از آن رفیق خود را بیدار ساخت و گفت: بنشین که من (تیر خوردم) و دیگر قدرت بلند شدن را ندارم. می‏گوید: آن مرد بلند شد، و هنگامی آن دو را دید، دانست که آنها به وی پی برده‏اند، و فرار کرد. می‏گوید: وقتی که آن مهاجر خون‏های انصاری را دید گفت: سبحان الله! چرا مرا در نخستین دفعه‏ای که تو را زد بیدار ننمودی؟ گفت: در سوره‏ای بودم و آن را قرائت می‏نمودم، و دوست نداشتم که آن را قبل از این که تمامش نمایم، قطع کنم. هنگامی که به شکل متوالی مرا هدف تیر قرار داد رکوع نمودم، و تو را خبر کردم، و به خدا سوگند، اگر مرزی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مرا به حفظ آن امر نموده بود ضایع نمی‏شد، بیرون شدن جانم از قطع کردن آن، قبل از اتمامش برایم محبوبتر بود[7]. این را ابوداود (29/1) از طریق وی روایت نموده، این چنین در البدایه (85/4) آمده است. و این را همچنین ابن حبان در صحیح خود، حاکم در المستدرک -که آن را صحیح دانسته- و دار قطنی و بیهقی در سنن‏های خود روایت کرده‏اند، و بخاری آن را در صحیح خود چنان که، در نصب الرایه (43/1) آمده، به شکل معلق ذکر نموده. و این را بیهقی در دلائل النبوه روایت کرده، و در آن گفته است: آنگاه عماربن یاسر خوابید، و عبادبن بشر  رضی الله عنهما  برخاست، و به نماز پرداخت، و گفت: من سوره کهف را در نماز می‏خواندم، و نخواستم که آن را قطع نمایم.

نماز عبدالله بن انیس در راه خدا

امام احمد از عبدالله بن انیس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مرا طلب نموده گفت: «به من خبر رسید، که خالدبن سفیان بن نبیح هذلی، مردم را برای من جمع می‏کند، تا همراهم بجنگند، وی در عرنه[8] است،نزدش رفته و به قتلش رسان». می‏گوید: گفتم: ای رسول خدا، وی را برایم توصیف کن، تا بشناسمش، گفت: «وقتی که وی را دیدی، لرزه‏ای را در وجودش احساس می‏کنی». گوید: در حالی که شمشیرم را به گردن آویخته بودم، بیرون رفتم، تا این که به وی رسیدم، و او در عرنه همراه زنانی بود برای‌شان منزل جستجو می‏نمود، در همان فرصت وقت نماز عصر بود، هنگامی که وی را دیدم، آنچه را رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از لرزه برایم توصیف نموده بود دریافتم، آنگاه به طرفش روی آوردم، و ترسیدم که شاید در میان من و او درگیری رخ بدهد، و مرا از نماز مشغول سازد، بنابراین در حالی که به طرف وی می‏رفتم نماز خواندم و با سرم به رکوع و سجده اشاره می‏نمودم هنگامی که به وی رسیدم، گفت: این مرد کیست؟ گفتم: مردی از عرب، از تو و جمع‌آوری‌ات، بر ضد این مرد شنیده، و به خاطر آن نزدت آمده. گفت: بلی، من در این کار هستم.

می‏گوید: من اندکی با وی راه رفتم، تا این که زمان برایم مساعد شد، شمشیر را بر وی زدم، و به قتلش رسانیدم، بعد از آن بیرون رفتم و زنانش را در حالی پشت سر گذاشتم که بر وی به روی افتاده بودند. هنگامی که نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم، مرا دیده گفت: «روی کامیاب گردید»، می‏گوید: عرض کردم: ای رسول خدا، وی را کشتم. فرمود: «راست گفتی». می‏گوید: بعد از آن رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با من برخاست، و داخل خانه خود شد، و یک عصا به من داد و گفت: «ای عبدالله بن انیس این را نزد خود نکه دار». گوید: آنگاه من با آن در میان مردم خارج شدم، گفتند: ای عصا چیست؟ گفتم: این را رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به من داده، و مرا امر نموده است که آن را نگه دارم. گفتند: آیا نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بر نمی‏گردی، که از وی این کار را بپرسی؟ می‏گوید: نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برگشتم، و گفتم: ای رسول خدا، چرا این عصا را برای من دادی؟ گفت: «نشاه‏ای در میان من و تو روز قیامت باشد، چون عصا داران در آن روز کمترین مردم‌اند». راوی می‏افزاید: عبدالله آن را با شمشیر خود بست (و یک جای نمود)، و تا هنگام مرگ همراهش بود، و وقتی درگذشت امر نمود، و آن ضمیمه کفن وی گردید، و هر دوی‌شان یکجا دفن گردیدند[9]. این چنین در البدایه (140/4) آمده است.

قیام لیل در راه خدا

طبری (610/2) از عروه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که دو لشکر در روز یرموک به هم نزدیک شدند، قبقلار[10] مرد عربیی را فرستاد... و حدیث را متذکر شده، و در آن آمده: قبقلار به وی گفت: در عقبت چیست؟[11] گفت: رهبانان شب، و سوارکاران روز.

و احمد بن مروان مالکی از ابواسحاق روایت نموده... و حدیث را یادآور شده، و در آن آمده: هرقل گفت: شما را چه شده است که شکست می‏خورید؟ شیخی از بزرگانشان گفت: به خاطر این که آنها شب را قیام می‏کنند، و روز را روزه می‏گیرند. این را ابن عساکر (143/1) از ابن اسحاق روایت نموده.

و این احادیث در «اسباب تأییدات الهی» خواهد آمد. و در (354/1) حدیث هند بنت عتبه نزد ابن منده در «بیعت زنان» گذشت، که هند گفت: من می‏خواهم با محمّد بیعت کنم. ابوسفیان گفت: تو را دیدم که انکار داشتی و کفر می‏ورزیدی. هند گفت: آری به خدا (که چنین بود)، (ولی) به خدا سوگند من قبل از این شب دیگر ندیده بودم که خداوند به گونه‏ای که شایسته اوست در این مسجد عبادت شده باشد، به خدا سوگند، آنها شب را در نمازگزاران، قیام، رکوع و سجده سپری نمودند.



[1]- مسلم (1122).

[2]- مسلم (116).

[3]- صحیح. احمد (4/ 59،60) (16533)از ابی عیاش الزرقی همچینین در تفسیر ابن کثیر (1/548) در نسخه‌های حیات صحابه اشتباها از ابن عباس آمده است که اشتباه است و من (محقق) آن را اینگونه اصلاح کرده ام. همچین ابوداوود (1263) و حاکم (1/337) و نسائی (3/176).

[4]- مسلم (840) در کتاب «صلاة المسافرین» باب صلاة الخوف.

[5]- اسم مکان است.

[6]- از البدایه .

[7]- حسن. ابوداوود (198) و ابن حبان (1097 – احسان) و ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (2/123،124) از وهب بن کیسان از جابر آمده است و همچنین احمد (3/343،344) که در اسناد آن عقیل بن جابر است که کسی جز ابن حبان او را موثق ندانسته است و آلبانی نیز آن را در «صحیح ابوداوود» (182) صحیح دانسته است. نگا: «دلائل النبوة» (4/279)، (4/165).

[8]- دره‏ای است نزدیک عرفات.

[9]- صحیح. احمد (3/496).

[10]- فرمانده رومی.

[11]- چه خبری آوردی و آنها را چگونه یافتی. م.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...