رغبت و علاقمندى اصحاب رضی الله عنهم در تحمل غبار در راه خدا
انکار پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در بد دیدن و کراهت داشتن از غبار در راه خدا
طبرانی از ربیع بن زید روایت نموده، که گفت: در حالی که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم راست و مستقیم حرکت مینمود، جوانی از قریش را دید، که (راه را )[1] گذاشته و به یک طرف دیگر آن حرکت میکند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «آیا این فلان نیست؟» گفتند: بلی. فرمود: «وی را طلب نمایید»، او آمد، و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به او گفت: «تو را چه شده است، که از راه کنار گرفتهای؟» گفت: غبار را بد دیدم. فرمود: «راه را مگذار، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، این غبار خوشبویی جنت است»[2]. هیثمی (287/5) میگوید: این را طبرانی روایت نموده، و رجال وی ثقهاند.
قصّه جابربن عبدالله در این باب
ابن حبّان در صحیح خود از ابومصبّح مقرائی روایت نموده که گفت: در حالی که ما در سرزمین روم، در گروهی که مالک بن عبدالله خثعی بر آن امیر بود، حرکت مینمودیم، مالک از پهلوی جابربن عبدالله رضی الله عنهما عبور نمود، و جابر قاطر خود را جلو میبرد، مالک به وی گفت: ای ابوعبدالله، سوار شو، چون خداوند به تو مرکبی داده است. جابر گفت: سواریم را دم راستی میدهم، و از قوم خود بیپروایم، از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «کسی که قدمهایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند وی را از آتش حرام گردانیده است». آنگاه جابر به راه خود ادامه داد، تا این که بهجایی رسید، که صدا به گوشش میرسید، آنگاه مالک به صدای بلند خود فریاد نمود: ای ابوعبدالله سوار شو، چون خداوند به تو سواری داده است، جابر هدف وی را دانست، و گفت: سواریم را دم راستی میدهم، واز قوم خود بیپروایم، و از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «کسی که قدمهایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند وی را از آتش حرام گردانیده است». بنابراین مردم از چهارپایان خود پایین آمدند، و در هیچ روز دیگری آنقدر زیاد اشخاص پیاده رونده ندیدم. این را ابویعلی به اسناد خوب و جید روایت نموده، جز این که وی گفته است: از سلیمان بن موسی که گفت: در حالی که ما حرکت مینمودیم... و مانند آن را متذکر شده، و در آن گفته: از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «قدمهای بندهای که راه خدا غبارآلود شده، خداوند بر آنها آتش را حرام گردانیده است»، آنگاه مالک و مردم پایین شدند، و پیاده به راه افتادند، و دیگر، روزی که بیشتر از آن پیاده روی شده باشد دیده نشده[3]. این چنین در الترغیب (396/2) آمده. هیثمی (286/5) میگوید: این را ابویعلی روایت نموده، و رجال وی ثقهاند. و در الاصابه (126/3) گفته است: و این حدیث را ابوداود طیالسی در مسند خود[4] به همان سند مذکورش (یعنی از ابوالمصبح - روایت نموده، و در آن گفته: که جابر[5] بن عبدالله عبور نمود. این چنین این را ابن المبارک در کتاب الجهاد روایت نموده، و همین حدیث در مسند امام احمد، و صحیح ابن حبان از طریق ابن المبارک روایت نموده، و همین حدیث در مسند امام احمد[6]، و صحیح ابن حبان از طریق ابن المبارک وجود دارد. و بیهقی (162/9) این را از طریق ابوالمصبح، مانند آن روایت نموده است.
[1]- به نقل از الترغیب.
[2]- ضعیف. طبرانی در «الکبیر» (5/697)، (4608) و ابن ابی شیبه (5/305) و ابوداوود در مراسیل (305) در سند آن سویده است. گرچه هیثمی (5/287) رجال طبرانی را ثقه دانسته است اما این به معنای صحیح دانستن حدیث نیست.
[3]- صحیح لغیره. احمد (3/367) و ابن حبان (4604) و بیهقی (9/162) و در سند آن حصین بن حرمله است که جز ابن حبان کسی او را ثقه ندانسته است. و عتبه بن ابی حکیم نیز صدوق است که بسیار اشتباه میکند. و همچنین ابویعلی (1/269) آلبانی در «صحیح الترغیب و الترهیب» (1273) میگوید: صحیح لغیره است.
[4]- طیالسی (1772).
[5]- در اصل عامر آمده، و صحیح جابر است، چنان که در الاصابه در شرح احوال مالک بن عبدالله خثعمی آمده.
[6]- احمد (5/ 236: 225).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر