روش پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و اصحابش در خوردن و نوشيدن
روش پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در طعام خوردن و نوشیدن
بخاری و مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: هرگز رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم طعامی را عیب نگرفته است، اگر اشتهای آن را میداشت میخورد، در غیر آن ترکش مینمود[1]. این چنین در البدایه (40/6) آمده است. و ابن عساکر از علی رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: پسندیدهترین چیز از گوسفند برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بازویش[2] بود[3]. و نزد ترمذی در الشمائل (ص12) از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بازو را دوست میداشت، میگوید: و در بازو زهر داده شد، و بر این باور بود که یهود برایش زهر داده است[4]. و نزد وی همچنان از جابربن عبداللَّه رضی الله عنهما روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به منزل ما تشریف آورد، و برایش گوسفندی ذبح نمودیم، فرمود: «انگار آنان دانستهاند که ما گوشت را دوست میداریم»[5]، ترمذی میگوید: و در حدیث قصهای هست. و نزد وی همچنان از انس رضی الله عنه روایت است که گفت: از کدو خوش پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میآمد، باری برایش طعامی آورده شد، یا به طعامی دعوت گردید، پس من شروع نموده آن را پیگیری مینمودم پیش رویش میگذاشتم، به خاطری که میدانستم او این را دوست میدارد[6]. و نزد وی همچنان از انس رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وقتی که طعام میخورد، سه انگشتش را میلیسید[7].
ابن نجار از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم روی زمین میخورد، گوسفند میدوشید و دعوت غلام را به نان جو اجابت میکرد[8]. و ابن عساکر از یحیی بن ابی کثیر روایت نموده، که گفت: سعدبن عباده رضی الله عنه هر روز یک کاسه ثرید[9] برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم میفرستاد، و جای هر یک از همسرانش که میبود، آن کاسه همانجا برایش میرسید[10]. و ابن جریر از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: گوسفندی برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دوشیده شد، و او از شیر آن نوشید، و بعد از آن آبی را گرفت و مضمضه نموده گفت: «این چربی دارد»[11]. این چنین در الکنز (37/4) آمده است.
و نزد ابویعلی از ابوبکر صدیق رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در منزلی فرود آمد، و زنی یک گوسفند را به دست فرزندش برای وی فرستاد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را دوشید و گفت: «این را برای مادرت ببر»، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را دوشید و برای ابوبکر نوشانید، بعد گوسفند دیگری را آورد، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را دوشید و خودش نوشید[12]. این چنین در الکنز (44/4) آمده است. و سعیدبن منصور از ابراهیم رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دست راستش را به طعام، به نوشیدنی، به وضویش و مانند آن اختصاص میداد، و دست چپش را برای استنجاء و برای بینی پاک نمودن و مانند آن فارغ مینمود[13]. و ابونعیم از جعفربن عبداللَّه بن حکم بن رافع روایت نموده، که گفت: حکم رضی الله عنه مرا که طفل بودم دید که از اینجا و آنجا میخورم، برایم گفت: ای بچه، طوری که شیطان میخورد نخور!! پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وقتی که میخورد انگشتانش از پیش رویش تجاوز نمینمود[14].
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و تعلیم دادن آداب طعام خوردن براى اصحابش و گفتن بسماللَّه در اول آن
ابن نجار از عمروبن ابی سلمه رضی الله عنهما روایت نموده، که گفت: روزی با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم طعام خوردم، و از اطراف کاسه گوشت برمیداشتم، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «از نزد خودت بخور»[15]. این چنین در الکنز (46/8) آمده است. احمد، ابوداود، نسائی ابن قانع، طبرانی، حاکم و غیر ایشان از امیه بن مخشی رضی الله عنه روایت نمودهاند که: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مردی را دید که میخورد و بسماللَّه نگفته بود، و وقتی یک لقمه از طعامش ماند، وی آن را به دهن خود بلند نمود و گفت: بسماللَّه در اول و آخرش، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خندید وگفت: «به خدا سوگند، شیطان پیهم همراهت میخورد، تا این که بسماللَّه گفتی، آن گاه همه چیزی را که در شکمش بود استفراغ نمود»، و در لفظی آمده: «وقتی که نام خدا را یاد نمودی، آنچه در شکمش بود استفراغ نمود»[16]. این چنین در الکنز (45/8) آمده است.
نسائی از حذیفه رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: در حالی که ما نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم قرار داشتیم، ناگهان کاسهای آورده شد و گذاشته شد، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دست خود را از آن گرفت، و ما نیز دستهای مان را گرفتیم - و ما تا اینکه او نمیخورد نمیخوردیم - ، آن گاه اعرابیی آمد انگار که به پیش رانده میشود، و بهسوی کاسه دست برد که از آن بخورد، ولی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از دستش گرفت، بعد کنیزی آمد، انگار که به پیش رانده میشود، و رفت تا دست خود را در طعام بگذارد، ولی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از دست وی گرفت، و بعد از آن گفت: «شیطان طعام قوم را وقتی که نام خدا را بر آن یاد نکنند حلال شمرده میخورد، هنگامی که ما را دید دست از آن گرفتهایم، (این کنیز را) نزدمان آورد، تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد، (ولی من از دست وی گرفتم، آن گاه این اعرابی را آورد[17] تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد ولی من از دست وی نیز گرفتم)[18]، سوگند به خدایی که معبودی جز وی نیست، دست وی با دستهای آنان در دستم است»[19]. این چنین در الکنز (46/8) آمده است. و ابن نجار از عایشه رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم با شش تن طعام میخورد، ناگاه اعرابیی داخل شد، و آنچه را در پیش رویشان بود با دو لقمه خورد، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر نام خدا را یاد مینمود برایشان کفایت میکرد، بنابراین وقتی که هر یکی از شما خواست طعامی بخورد، باید نام خداوند تعالی را یاد کند، و اگر فراموش نمود و باز به یاد آورد باید بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ»، «به نام خدا در اول و آخرش»»[20]. این چنین در الکنز (47/8) آمده است.
ضیافت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزد اصحابش
ابن ابی شیبه و ابونعیم از عبداللَّه بن بسر رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزد پدرم تشریف آورد، پدرم برایش سویق و حلوا[21] آورد، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را خورد، بعد برایش نوشیدنی آورد و او نوشید، و آن را برای کسی که در طرف راستش قرار داشت داد، و وقتی که خرمایی را میخورد، هسته را این چنین میانداخت - و با انگشتش به طرف پشت انگشت اشاره نمود - ، هنگامی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سوار شد، پدرم برخاست و لجام قاطرش را گرفت و گفت: ای رسول خدا، به خداوند برای مان دعا کن، فرمود:
«اللَّهُمَّ بَارِكْ لَهُمْ فِيمَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»، ترجمه: «بار خدایا، برایشان در آنچه رزق دادهای برکت عطا فرما، و برایشان مغفرت نما، و بر آنان رحم کن». و نزد حاکم از وی روایت است که گفت: پدرم برای مادرم گفت: برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم طعامی بساز، آن گاه وی تریدی آماده نمود، و پدرم رفت و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دعوت نمود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دست خود را بالای آن گذاشت و گفت: «بگیرید به نام خداوند»، و از نواحی آن گرفتند، هنگامی که خوردند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «اللهمَ اغفرلـهم، وارحـمهم، وَبَارِكْ لَهُمْ فِي ورزقهم»، ترجمه: «بارخدایا، برایشان ببخشا، و رحمشان کن، و برایشان در رزقشان برکت بده»[22]. این چنین در الکنز (47/8) آمده است.
روش على و عمر رضی الله عنهما در طعام خوردن و نوشیدن
ابن ابی شیبه، ابن ابی الدنیا در الدعاء، ابونعیم در الحلیه و بیهقی از ابن اغید روایت نمودهاند که گفت: علی رضی الله عنه فرمود: ای ابن اغید آیا میدانی که حق طعام چیست؟ گفتم: حق آن چیست؟ گفت: میگویی: «بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيمَا رَزَقْتَنَا»، ترجمه: «به نام خدا، بار خدایا، در آنچه برای مان روزی دادهای برکت عطا فرما».
و بعد از آن گفت: آیا میدانی که شکر آن وقتی فارغ شدی چیست؟ پرسیدم: شکر آن چیست؟ گفت: میگویی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا»، ترجمه: «ستایش خدایی راست، که برایمان طعام داد و نوشانیدمان»[23].
و ابونعیم از عمر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: زنهار از پر کردن شکم از خوردنی و نوشیدنی، چون این عمل فاسد کننده جسد، بارآورنده مریضی و تنبل کننده در ادای نماز است، و باید در خوردن و نوشیدن میانه روی در پیش گیرید، به خاطری که این کار برای جسد خوبتر و از اسراف دورتر است، و خداوند تعالی عالم چاق را بد میبرد، و انسان هرگز تا اینکه خواهشاتش را بر دینش ترجیح ندهد هلاک نمیگردد[24]. و ابن عساکر از ابومحذوره رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: نزد عمربنخطاب رضی الله عنه نشسته بودم که صفوان بن امیه کاسهای را آورد و در پیش روی عمر گذاشت، آن گاه عمر مردمان مسکین و غلامهای مردم را که در اطرافش حاضر بودند فراخواند، و آنان همراهش خوردند، در آن موقع گفت: خداوند قومی را چنین و چنان کند - یا خداوند قومی را سرزنش نماید - که از خوردن غلامهایشان با خود اعراض مینمایند!! صفوان گفت: به خدا سوگند، از ایشان اعراض نمیکنیم، بلکه آنان را ترجیح میدهیم، ولی طعام نیکویی نمییابیم که خود بخوریم و برای آنان بخورانیم[25].
روش ابن عمرو ابن عباس در طعام خوردن و نوشیدن
ابونعیم[26] از مالک بن انس روایت نموده، که گفت: برایم خبر داده شد که ابن عمر رضی الله عنهما در جحفه حاضر شد، و ابن عامربن کریز برای خباز خود گفت: طعامت را برای ابن عمر ببر، و وی کاسهای را آورد، ابن عمر گفت: بگذارش، باز دیگری را آورد، و خواست اولی را بردارد، ابن عمر گفت: چه میکنی؟ پاسخ داد: میخواهم بردارم، گفت: آن را بگذار، این را رویش بریز، میگوید: و هرگاه که کاسهای را برایش میآورد، آن را بر دیگری میریخت، میافزاید: آن گاه غلام نزد ابن عامر رفت و گفت: این مرد یک اعرابی خشک است، ابن عامر برایش گفت: وی آقا و سیدت است، وی ابن عمر است!!. و ابونعیم[27] از عبدالحمیدبن جعفر و او از پدرش روایت نموده، که: ابن عباس رضی الله عنهما دانه انار را میگرفت و میخورد، برایش گفته شد: ای ابن عباس چرا این کار را انجام میدهی؟ گفت: برایم خبر رسیده، که در زمین هر اناری که بارور شود، به دانهای از دانههای جنت بارور میشود، و ممکن آن همین باشد.
روش سلمان، ابوهریره و على در طعام خوردن و نوشیدن
ابونعیم[28] از سالم غلام زیدبن صوحان روایت نموده، که گفت: همراه مولایم زیدبن صوحان در بازار بودم، که سلمان رضی الله عنه از پهلوی مان عبور نمود، و یک وسق[29] طعام خریده بود. زید برایش گفت: ای ابوعبداللَّه، تو در حالی که یار رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هستی این کار را میکنی؟[30] پاسخ داد: نفس وقتی که رزق خود را به دست بیاورد مطمئن میشود، و برای عبادت فارغ میگردد، و وسوسه کننده از وی ناامید میگردد. و نزد وی[31] از ابوعثمان نهدی روایت است که سلمان فارسی گفت: من دوست دارم از زحمت خودم بخورم. و ابونعیم[32] از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: من پانزده خرما داشتم، به پنج دانه آن افطار نمودم، به پنج دانه دیگرش سحری نمودم و پنج دانه آن را برای افطارم نگه داشتم. و ابن سعد[33] از قاسم بن مسلم مولای علی بن ابی طالب و او از پدرش روایت نموده، که گفت: علی رضی الله عنه نوشیدنی طلب نمود، و من برایش یک جام آب آوردم و در آن دمیدم[34]، وی آن را مسترد نمود و از نوشیدنش ابا ورزیده گفت: تو آن را بنوش.
[1]- بخاری (5409) احمد (3/ 100).
[2]- یعنی: بازوی گوسفند، و آن عبارت از دست گوسفند میباشد ماسوای پاچهاش. م.
[3]- این چنین در الکنز (37/40) آمده است.
[4]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (161) ابوداوود (3781) احمد (6/ 8) ذهبی آن را صحیح دانسته است.
[5]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (172) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[6]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (153) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[7]- صحیح. مسلم (2043) ترمذی در «الشمائل» (76) و در سنن (1803) و احمد (3/ 390).
[8]- این چنین در الکنز (44/4) آمده است.
[9]- طعامی از نان خرد کرده در آبگوشت که پارچههای گوشت نیز در آن باشد، و از بهترین طعامهای آن زمان محسوب میشده. م.
[10]- این چنین در الکنز (37/4) آمده است.
[11]- صحیح. احمد (1/ 223، 227) و بیهقی (1/ 160). نگا: «الصحیحة» (1361).
[12]- ضعیف. منقطع است. ابویعلی (103) عبدالرحمن بن أبی لیلی از ابوبکر نشنیده است. نگا: «المجمع» (6/ 58).
[13]- این چنین در الکنز (45/8) آمده است.
[14]- این چنین در الکنز (46/8) آمده، و در الإصابه (344/1) میگوید: سند آن ضعیف است.
[15]- بخاری (5377) مسلم (2022).
[16]- ضعیف. احمد (4/ 336) ابوداوود (3768) آلبانی آن را ضعیف دانسته است.
[17]- باید دانست که در روایت قدری تقدیم و تأخیر وجود دارد، زیرا در بالا ذکر شد که اول اعرابی آمد، و بعد از وی کنیز آمد، اما حالا میگوید که اول کنیز آمد و بعداً اعرابی. م.
[18]- این را از روایت مسلم و ابوداود برای توضیح بر روایت نسائی افزودیم.
[19]- صحیح. احمد (4/ 336) ابوداوود (3768) و نسائی در «عمل الیوم واللیلة» آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[20]- صحیح. ابوداوود (3767) ترمذی (1858) ابن ماجه (3264) آلبانی آن را صحیح دانسته است: الارواء (1965).
[21]- حلوا، که از آن در نص به نام «حیس» ذکر رفته، حلوایی است که از خرما، روغن و قروت آماده میشده. م.
[22]- صحیح. ابن ابی شیبة (10/ 445) احمد (4/ 188) مسلم (2042) ترمذی (3576) و ابوداوود.
[23]- این چنین در الکنز (46/8) آمده است.
[24]- این چنین در الکنز (47/8) آمده است.
[25]- این چنین در الکنز (48/5) آمده است.
[26]- الحلیه (301/1).
[27]- الحلیه (323/1).
[28]-= الحلیه (207/1).
[29]- یک وسق معادل شصت صاع است. م.
[30]- ذخیره نمودن زیاد را بر وی انتقاد گرفت.
[31]- 200/1.
[32]- الحلیه (384/1).
[33]- 237/6.
[34]- پف نمودم. م.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر