توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

روش پيامبر صل الله علیه و آله و سلم و اصحابش در خوردن و نوشيدن

 

روش پيامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اصحابش در خوردن و نوشيدن

روش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در طعام خوردن و نوشیدن

بخاری و مسلم از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: هرگز رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  طعامی را عیب نگرفته است، اگر اشتهای آن را می‏داشت می‏خورد، در غیر آن ترکش می‏نمود[1]. این چنین در البدایه (40/6) آمده است. و ابن عساکر از علی  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پسندیده‏ترین چیز از گوسفند برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بازویش[2] بود[3]. و نزد ترمذی در الشمائل (ص12) از ابن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بازو را دوست می‏داشت، می‏گوید: و در بازو زهر داده شد، و بر این باور بود که یهود برایش زهر داده است[4]. و نزد وی همچنان از جابربن عبداللَّه  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به منزل ما تشریف آورد، و برایش گوسفندی ذبح نمودیم، فرمود: «انگار آنان دانسته‏اند که ما گوشت را دوست می‏داریم»[5]، ترمذی می‏گوید: و در حدیث قصه‏ای هست. و نزد وی همچنان از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: از کدو خوش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‏آمد، باری برایش طعامی آورده شد، یا به طعامی دعوت گردید، پس من شروع نموده آن را پی‏گیری می‏نمودم پیش رویش می‏گذاشتم، به خاطری که می‏دانستم او این را دوست می‏دارد[6]. و نزد وی همچنان از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که طعام می‏خورد، سه انگشتش را می‏لیسید[7].

ابن نجار از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  روی زمین می‏خورد، گوسفند می‏دوشید و دعوت غلام را به نان جو اجابت می‏کرد[8]. و ابن عساکر از یحیی بن ابی کثیر روایت نموده، که گفت: سعدبن عباده  رضی الله عنه  هر روز یک کاسه ثرید[9] برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  می‏فرستاد، و جای هر یک از همسرانش که می‏بود، آن کاسه همانجا برایش می‏رسید[10]. و ابن جریر از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: گوسفندی برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دوشیده شد، و او از شیر آن نوشید، و بعد از آن آبی را گرفت و مضمضه نموده گفت: «این چربی دارد»[11]. این چنین در الکنز (37/4) آمده است.

و نزد ابویعلی از ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در منزلی فرود آمد، و زنی یک گوسفند را به دست فرزندش برای وی فرستاد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را دوشید و گفت: «این را برای مادرت ببر»، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را دوشید و برای ابوبکر نوشانید، بعد گوسفند دیگری را آورد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را دوشید و خودش نوشید[12]. این چنین در الکنز (44/4) آمده است. و سعیدبن منصور از ابراهیم  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دست راستش را به طعام، به نوشیدنی، به وضویش و مانند آن اختصاص می‏داد، و دست چپش را برای استنجاء و برای بینی پاک نمودن و مانند آن فارغ می‏نمود[13]. و ابونعیم از جعفربن عبداللَّه بن حکم بن رافع روایت نموده، که گفت: حکم  رضی الله عنه  مرا که طفل بودم دید که از اینجا و آنجا می‏خورم، برایم گفت: ای بچه، طوری که شیطان می‏خورد نخور!! پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که می‏خورد انگشتانش از پیش رویش تجاوز نمی‏نمود[14].

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و تعلیم دادن آداب طعام خوردن براى اصحابش و گفتن بسم‏اللَّه در اول آن

ابن نجار از عمروبن ابی سلمه  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: روزی با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  طعام خوردم، و از اطراف کاسه گوشت برمی‏داشتم، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «از نزد خودت بخور»[15]. این چنین در الکنز (46/8) آمده است. احمد، ابوداود، نسائی ابن قانع، طبرانی، حاکم و غیر ایشان از امیه بن مخشی  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مردی را دید که می‏خورد و بسم‏اللَّه نگفته بود، و وقتی یک لقمه از طعامش ماند، وی آن را به دهن خود بلند نمود و گفت: بسم‏اللَّه در اول و آخرش، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  خندید وگفت: «به خدا سوگند، شیطان پیهم همراهت می‏خورد، تا این که بسم‏اللَّه گفتی، آن گاه همه چیزی را که در شکمش بود استفراغ نمود»، و در لفظی آمده: «وقتی که نام خدا را یاد نمودی، آنچه در شکمش بود استفراغ نمود»[16]. این چنین در الکنز (45/8) آمده است.

نسائی از حذیفه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: در حالی که ما نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  قرار داشتیم، ناگهان کاسه‏ای آورده شد و گذاشته شد، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دست خود را از آن گرفت، و ما نیز دست‏های مان را گرفتیم - و ما تا اینکه او نمی‏خورد نمی‏خوردیم - ، آن گاه اعرابیی آمد انگار که به پیش رانده می‏شود، و به‌سوی کاسه دست برد که از آن بخورد، ولی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از دستش گرفت، بعد کنیزی آمد، انگار که به پیش رانده می‏شود، و رفت تا دست خود را در طعام بگذارد، ولی رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از دست وی گرفت، و بعد از آن گفت: «شیطان طعام قوم را وقتی که نام خدا را بر آن یاد نکنند حلال شمرده می‏خورد، هنگامی که ما را دید دست از آن گرفته‏ایم، (این کنیز را) نزدمان آورد، تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد، (ولی من از دست وی گرفتم، آن گاه این اعرابی را آورد[17] تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد ولی من از دست وی نیز گرفتم)[18]، سوگند به خدایی که معبودی جز وی نیست، دست وی با دست‏های آنان در دستم است»[19]. این چنین در الکنز (46/8) آمده است. و ابن نجار از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با شش تن طعام می‏خورد، ناگاه اعرابیی داخل شد، و آنچه را در پیش روی‌شان بود با دو لقمه خورد، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر نام خدا را یاد می‏نمود برای‌شان کفایت می‏کرد، بنابراین وقتی که هر یکی از شما خواست طعامی بخورد، باید نام خداوند تعالی را یاد کند، و اگر فراموش نمود و باز به یاد آورد باید بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ»، «به نام خدا در اول و آخرش»»[20]. این چنین در الکنز (47/8) آمده است.

ضیافت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نزد اصحابش

ابن ابی شیبه و ابونعیم از عبداللَّه بن بسر  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نزد پدرم تشریف آورد، پدرم برایش سویق و حلوا[21] آورد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را خورد، بعد برایش نوشیدنی آورد و او نوشید، و آن را برای کسی که در طرف راستش قرار داشت داد، و وقتی که خرمایی را می‏خورد، هسته را این چنین می‏انداخت - و با انگشتش به طرف پشت انگشت اشاره نمود - ، هنگامی که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوار شد، پدرم برخاست و لجام قاطرش را گرفت و گفت: ای رسول خدا، به خداوند برای مان دعا کن، فرمود:

«اللَّهُمَّ بَارِكْ لَهُمْ فِيمَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»، ترجمه: «بار خدایا، برای‌شان در آنچه رزق داده‏ای برکت عطا فرما، و برای‌شان مغفرت نما، و بر آنان رحم کن». و نزد حاکم از وی روایت است که گفت: پدرم برای مادرم گفت: برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  طعامی بساز، آن گاه وی تریدی آماده نمود، و پدرم رفت و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را دعوت نمود، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دست خود را بالای آن گذاشت و گفت: «بگیرید به نام خداوند»، و از نواحی آن گرفتند، هنگامی که خوردند پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اللهمَ اغفرلـهم، وارحـمهم، وَبَارِكْ لَهُمْ فِي ورزقهم»، ترجمه: «بارخدایا، برای‌شان ببخشا، و رحم‌شان کن، و برای‌شان در رزق‌شان برکت بده»[22]. این چنین در الکنز (47/8) آمده است.

 

روش على و عمر  رضی الله عنهما  در طعام خوردن و نوشیدن

ابن ابی شیبه، ابن ابی الدنیا در الدعاء، ابونعیم در الحلیه و بیهقی از ابن اغید روایت نموده‏اند که گفت: علی  رضی الله عنه  فرمود: ای ابن اغید آیا می‏دانی که حق طعام چیست؟ گفتم: حق آن چیست؟ گفت: می‏گویی: «بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيمَا رَزَقْتَنَا»، ترجمه: «به نام خدا، بار خدایا، در آنچه برای مان روزی داده‏ای برکت عطا فرما».

و بعد از آن گفت: آیا می‏دانی که شکر آن وقتی فارغ شدی چیست؟ پرسیدم: شکر آن چیست؟ گفت: می‏گویی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا»، ترجمه: «ستایش خدایی راست، که برای‏مان طعام داد و نوشانیدمان»[23].

و ابونعیم از عمر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: زنهار از پر کردن شکم از خوردنی و نوشیدنی، چون این عمل فاسد کننده جسد، بارآورنده مریضی و تنبل کننده در ادای نماز است، و باید در خوردن و نوشیدن میانه روی در پیش گیرید، به خاطری که این کار برای جسد خوب‏تر و از اسراف دورتر است، و خداوند تعالی عالم چاق را بد می‏برد، و انسان هرگز تا اینکه خواهشاتش را بر دینش ترجیح ندهد هلاک نمی‏گردد[24]. و ابن عساکر از ابومحذوره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: نزد عمربن‏خطاب  رضی الله عنه  نشسته بودم که صفوان بن امیه کاسه‏ای را آورد و در پیش روی عمر گذاشت، آن گاه عمر مردمان مسکین و غلام‏های مردم را که در اطرافش حاضر بودند فراخواند، و آنان همراهش خوردند، در آن موقع گفت: خداوند قومی را چنین و چنان کند - یا خداوند قومی را سرزنش نماید - که از خوردن غلام‌هایشان با خود اعراض می‏نمایند!! صفوان گفت: به خدا سوگند، از ایشان اعراض نمی‏کنیم، بلکه آنان را ترجیح می‏دهیم، ولی طعام نیکویی نمی‏یابیم که خود بخوریم و برای آنان بخورانیم[25].

روش ابن عمرو ابن عباس در طعام خوردن و نوشیدن

ابونعیم[26] از مالک بن انس روایت نموده، که گفت: برایم خبر داده شد که ابن عمر  رضی الله عنهما  در جحفه حاضر شد، و ابن عامربن کریز برای خباز خود گفت: طعامت را برای ابن عمر ببر، و وی کاسه‏ای را آورد، ابن عمر گفت: بگذارش، باز دیگری را آورد، و خواست اولی را بردارد، ابن عمر گفت: چه می‏کنی؟ پاسخ داد: می‏خواهم بردارم، گفت: آن را بگذار، این را رویش بریز، می‏گوید: و هرگاه که کاسه‏ای را برایش می‏آورد، آن را بر دیگری می‏ریخت، می‏افزاید: آن گاه غلام نزد ابن عامر رفت و گفت: این مرد یک اعرابی خشک است، ابن عامر برایش گفت: وی آقا و سیدت است، وی ابن عمر است!!. و ابونعیم[27] از عبدالحمیدبن جعفر و او از پدرش روایت نموده، که: ابن عباس  رضی الله عنهما  دانه انار را می‏گرفت و می‏خورد، برایش گفته شد: ای ابن عباس چرا این کار را انجام می‏دهی؟ گفت: برایم خبر رسیده، که در زمین هر اناری که بارور شود، به دانه‏ای از دانه‏های جنت بارور می‏شود، و ممکن آن همین باشد.

روش سلمان، ابوهریره و على در طعام خوردن و نوشیدن

ابونعیم[28] از سالم غلام زیدبن صوحان روایت نموده، که گفت: همراه مولایم زیدبن صوحان در بازار بودم، که سلمان  رضی الله عنه  از پهلوی مان عبور نمود، و یک وسق[29] طعام خریده بود. زید برایش گفت: ای ابوعبداللَّه، تو در حالی که یار رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هستی این کار را می‏کنی؟[30] پاسخ داد: نفس وقتی که رزق خود را به دست بیاورد مطمئن می‏شود، و برای عبادت فارغ می‏گردد، و وسوسه کننده از وی ناامید می‏گردد. و نزد وی[31] از ابوعثمان نهدی روایت است که سلمان فارسی گفت: من دوست دارم از زحمت خودم بخورم. و ابونعیم[32] از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: من پانزده خرما داشتم، به پنج دانه آن افطار نمودم، به پنج دانه دیگرش سحری نمودم و پنج دانه آن را برای افطارم نگه داشتم. و ابن سعد[33] از قاسم بن مسلم مولای علی بن ابی طالب و او از پدرش روایت نموده، که گفت: علی  رضی الله عنه  نوشیدنی طلب نمود، و من برایش یک جام آب آوردم و در آن دمیدم[34]، وی آن را مسترد نمود و از نوشیدنش ابا ورزیده گفت: تو آن را بنوش.



[1]- بخاری (5409) احمد (3/ 100).

[2]- یعنی: بازوی گوسفند، و آن عبارت از دست گوسفند می‏باشد ماسوای پاچه‏اش. م.

[3]- این چنین در الکنز (37/40) آمده است.

[4]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (161) ابوداوود (3781) احمد (6/ 8) ذهبی آن را صحیح دانسته است.

[5]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (172) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[6]- صحیح. ترمذی در «الشمائل» (153) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح. مسلم (2043) ترمذی در «الشمائل» (76) و در سنن (1803) و احمد (3/ 390).

[8]- این چنین در الکنز (44/4) آمده است.

[9]- طعامی از نان خرد کرده در آبگوشت که پارچه‏های گوشت نیز در آن باشد، و از بهترین طعام‏های آن زمان محسوب می‏شده. م.

[10]- این چنین در الکنز (37/4) آمده است.

[11]- صحیح. احمد (1/ 223، 227) و بیهقی (1/ 160). نگا: «الصحیحة» (1361).

[12]- ضعیف. منقطع است. ابویعلی (103) عبدالرحمن بن أبی لیلی از ابوبکر نشنیده است. نگا: «المجمع» (6/ 58).

[13]- این چنین در الکنز (45/8) آمده است.

[14]- این چنین در الکنز (46/8) آمده، و در الإصابه (344/1) می‏گوید: سند آن ضعیف است.

[15]- بخاری (5377) مسلم (2022).

[16]- ضعیف. احمد (4/ 336) ابوداوود (3768) آلبانی آن را ضعیف دانسته است.

[17]- باید دانست که در روایت قدری تقدیم و تأخیر وجود دارد، زیرا در بالا ذکر شد که اول اعرابی آمد، و بعد از وی کنیز آمد، اما حالا می‏گوید که اول کنیز آمد و بعداً اعرابی. م.

[18]- این را از روایت مسلم و ابوداود برای توضیح بر روایت نسائی افزودیم.

[19]- صحیح. احمد (4/ 336) ابوداوود (3768) و نسائی در «عمل الیوم واللیلة» آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[20]- صحیح. ابوداوود (3767) ترمذی (1858) ابن ماجه (3264) آلبانی آن را صحیح دانسته است: الارواء (1965).

[21]- حلوا، که از آن در نص به نام «حیس» ذکر رفته، حلوایی است که از خرما، روغن و قروت آماده می‏شده. م.

[22]- صحیح. ابن ابی شیبة (10/ 445) احمد (4/ 188) مسلم (2042) ترمذی (3576) و ابوداوود.

[23]- این چنین در الکنز (46/8) آمده است.

[24]- این چنین در الکنز (47/8) آمده است.

[25]- این چنین در الکنز (48/5) آمده است.

[26]- الحلیه (301/1).

[27]- الحلیه (323/1).

[28]-= الحلیه (207/1).

[29]- یک وسق معادل شصت صاع است. م.

[30]- ذخیره نمودن زیاد را بر وی انتقاد گرفت.

[31]- 200/1.

[32]- الحلیه (384/1).

[33]- 237/6.

[34]- پف نمودم. م.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...