توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

باب اخلاق و صفات اصحاب رضی الله عنهم

 

باب اخلاق و صفات اصحاب  رضی الله عنهم  

اخلاق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  اقوال عایشه  رضی الله عنها  درباره اخلاق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

مسلم از سعدبن هشام روایت نموده، که گفت: از ام‏المؤمنین عایشه  رضی الله عنها  پرسیدم و گفتم: مرا از اخلاق پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خبر بده، گفت: آیا قرآن نمی‏خوانی؟ گفتم: بلی [می خوانم]، گفت: اخلاق وی قرآن بود[1]. احمد این را از جبیربن نفیر و از حسن بصری و آن‏ها از عایشه  رضی الله عنها  به مانند آن[2]، چنانکه در البدایه (35/6) آمده، روایت نموده‏اند، و ابن سعد (90/1) این را از سعدبن هشام از عایشه  رضی الله عنها  به مانند آن روایت کرده، و افزوده است: قتاده  رضی الله عنه  گفت: قرآن بهترین اخلاق را برای مردم آورده است. و این را ابونعیم در دلائل النبوه (ص56) از جبیربن نفیر از عایشه  رضی الله عنها ، به مانند آن روایت نموده است. و ابن سعد (90/1) مانند این را از مسروق روایت کرده است.

و نزد یعقوب بن سفیان از ابودرداء  رضی الله عنه  روایت است، که گفت: عایشه  رضی الله عنها  را از اخلاق رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرسیدم، گفت: اخلاق وی قرآن بود، به رضای آن راضی، و به خشم آن خشمگین می‏شد. این را بیهقی از زیدبن بابنوس روایت نموده، که گفت: به عایشه  رضی الله عنها  گفتیم: ای ام المؤمنین، اخلاق پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  چگونه بود؟ و آن را متذکر شده. و در حدیث وی آمده است که: بعد از آن عایشه  رضی الله عنها  گفت: آیا سوره المؤمنون را می‏خوانی؟ بخوان:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ [المؤمنون: 1].

ترجمه: «مؤمنان رستگار شدند».

تا [آیه] دهم، افزود: اخلاق پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اینطور بود[3].

و ابونعیم[4] از عروه و او از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: هیچ کسی از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اخلاق نیکوتر نداشت، هیچ یک از اصحابش و اهلش او را صدا نکرده‌اند، مگر اینکه گفته است: لبیک، و به همین سبب بود که خداوند  جل جلاله نازل فرمود:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤ [القلم: 4].

ترجمه: «و تو از اخلاق بزرگ برخوردار هستی».

و نزد ابن ابی شیبه از قیس بن وهب از مردی از بنی سرات روایت است که گفت: به عایشه  رضی الله عنها  گفتم: از اخلاق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به من خبر بده، گفت: آیا قرآن نمی‏خوانی: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤، و افزود: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با اصحاب خود بود، و من برایش طعامی آماده نمودم و حفصه  رضی الله عنها  نیز برایش طعامی آماده نمود و حفصه بر من سبقت جست، آن گاه به کنیز گفتم: برو کاسه وی را چپه کن[5]، هنگامی که حفصه خود را خم نمود تا کاسه را پیش روی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بگذارد، او وی را چپه کرد و کاسه منقلب شد و غذا پراکنده گردید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را و آنچه را از طعام در روی زمین بود جمع نمود و آن را خوردند، بعد از آن من کاسه خود را فرستادم، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را به حفصه داد وگفت: «این ظرف را به عوض ظرف‏تان بگیرید، و آنچه را در آن است بخورید». می‏گوید: و من [اثر غضب شدن از] آن را در روی پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ندیدم[6]. این چنین در الکنز (44/4) آمده است.

 

 

قول زیدبن ثابت در این باره

ابونعیم[7] از خارجه بن زید روایت نموده که: گروهی نزد پدرش زیدبن ثابت  رضی الله عنه  وارد شدند و گفتند: از اخلاق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای ما صحبت کن، گفت: من همسایه وی بودم، وقتی که وحی برای او نازل می‏شد، کسی را دنبالم می‏فرستاد، و نزدش می‏آمدم و وحی را می‏نوشتم، ما وقتی دنیا را یاد می‏نمودیم، وی نیز آن را یادمی نمود، و وقتی آخرت را یاد می‏نمودیم، او نیز آن را با ما یاد می‏نمود، و وقتی طعام را یاد می‏نمودیم، او نیز آن را با ما یاد می‏نمود، و همه این‏ها را از وی برای‌تان نقل می‏کنم[8].

قول صفیه در این باره

طبرانی از صفیه بنت حیی  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هیچ کس را نیک اخلاق‏تر ندیدم، در یکی از شب‏ها که از خیبر می‏آمدیم مرا در عقب شتر خود سوار نموده بود، مرا خواب برد و سرم به چوب کجاوه خورد، وی با دست کشیدن به من گفت: «ای زن آهسته، آهسته‏ای دختر حیی»، وقتی به صهباء[9] رسید گفت: «ای صفیه از آنچه من به قومت نمودم از تو معذرت می‏خواهم، آن‏ها به من اینطور گفتند، و اینطور گفتند»[10]. هیثمی (15/9) می‏گوید: این را طبرانی در الأوسط و ابویعلی به اختصار روایت نموده‏اند، و رجال آن‏ها ثقه‏اند، مگر اینکه ربیع برادرزاده صفیه بنت حیی را نشناختم.

اقوال انس در این باره

ابونعیم[11] از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با لطف‏ترین مردم بود، به خدا سوگند، از هیچ غلام، کنیز، و طفلی که در صبحگاهان سرد برایش آب می‏آورد تا روی و دست‌هایش را تا آرنج بشوید امتناع نمی‏ورزید[12] و هرگاه سئوال کننده‏ای از وی می‏پرسید، گوشش را برای وی خم می‏نمود، و از وی بر نمی‏گشت، تا اینکه همان سوال کننده خود از وی منصرف می‏شد، و هر کسی که دستش را می‏گرفت، آن را به وی می‏داد، و دستش را [از دست وی] نمی‏کشید، تا اینکه او خودش دست خود را از [دست] وی می‏کشید. و نزد مسلم[13] از انس بن مالک روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که نماز بامداد را می‏خواند، خادم‏های مدینه با ظرف‏های خود که در آن آب می‏بود می‏آمدند، و هر ظرفی که آورده می‏شد، وی دست خود را در آن داخل می‏نمود، و بسا اوقات آب در بامداد سرد برای او می‏آمد، و او دست خود را در آن داخل می‏نمود[14].

 و نزد یعقوب بن سفیان از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی با مردی مصافحه می‏نمود، یا مردی با او مصافحه می‏کرد، دست خود را تا وقتی نمی‏کشید، که آن مرد دست خود را از دست وی نمی‏کشید، و اگر با وی روبرو می‏شد رویش را تا وقتی از وی بر نمی‏گردانید، که آن مرد خود از وی منصرف نمی‏شد، و زانوهایش در پیش روی همنشینش دراز کشیده دیده نمی‏شد[15]. این را ترمذی و ابن ماجه، چنانکه در البدایه (39/6) آمده روایت نموده‏اند، و ابن سعد (99/1) مثل آن را روایت کرده است. و نزد ابوداود از وی روایت است که گفت: هرگز مردی را ندیدم که در گوش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  صحبت نموده باشد، و او سر خود را دور کرده باشد، تا اینکه همان مرد خودش سر خود را دور می‏نمود، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را هرگز ندیدم که مردی دستش را گرفته باشد، و او دست وی را رها نموده باشد، تا اینکه همان مرد خودش دست وی را رها می‏نمود[16]. این را ابوداود به تنهایی، چنانکه در البدایه (39/6) آمده، روایت نموده است.

 

اقوال ابوهریره و انس  رضی الله عنهما  درباره مصافحه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با اصحابش

نزد بزار و طبرانی از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است: هر کسی که دست پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را می‏گرفت، او دست خود را تا وقتی نمی‏کشید که آن مرد آن را رها نمی‏نمود، وزانوهایش یا زانویش از زانوی همنشینش بیرون دیده نمی‏شد، هر کسی با وی احوال پرسی می‏نمود، روی خود را به طرف وی می‏گردانید، و تا اینکه از صحبتش فارغ نمی‏شد رویش را از وی بر نمی‏گردانید[17].

ونزد احمد از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: اگر کودکی از کودکان اهل مدینه می‏آمد، و دست پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را می‏گرفت، او دست خود را از دست وی نمی‏کشید، و آن کودک هر جایی که می‏خواست پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را می‏برد[18]. این را ابن ماجه هم روایت نموده است. و نزد احمد از وی روایت است که گفت: حتی کنیزی از اهل مدینه دست پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را می‏گرفت و او را به طرف کار و حاجت خود می‏برد. این را بخاری در کتاب الأدب در صحیح خود به شکل معلق[19]، چنانکه در البدایه[20] آمده، روایت نموده است، و مسلم در صحیح خود[21] از انس روایت نموده: زنی که عقلش متأثر و دجار نقص بود گفت: ای رسول خدا، من تو را کار دارم، گفت: «ای مادر فلان، در هر کوچه که می‏خواهی کارت را انجام می‏دهم»[22]، آن گاه با آن زن در بعضی از راه‏ها خود را تنها نمود، تا اینکه او از کار خود فارغ شد. و ابونعیم[23] از انس مانند این را روایت نموده، و طبرانی از محمدبن مسلمه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: از سفری آمدم و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دستم را گرفت، و تا اینکه من دستش را رها ننمودم، وی دستم را رها نکرد[24].

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و برگزیدن آسان‏ترین کار و انتقامش براى خدا

مالک از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: هر باری پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در بین دو کار مختار گردانیده شده، آسانترین آن دو را، در صورتی که گناه نبوده، انتخاب کرده است، و اگر گناه بوده از همه مردم از آن دورتر بوده است، وی برای خود انتقام نمی‏گرفت، مگر در صورتی که یکی از حرمات خداوند شکسته می‏شد، و برای خدا از آن انتقام می‏گرفت[25]. این را بخاری و مسلم، چنانکه در البدایه (36/6) آمده، روایت نموده‏اند، و این را ابوداود، نسائی و احمد، چنانکه در الکنز (47/4) آمده، روایت کرده‏اند، و ابونعیم آن را در الدلائل (ص57) روایت نموده است.

و نزد احمد از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هرگز با دست خود نه خادمی را زده است و نه زنی را و نه هم چیز دیگری را، مگر در جهاد در راه خدا، و هرگز در میان دو چیز مختار گردانیده نشده، مگر اینکه آسان‏ترین آن دو، در صورتی که گناه نبود، برایش محبوب‏تر بوده، و وقتی که گناه می‏بود از همه مردم نسبت به گناه دورتر بود، و از چیزی که برایش پیش می‏آمد تا وقتی که حرمات خداوند هتک نمی‏شد، انتقام نمی‏گرفت، و [در صورت هتک حرمات خداوند] او برای خداوند  جل جلاله انتقام می‏گرفت[26]. این چنین در البدایه (36/6) آمده است. و این را مسلم (256/2)، ابونعیم در الدلائل به اختصار، عبدالرزاق، عبد بن حمیدو حاکم به مانند حدیث احمد، چنانکه در الکنز (47/4) آمده، روایت نموده‏اند. و نزد ترمذی[27] از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در صورتی که محارم خداوند هتک نمی‏شد، از ظلمی که بر خودش روا داشته می‏شد هرگز انتقام نمی‏گرفت، و وقتی که چیزی از محارم خداوند متعال هتک می‏شد، از همه‌شان در آن مورد خشمناک‏تر می‏بود، و درمیان دو چیز صاحب اختیار نشده، مگر اینکه آسان آن دو را، در صورتی که گناه نبوده، اختیار نموده است[28]. این را ابویعلی و حاکم، چنانکه در الکنز (47/4) آمده، روایت نموده‏اند.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نه ناسزا مى‏گفت نه صدایش را بلند مى‏کرد، نه دشنام مى‏داد و نه هم لعنت مى‏داد

ابوداود طیالسی از ابوعبداللَّه، جدلی روایت نموده، که گفت: عایشه  رضی الله عنها  را از اخلاق پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرسیدم، از وی شنیدم که گفت: وی نه بد کار بود و نه بد زبان و نه در بازارها صدایش را بلند می‏کرد، و نه هم بدی را به بدی جزا می‏داد، بلکه عفو و گذشت می‏نمود - یا گفت: عفو و بخشش می‏نمود، ابوداود شک نموده است - [29]. این را ترمذی روایت نموده و گفته است: حسن و صحیح است، این چنین در البدایه (36/6) آمده است. و ابن سعد (90/1) این را از ابوعبداللَّه و او از عایشه  رضی الله عنها  به مانند آن روایت نموده، و احمد و حاکم هم این را به مانند آن، چنان که در الکنز (47/4) آمده روایت نموده‏اند.

و در نزد یعقوب بن سفیان از صالح مولای توأمه روایت است که گفت: ابوهریره  رضی الله عنه  پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را توصیف می‏نمود، و گفت: وی به یکبارگی روی می‏گردانید، و به یکبارگی پشت می‏گردانید، - پدر و مادرم فدایش - نه بد کار بود و نه بد زبان، و نه هم در بازارها صدا بلند کننده. آدم افزوده است: من مانند وی را قبل از وی و بعد از وی ندیدم. و نزد احمد از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نه دشنام دهنده بود، نه لعنت کننده و نه هم فحش گوینده، وی در وقت عتاب به یکی از ما می‏گفت: «او را چیست، پیشانی اش در خاک»[30]، این را بخاری هم روایت نموده و نزد بخاری همچنان از عبداللَّه بن عمرو  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نه بدکار بود و نه بد زبان، ومی گفت: «بهترین شما، نیک اخلاق ترتان است»[31]. این را مسلم هم روایت نموده، این چنین در البدایه (36/6) آمده است.

حسن اخلاق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با خادمش انس

مسلم[32] از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به مدینه تشریف آورد، ابوطلحه  رضی الله عنه  دستم را گرفت، و مرا نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برد و گفت: ای رسول خدا، انس بچه عاقل و هوشیاری است، و باید به تو خدمت کند. می‏گوید: پس من خدمت او را در سفر، و اقامت نمودم، و به خدا سوگند، او برایم در چیزی که من آن را انجام دادم نگفت: این را چرا اینطور نمودی؟ و نه در چیزی که آن را انجام ندادم: چرا این را اینطور انجام ندادی؟[33]. و نزد وی همچنان از انس  رضی الله عنه  روایت است، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نیک اخلاق‏ترین مردم بود، مرا روزی دنبال کاری فرستاد، گفتم: به خدا سوگند، نمی‏روم، و در دلم این بود که دنبال آنچه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به آن هدایتم داده بروم، آن گاه بیرون شدم و بر اطفالی برخورد کردم که در بازار بازی می‏نمودند، ناگاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از پشت سرم عقبم را گرفتم، می‏گوید: به طرف وی دیدم که می‏خندید، و گفت: «ای انیس به جایی که امرت نمودم رفتی؟» می‏گوید: گفتم: آری، ای پیامبر خدا می‏روم[34]، انس می‏گوید: به خدا سوگند، نه سال من خدمت وی را نمودم، و از وی به یاد ندارم چیزی را که من آن را انجام دادم گفته باشد: چرا اینطور و اینطور نمودی؟ و یا چیزی را که ترک نمودم: چرا اینطور و اینطور ننمودی؟ و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: ده سال خدمت رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را نمودم، به خدا سوگند، هرگز به من اف نگفت، و نه هم برایم در چیزی گفت: چرا اینطور نمودی؟ و چرا اینطور ننمودی؟ ابوربیع افزوده است: در ارتباط به کاری که نباید خادم آن را انجام دهد، و این گفته وی را: به خدا سوگند، ذکر ننموده است[35]. و بخاری این را از انس به مانند آن روایت نموده است. و نزد احمد از انس روایت است، که گفت: برای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ده سال خدمت نمودم، او مرا به کاری امر ننموده که در آن سستی نموده باشم یا آن را ضایع کرده باشم، و او مرا ملامت نموده باشد، و اگر کسی از فامیلش مرا ملامت می‏نمود،می‏گفت: «بگذاریدش، اگر تقدیر بر این رفته بود - یا می‏گفت: فیصله شده بود - که اینطور باشد می‏شد»[36].

و نزد ابونعیم[37] از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: من سالهایی به پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خدمت نمودم، و او هرگز مرا دشنامی نداد، ضربه‏ای نزد، زجر ننمود، در رویم ترش رو نشد و نه مرا به کاری امر نمود که من در آن سستی نموده باشم و او مرا در آن عتاب فرموده باشد اگر یکی ازاهلش مرا بر آن عتاب می‏نمود، می‏گفت: «بگذاریدش، اگر چیزی مقدر شده باشد حتماً می‏شود». و نزد ابن عساکر از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که وارد مدینه شد من هشت سال داشتم، مادرم مرا نزد وی برد وگفت: ای پیامبر خدا، به غیر من دیگر مردان و زنان انصار برایت تحفه تقدیم داشتند، و من تحفه‏ای که برایت تقدیم کنم جز این فرزندم نیافتم، بنابراین او را از من قبول کن، تا وقتی که می‏خواهی برایت خدمت نماید، و من ده سال خدمت پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را نمودم، وی هرگز مرا نزد، دشنامم نداد، و در رویم ترش رو نشد[38].



[1]- مسلم (746).

[2]- صحیح. احمد (6/ 191، 193).

[3]- و این را نسائی، چنانکه در البدایه (35/6) آمده، روایت نموده است.

[4]- الدلائل (ص57).

[5]- منقلب گردان.

[6]- ضعیف. ابن ماجه (2333) ابن ابی شیبه (14/ 214) آلبانی آن را در ضعیف ابن ماجه (512) ضعیف دانسته است.

[7]- الدلائل (ص57).

[8]- ترمذی (ص25) این را به مانند آن رایت نموده، و همچنان بیهقی، چنانکه در البدایه (42/6) آمده است، و طبرانی این را، چنانکه در المجمع (17/7) آمده، روایت کرده، و گفته است: اسناد آن حسن است، و ابن ابی داود در المصاحف و ابویعلی و رویانی و ابن عساکر آن را، چنان که در المنتخب (85/5) آمده، روایت نموده‏اند، و ابن سعد (90/1) نیز این را به مثل آن روایت کرده است.

[9]- موضعی است در خیبر.

[10]- ضعیف. ابویعلی (7120) نگا: المطالب العالیه (4158).

[11]- الدلائل (ص57).

[12]- برای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آب می‏آوردند تا وضو نماید و از آب وضوی وی تبرک می‏جستند.

[13]- 256/2.

[14]- مسلم (2324).

[15]- ضعیف. ابن ماجه (3716) آلبانی می‌گوید: همه‌ی آن صعیف است جز جمله‌ی مصافحه که ثابت است: ضعیف ابن ماجه (813).

[16]- حسن. ابوداوود (4794) آلبانی آن را حسن دانسته است.

[17]- اسناد طبرانی، چنانکه هیثمی (15/9) می‏گوید، حسن است.

[18]- صحیح. احمد (3/ 174) ابن ماجه (4177) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[19]- بخاری آن را در صحیح خود بصورت معلق روایت نموده است: (6072) البته این روایت نزد احمد بصورت موصول روایت شده است.

[20]- 39/6.

[21]- 256/2.

[22]- مسلم (2326).

[23]- دلائل النبوه (ص57).

[24]- در این، چنانکه هیثمی (17/9) می‏گوید، جلدبن ایوب آمده، و ضعیف می‏باشد.

[25]- بخاری (3560) مسلم (2327) مالک در موطا (در حسن خلق) به شماره (2).

[26]- مسلم (2328) احمد (6/ 232).

[27]- الشمائل (ص 25).

[28]- صحیح. ابویعلی (4452) مسلم (2327) ترمذی در الشمائل (334).

[29]- صحیح. ترمذی (2016) و آن را حسن دانسته است. آلبانی آن را در صحیح الترمذی خود (1640) صحیح دانسته است.

[30]- بخاری (6029) مسلم (2321).

[31]- مسلم (2309).

[32]- 253/2.

[33]- مسلم (2310).

[34]- مسلم (2309).

[35]- صحیح. احمد (3/ 231).

[36]- این چنین در البدایه (37/6) آمده است. و این را ابن سعد (11/7) از انس به مانند آن روایت نموده است.

[37]- الدلائل (ص57).

[38]- این چنین در الکنز (9/7) آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...