حياى اصحاب پيامبر صل الله علیه و آله و سلم
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درباره حیاى عثمان رضی الله عنه
احمد و سعیدبن عاص رضی الله عنه روایت نموده که: عایشه رضی الله عنها همسر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و عثمان رضی الله عنه برای وی حدیث بیان نمودند که: ابوبکر رضی الله عنه برای ورود نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم اجازه خواست، و این در حالی بود که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چادر[1] عایشه رضی الله عنها را پوشیده، و بر بستر خود بر پهلو خوابیده بود، وی به ابوبکر در همان حالتی که قرار داشت اجازه داد، و او مشکل خود را به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم عرضه کرد، و بعد از آن برگشت، آن گاه عمر رضی الله عنه اجازه خواست، برای او نیز در همان حالی که قرار داشت اجازه داد، و او با اجرای کارش از نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برگشت، عثمان رضی الله عنه میگوید: بعد از آن من از وی اجازه ورود خواستم، آن گاه نشست [و به عایشه رضی الله عنها ] گفت: «لباس هایت را بر خود جمع کن»، بعد من از کار خود نزد وی فارغ شدم و برگشتم، عایشه رضی الله عنها گفت: ای پیامبر خدا چرا چنان که برای عثمان مضطرب شدی برای ابوبکر و عمر مضطرب نشدی؟ پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم گفت: «عثمان مرد با حیا و محجوبی است، و من ترسیدم که اگر برای وی به همان حالت اجازه بدهم به کار خود نمیتواند برسد». لیث میگوید: و گروهی از مردم گفتهاند: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم به عایشه رضی الله عنها گفت: «آیا از کسی که ملائک از وی حیا میکنند حیا نکنم»، این را مسلم و ابویعلی هم از عایشه رضی الله عنها روایت نمودهاند، و احمد این را از طریق دیگری از عایشه رضی الله عنها مانند آن روایت نموده است، و احمد و حسن بن عرفه از حفصه رضی الله عنها مثل حدیث عایشه رضی الله عنها را روایت کردهاند[2].
و نزد طبرانی از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که گفت: در حالی که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نشسته بود، و عایشه رضی الله عنها در پشت سرش قرار داشت، ناگهان ابوبکر رضی الله عنه اجازه خواست و داخل شد، بعد از آن عمر رضی الله عنه اجازه خواست و داخل شد، و بعد از آن سعدبن مالک رضی الله عنه اجازه خواست و داخل گردید، بعد از آن، در حالی که پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم زانوهایش برهنه بود و صحبت میکرد، عثمان بن عفان رضی الله عنه اجازه خواست و داخل شد، هنگامی که عثمان اجازه خواست پیامبر صل الله علیه و آله و سلم لباسش را بر زانوی خود انداخت و به همسرش گفت: «دور شو». بعد از آن ساعتی صحبت نمودند و بیرون آمدند، عایشه رضی الله عنها گفت: ای نبی خدا، پدرم و رفقایش وارد شدند و تو نه لباست را بر زانویت درست نمودی و نه هم مرا از خود دور ساختی! پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از مردی که ملائک از وی حیا میکنند، حیا نکنم، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، ملائک از عثمان حیا مینمایند، چنان که از خدا و رسول وی حیا میکنند، و اگر او داخل میشد و تو به من نزدیک میبودی، نه صحبت مینمود، و نه هم تا بیرون شدن سر خود را بلند میکرد»[3]. این حدیث از این طریق غریب است و در آن زیادت بر حدیث ماقبل است، و در سندش ضعف میباشد. این چنین در البدایه (203/7و204) آمده، و حدیث حفصه رضی الله عنها را همچنان طبرانی در الکبیر والأوسط طویلتر روایت نموده، و ابویعلی آن را به اختصار زیاد روایت کرده است، و اسناد آن، چنانکه هیثمی (12/9) میگوید: حسن است، و حدیث ابن عمر رضی الله عنها را همچنان ابویعلی به مانند آن روایت نموده، و در آن ابراهیم بن عمربن ابان آمده، و او، چنانکه هیثمی (82/9) میگوید، ضعیف است.
حدیث حسن درباره حیاى عثمان و ابوبکر رضی الله عنهما
احمد[4] از حسن رضی الله عنه روایت نموده، که وی عثمان رضی الله عنه و شدت حیای وی را متذکر شده، گفت: گاهی او در خانه میبود، و دروازه هم بر وی بسته میبود، به آن هم لباس را از جان خود نمیگذاشت، تا آب بر سر خود بریزد، و حیا او را از راست نمودن کمرش باز میداشت[5]. هیثمی (82/9) میگوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن ثقهاند. و ابونعیم در الحلیه (56/1) این را به مانند آن روایت کرده است. و سفیان از عایشه رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرمود: از خدا حیا کنید، من وقتی داخل توالت میشوم سر خود را به خاطر حیا از خداوند جل جلاله میپوشانم. این چنین در الکنز (144/2) آمده است.
حیاى عثمان بن مظعون رضی الله عنه
ابن سعد[6] از سعدبن مسعود رضی الله عنه و عماره بن غراب یحصبی روایت نموده که: عثمان بن مظعون رضی الله عنه نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: ای پیامبر خدا، من دوست ندارم همسرم عورتم را ببیند، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «چرا؟» گفت: از آن حیا میکنم و نمیپسندم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «خداوند او را برای تو لباس گردانیده و تو را برای او لباس گردانیده است، اهلم عورت مرا میبیننند، و من نیز عورت آنها را میبینم»، گفت: ای رسول خدا، تو این را میکنی؟ گفت: «بلی»، گفت: دیگر پس از تو کیست؟[7] هنگامی که روی گردانید، پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم گفت: «ابن مظعون خیلی با حیا و با ستر است»[8].
حیاى ابوموسى اشعرى رضی الله عنه
ابونعیم[9] از ابومجلز روایت نموده، که گفت: ابوموسی رضی الله عنه فرمود: من در خانه تاریک غسل میکنم، و تا پوشیدن لباسم به سبب حیا از پروردگارم جل جلاله کمرم را راست نمیکنم. و ابن سعد[10] از ابومجلز و ابن سیرین مثل آن را روایت نموده و نزد وی همچنان از قتاده رضی الله عنه روایت است که گفت: ابوموسی رضی الله عنه وقتی که در خانه تاریکی غسل مینمود تا وقت پوشیدن لباسش خود را جمع مینمود، و کمرش را خم میکرد و راست نمیایستاد. و نزد وی[11] همچنان از انس رضی الله عنه روایت است که گفت: ابوموسی اشعری رضی الله عنه وقتی که میخوابید چند لباس را در هنگام خواب از ترس برهنه شدن عورتش میپوشید. وی همچنان[12] از عباده بن نسی روایت نموده، که گفت: ابوموسی قومی را دید که بدون ازار در آب میایستند، گفت: اینکه بمیرم، و باز حشر شوم، باز بمیرم و باز حشر شوم، باز بمیرم وباز حشر شوم، از انجام دادن مثل این برایم محبوبتر است!!.
حیاى اشج بن عبدالقیس رضی الله عنه
ابن ابی شیبه و ابونعیم از اشج - اشجع عبدالقیس رضی الله عنه - روایت نمودهاند که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «در تو دو خوی است که خداوند آنها را دوست میدارد»، گفتم: آن دو کدام اند؟ گفت: «بردباری و حیا»، گفتم: اینها از قبل در من بودند، یا جدید پیدا شدهاند؟ گفت: «نه، بلکه از قدیم بودهاند»، گفتم: ستایش خدایی راست، که مرا با دو خوبی آفریده، که آنها را دوست میدارد[13]. این چنین در منتخب الکنز (140/5) آمده است.
[1]- در نص «مرط» استعمال شده، که پارچه پشمی یا ابریشمی یا کتانی را افاده میکند، که دور خود پیچند، و یا زنان بر سر افکنند، یا هر پارچه نادوخته را. م.
[2]- مسلم (2401).
[3]- ضعیف است؛ چنانکه مولف نقل نموده است.
[4]- 74/1.
[5]- صحیح. احمد (1/ 73، 74).
[6]- 287/3.
[7]- یعنی: وقتی تو این را انجام میدهی، دیگر کسی است که آن را انجام ندهد، بلکه من هم بعد از شنیدن این حرف تو، آن را انجام میدهم. واللَّه اعلم. م.
[8]- ضعیف. ابن سعد در طبقات (2943) در سند آن عبدالرحمن بن زیاد بن انعم الافریقی است که وی را ضعیف دانستهاند. ذهبی در «سیر اعلام النبلا» (3/ 10) میگوید: این منقطع است.
[9]- الحلیه (260/1).
[10]- 84/4.
[11]- 82/4.
[12]- 84/4.
[13]- صحیح. ابن ابی شیبه (8/ 2334)، (12/ 202) بخاری در ادب المفرد (584) آلبانی در الصحیحه (454) آن را صحیح دانسته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر