ابوبکر رضی الله عنه و حفظ راز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مسئله ازدواج پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با حفصه
ابونعیم[1] از عمر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: حفصه بنت عمر از خنیس بن حذافه سهمی رضی الله عنه بیوه باقی ماند - خنیس از جمله یاران پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم ، و از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت نموده بودند و در مدینه درگذشت، و من با ابوبکر رضی الله عنه روبرو شدم و گفتم: اگر خواسته باشی حفصه بنت عمر را به نکاحت در آورم، ولی او بر من پاسخی نداد، به این صورت چند شب مکث نمودم و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم وی را خواستگاری نمود، و او را به نکاح وی در آوردم، بعد از آن ابوبکر رضی الله عنه با من روبرو شد و گفت: ممکن است وقتی که حفصه را به من عرضه نمودی، و من به تو چیزی پاسخ ندادم خشمگین گشته باشی؟ میگوید: گفتم: آری، گفت: وقتی که او را بر من عرضه داشتی از ارائه پاسخ فقط همین مرا بازداشت، که از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که وی را یاد مینمود، و من بر آن نبودم که راز رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را فاش کنم، اگر وی حفصه را میگذاشت، من او را نکاح مینمودم[2]. این را همچنان احمد، ابن سعد، بخاری، نسائی، بیهقی و ابویعلی و ابن حبان با زیادتی، چنانکه در المنتخب (120/5) آمده، روایت نمودهاند.
انس و حفظ سر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
بخاری[3] از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: روزی خدمت پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را نمودم، و وقتی که دیدم از خدمتش فارغ شدم، گفتم: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم اکنون میخوابد[4]، بنابراین از نزد وی بیرون آمدم، ناگاه [دیدم] که اطفالی بازی میکنند، آن گاه ایستادم و به بازی آنان نگاه نمودم، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد تا اینکه نزدشان رسید و به آنان سلام داد، و بعد از آن مرا خواست و دنبال کاری فرستاد، گویی که آن کار[5] در دهن من است، تا اینکه دوباره نزدش آمدم، ولی موقع نزد مادرم رفتم گفت: چه تو را نگه داشت؟ گفتم: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مرا دنبال کاری فرستاده بود، پرسید: چه کار؟ گفتم: آن راز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است، گفت: راز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را برایش حفظ کن، و من آن کار را به هیچ کس از خلق نگفتهام، و اگر گوینده میبودم آن را برای تو میگفتم[6]. بخاری این را در صحیح خود نیز روایت نموده است، و مسلم مانند این را از انس به اختصار، چنان که در جمع الفوائد (148/2) آمده، روایت کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر