توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

حفظ راز مسلمان

 

حفظ راز مسلمان

ابوبکر  رضی الله عنه  و حفظ راز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مسئله ازدواج پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با حفصه

ابونعیم[1] از عمر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: حفصه بنت عمر از خنیس بن حذافه سهمی  رضی الله عنه  بیوه باقی ماند - خنیس از جمله یاران پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم ، و از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت نموده بودند و در مدینه درگذشت، و من با ابوبکر  رضی الله عنه  روبرو شدم و گفتم: اگر خواسته باشی حفصه بنت عمر را به نکاحت در آورم، ولی او بر من پاسخی نداد، به این صورت چند شب مکث نمودم و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وی را خواستگاری نمود، و او را به نکاح وی در آوردم، بعد از آن ابوبکر  رضی الله عنه  با من روبرو شد و گفت: ممکن است وقتی که حفصه را به من عرضه نمودی، و من به تو چیزی پاسخ ندادم خشمگین گشته باشی؟ می‏گوید: گفتم: آری، گفت: وقتی که او را بر من عرضه داشتی از ارائه پاسخ فقط همین مرا بازداشت، که از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که وی را یاد می‏نمود، و من بر آن نبودم که راز رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را فاش کنم، اگر وی حفصه را می‏گذاشت، من او را نکاح می‏نمودم[2]. این را همچنان احمد، ابن سعد، بخاری، نسائی، بیهقی و ابویعلی و ابن حبان با زیادتی، چنانکه در المنتخب (120/5) آمده، روایت نموده‏اند.

انس و حفظ سر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

بخاری[3] از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: روزی خدمت پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را نمودم، و وقتی که دیدم از خدمتش فارغ شدم، گفتم: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  اکنون می‏خوابد[4]، بنابراین از نزد وی بیرون آمدم، ناگاه [دیدم] که اطفالی بازی می‏کنند، آن گاه ایستادم و به بازی آنان نگاه نمودم، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد تا اینکه نزدشان رسید و به آنان سلام داد، و بعد از آن مرا خواست و دنبال کاری فرستاد، گویی که آن کار[5] در دهن من است، تا اینکه دوباره نزدش آمدم، ولی موقع نزد مادرم رفتم گفت: چه تو را نگه داشت؟ گفتم: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مرا دنبال کاری فرستاده بود، پرسید: چه کار؟ گفتم: آن راز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  است، گفت: راز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را برایش حفظ کن، و من آن کار را به هیچ کس از خلق نگفته‏ام، و اگر گوینده می‏بودم آن را برای تو می‏گفتم[6]. بخاری این را در صحیح خود نیز روایت نموده است، و مسلم مانند این را از انس به اختصار، چنان که در جمع الفوائد (148/2) آمده، روایت کرده است.



[1]- در الحلیه (361/1).

[2]- بخاری (4005) احمد (1/ 12)، (2، 27) نسائی (6/ 83) ابویعلی (6، 7) ابن حبان (4039).

[3]- الأدب (ص 169).

[4]- البته هدف خواب چاشت است، چون در نصر «قیلوله» استعمال شده است. م.

[5]- هدف راز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‏باشد.

[6]- بخاری در ادب المفرد (754) مسلم (2482).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...