ترغیب عمر رضی الله عنه به قناعت
ابن المبارک از عبداللَّه بن عبید روایت نموده، که گفت: عمربن الخطاب رضی الله عنه بر تن احنف رضی الله عنه پیراهنی را دید و گفت: ای احنف این پیراهنت را به چند نگرفتی؟ گفت: این را به دوازده درهم گرفتم، عمر رضی الله عنه گفت: و ای بر تو چرا به شش درهم گرفتی، و باقی آن در آنچه میبود که میدانی؟[1]. و ابن ابی حاتم از حسن بصری روایت نموده، که گفت: عمربن الخطاب رضی الله عنه به ابوموسای اشعری رضی الله عنه نوشت: به رزقت[2] در دنیا قناعت کن، چون رحمان بعضی از بندگان خود را بر بعضی در رزق فضیلت داده است، بلکه به آن هر یکی را آزمایش میکند، کسی را که برایش گشایش آورده میآزماید که شکرگزاری وی در آن چگونه است، و شکر وی برای خداوند ادا نمودن آنچه است، که خداوند بر وی در آنچه برایش رزق داده و عطا نموده فرض گردانیده است[3].
قناعت على و وصیتش و وصیت سعد به قناعت
عسکری از ابوجعفر روایت نموده، که گفت: علی رضی الله عنه از خرمای ناسره و خشک خورد، بعد آب نوشید، و بر شکم خود زد و گفت: کسی که شکمش او را داخل آتش سازد. خداوند او را دور راند، بعد چنین تمثیل آورد.
فإنك مهمـاتعط بطنك
سؤله |
|
وفرجك نالا منتهى
الذّم أجمعا |
ترجمه: «تو هر گاهی که خواهش شکم و فرجت را برآورده سازی و بدهی، هردوی آنها انتهای پستی را نصیب شدهاند»[4]. و نزد دینوری از شعبی روایت است که گفت: علی بن ابی طالب فرمود: ای فرزند آدم، فکر[5] فردا را بر فکر امروز مقدم مساز، اگر اجلت نیامده باشد، رزقت در فردا میآید، و بدان که اگر مال را اضافه از مصرفت جمع و کسب کنی، آن را برای غیرت ذخیره مینمایی[6]. و ابن عساکر از سعد رضی الله عنه روایت نموده، که وی برای فرزندش گفت: ای فرزندم، اگر توانگری را طلب نمودی، به قناعت طلبش کن، چون کسی که از قناعت بهرهمند نباشد، مال غنیاش نمیسازد[7].
[1]- این چنین در الکنز (161/2) آمده است.
[2]- با اصلاح از پاورقی، چون در اصل «روحت» آمده است. م.
[3]- این چنین در الکنز161/2) آمده است.
[4]- این چنین در الکنز (161/2) آمده است.
[5]- یعنی فکر اینکه فردا چه طور خواهد شد و چه خواهد نمودم. م.
[6]- این چنین در الکنز (161/2) آمده است.
[7]- این چنین در الکنز (161/2) آمده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر