توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

احترام و عزت با وجود اختلاف رأى و عمل

 

احترام و عزت با وجود اختلاف رأى و عمل

دستور و ارشاد على  رضی الله عنه  به مردم در روز جمل

بیهقی[1] از یحیی بن سعید از عمویش روایت نموده، گه گفت: چون در روز جمل [دو لشکر] در مقابل هم قرار گرفتیم، علی  رضی الله عنه  وقتی که صف‏های ما را درست نمود، در میان مردم فریاد کشید: هیچ مردی تیر نیندازد، به نیزه نزند، به شمشیر نزند و شما جنگ را با قوم آغاز نکنید، و با ایشان با نرم‏ترین کلام صحبت کنید، و گمان می‏کنم که وی گفت: زیرا این مقامی است، که کسی در آن کامیاب شود، در روز قیامت کامیاب شده است. و ما ایستادیم، تا اینکه روز بلند شد، و همه قوم فریاد کشیدند: ای قاتلین عثمان، آن گاه علی  رضی الله عنه  محمدبن حنفیه را - که در پیش روی ما قرار داشت و پرچم همراهش بود - صدا نمود و گفت: ای ابن حنفیه چه می‏گویند؟ محمدبن حنفیه به طرف ما آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین: [می گویند:] ای قاتلین عثمان، آن گاه علی  رضی الله عنه  دست‏های خود را بلند نمود و گفت: بار خدایا، امروز قاتلین عثمان را بر روهایشان افکن!!.

از محمدبن عمربن علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  روایت است[2] که گفت: علی  رضی الله عنه  تا اینکه سه روز اهل جمل را دعوت ننمود با آنان نجنگید، و چون روز سوم فرارسید، حسن، حسین و عبداللَّه بن جعفر  رضی الله عنهم  نزد وی آمدند و گفتند: تعداد زیادی از ما را مجروح کرده‏اند. گفت: ای برادر زاده‏ام، من از کارهایی که آنان انجام می‏دهند بی‏اطلاع نیستم. و گفت: برایم آب بریزید، و برایش آب ریخته شد، و او با آن وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد، و هنگامی که فارغ شد دست‏های خود را بلند نمود و پروردگارش را دعا کرد، و به آنها گفت: اگر بر قوم غلبه یافتید، پشت گرداننده را دنبال نکنید، و مجروح را مکشید، و آلات جنگی آورده شده در جنگ را بگیرید، و ما سوای آن برای ورثه وی می‏باشد. بیهقی می‏گوید: این منقطع است، و صحیح آن است، که علی  رضی الله عنه  هیچ چیز را نگرفت، و از مقتولی هم چیزی را برندارید[3]. و همچنان نزد وی[4] از علی بن حسین روایت است که گفت: نزد مروان بن حکم رفتم، وی گفت: از پدرت کریم‏تر در وقت غلبه ندیدم، در روز جمل همان لحظه‏ای که پشت گردانیدیم، منادی وی فریاد نمود: پشت گرداننده باید کشته نشود، و مجروح به قتل رسانیده شود.

قول على درباره اهل جمل

نزد بیهقی[5] همچنان از عبد خیر روایت است که گفت: علی  رضی الله عنه  درباره اهل جمل پرسیده شد، گفت: برادران ما هستند که بر ما بغاوت نمودند و ما با آن‏ها جنگیدیم، و بعد [به حکم خدا] برگشتند و ما از آنها قبول نمودیم.

 و از محمدبن عمربن علی بن ابی طالب  رضی الله عنهم  روایت است که گفت: علی  رضی الله عنه  در روز جمل گفت: ما بر آن‏ها به خاطر شهادت دادن‌شان به لا إله إلا الله، احسان می‏کنیم[6] و میراث پسران را به پدران می‏دهیم. وی[7] همچنان از ابوالبختری روایت نموده، که گفت: از علی  رضی الله عنه  درباره اهل جمل پرسیده شد، که آیا آن‏ها مشرک‏اند؟ گفت: آن‏ها از شرک فرار نموده‏اند. گفته شد: آیا آن‏ها منافق‌اند؟ گفت: منافقین خدارا جز اندک یاد نمی‏کنند. گفته شد: پس آن‏ها چه‏اند؟ گفت: برادران مان، که بر ما بغاوت نموده‏اند.

 

 

خوش آمدگویى على به پسر طلحه و گفتارهایش درباره خودش با طلحه و زبیر

وی همچنان[8] از ابوحبیبه مولای طلحه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: من با عمران بن طلحه نزد علی  رضی الله عنه  پس از فراغت وی از اصحاب جمل وارد شدم، می‏گوید: وی او را خوش آمد گفت: و به خود نزدیکش نموده گفت: من آرزومندم که خداوند مرا و پدرت را از کسانی بگرداند که خداوند  جل جلاله درباره‌شان گفته است:

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧ [الحجر: 47].

ترجمه: «و هر گونه کینه را از سینه‏های آنان بیرون کشیم، و در حالی که همه برادر‌اند بر سریرها روبروی یکدیگر قرار دارند».

بعد گفت: ای برادر زاده‏ام فلانه چطور است؟ و فلانه چطور است؟ می‏گوید: [حتی] او را از کنیزهای[9] پدرش پرسید، می‏افزاید: و بعد از آن گفت: زمین شما را در این سال‏ها فقط از ترس اینکه مردم آن را چپاول کنند قبض نموده‏ایم، ای فلان با وی نزد ابن قرظه برو و او را هدایت بده تا غله این سال‏ها را بدهد، و زمین او را به او مسترد نماید، می‏گوید: و دو مرد که در ناحیه‏ای نشسته بودند، و یکی از آن‏ها حارث اعور بود، گفتند: خداوند از این عادل‏تر است، که ما آن‏ها را به قتل برسانیم، و در جنت برادران ما باشند، علی  رضی الله عنه  گفت: برخیزید، و به بعیدترین و دورترین نقطه زمین بروید، اگر آن[10] من و طلحه نباشیم، پس کیست، ای برادر زاده‏ام، اگر ضرورتی برایت پیش آمد نزد ما بیا.

و ابن سعد[11] این را از ابوحبیبه به مانند آن، و از ربعی بن حراش به معنانی آن روایت نموده، و در حدیث وی آمده است: آن گاه علی فریادی کشید که نزدیک بود قصر فرو افتد، و گفت: اگر ما و آن‏ها نباشیم پس آن کیست؟ و نزد وی[12] همچنان از ابراهیم روایت است که گفت: ابن جرموز[13] آمد و برای داخل شدن نزد علی  رضی الله عنه  اجازه می‏خواست، ولی علی  رضی الله عنه  وی را راه نداد. ابن جرموز گفت: جنگ آوران [را باید اجازه بدهی]! [14] علی گفت: خاک در دهنت! من آرزومندم که من، طلحه و زبیر -  رضی الله عنهم  - ، از کسانی باشیم که خداوند در حق‌شان گفته است:

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧ [الحجر: 47].

و از جعفربن محمد از پدرش روایت است که گفت: علی  رضی الله عنه  فرمود: آرزومندم من، طلحه و زبیر از کسانی باشیم که خداوند در حق‌شان گفته است: و آیه را متذکر شد.

اعتراض عمار بر کسى که به عایشه ناسزا گفت و قولش درباره عایشه

ابن عساکر از عمروبن غالب روایت نموده، که گفت: عماربن یاسر  رضی الله عنه  از مردی شنید که به‏ام المؤمنین عایشه  رضی الله عنها  ناسزا می‏گفت: عمار به او گفت: ای پلید و دشنام داده شده ساکت باش، گواهی می‏دهم که وی همسر پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در جنت است. این چنین در الکنز (116/7) آمده است. این را ابن سعد (65/8) به مانند آن روایت نموده، و ترمذی[15] نیز روایت کرده، و در حدیث وی آمده است: ای پلید دور شو، آیا محبوبه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را اذیت می‏کنی؟!. این چنین در الإصابه (360/4) آمده است.

و نزد ابن عساکر و ابویعلی از عمار  رضی الله عنه  روایت است که گفت: مادرمان عایشه  رضی الله عنها  مسیر خود را پیمود، و ما می‏دانیم که وی در دنیا و آخرت همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  است، ولی خداوند ما را توسط وی آزمایش نموده است، تا بداند که او را اطاعت می‏کنیم یا عایشه را. این چنین در الکنز (116/7) آمده است. و بیهقی (174/8) این را از ابووائل  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که علی عماربن یاسر و حسن بن علی  رضی الله عنهم  را به کوفه فرستاد تا آن‏ها را به بسیج شدن [به جنگ] فراخواند عمار سخنرانی ایراد نمود و گفت: من می‏دانم که وی در دنیا و آخرت همسر رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  است، ولی خداوند شما را توسط وی آزمایش نموده است تا ببیند که او را اطاعت می‏کنید یا عایشه را. بیهقی می‏گوید: این را بخاری در صحیح روایت نموده است[16].

 



[1]- 180/8.

[2]- بیهقی (181/8).

[3]- یعنی وسائل و تجهیزات کشته شدگان در جنگ را هم نگرفت. م.

[4]- بیهقی (181/8).

[5]- همان منبع (182/8).

[6]- یعنی به خاطر شهادت دادن‌شان به کلمه توحید اسیران‌شان را رها می‏نماییم و نمی‏کشیم. م.

[7]- بیهقی (173/8).

[8]- همان منبع (173/8).

[9]- هدف در اینجا کنیزهایی است که آنها از وی فرزندی آورده باشند، و هر کنیزی که از مولای خود فرزند آورد آن را (ام ولد) یا «مادر اولاد» گفته می‏شود. م.

[10]- یعنی مصداق آن آیت که علی  رضی الله عنه  ذکر نمود. م.

[11]- ابن سعد (224/3).

[12]- همان منبع (113/3).

[13]- اسم وی عمرو است، و او همان کسی است که زبیر را به قتل رسانیده است.

[14]- یعنی کسانی که در جنگ خوب جنگیدند، و ابن جرموز از جمله آن‏ها بود.

[15]- ترمذی (3888) و گفته: حسن است.

[16]- صحیح. بخاری (3772) احمد (4/ 265).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...