توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

صله رحم و قطع آن

 

صله رحم و قطع آن

قصه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با ابوطالب در این باره

بزار از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: قریش را آن چنان بحران و مشکلاتی فرا گرفت، که استخوان‏های پوسیده را خوردند، و هیچ کس از قریش از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و عباس بن عبدالمطلب  رضی الله عنه  ثروتمندتر نبود، آن گاه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به عباس گفت: «ای عمو، برادرت ابوطالب و کثرت عیال وی را می‏دانی، و قریش را آنچه رسیده است که می‏بینی، بیا نزد وی برویم و بعضی از فرزندانش را از نزد وی با خود ببریم». بنابراین هردو به طرف وی حرکت نمودند وگفتند: ای ابوطالب تو خود حالت قومت را می‏بینی و ما می‏دانیم که تو هم مردی از آن‏ها هستی، ما آمده‏ایم تا بعضی از فرزندانت را با خود ببریم، ابوطالب گفت: عقیل را برای من بگذارید، دیگر هر چه می‏خواهید بکنید، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  علی  رضی الله عنه  را گرفت، و عباس جعفر  رضی الله عنه  را با خود برداشت، و آن دو تا غنی شدن‏شان با آن‏ها بودند، سلیمان بن داود می‏گوید: جعفر تا مهاجرت به طرف حبشه با عباس بود[1]. هیثمی (153/8) می‏گوید: در این کسانی است که من آنها را نمی‏شناسم.

قصه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با جویریه و فاطمه در این باره

بزار از جابر  رضی الله عنه  روایت نموده که: جویریه  رضی الله عنها  به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: من می‏خواهم این غلام را آزاد کنم، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وی را به دایی ات که با بادیه نشینان است بده تا برای او چوپانی کند، چون این پاداش بزرگی برایت در پی دارد»[2]. رجال آن، چنانکه هیثمی (153/8) می‏گوید، رجال صحیح‌اند.

حاکم در تاریخ خود و ابن نجار از ابوسعید  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: وقتی که نازل شد:

﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُ [الاسراء: 26].

ترجمه: «و به صاحب قرابت حقش را بده».

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «ای فاطمه فدک برای تو باشد»[3]. حاکم می‏گوید: ابراهیم بن محمدبن میمون این را به تنهایی از علی بن عابس روایت نموده است[4].

قول پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به کسى که نزدش از بدى رفتار خویشاوندانش نسبت به خود شکایت برد

مسلم[5] از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که مردی گفت: ای پیامبر خدا، من اقربایی دارم که با آن‏ها ارتباط می‏گیرم، و آن‏ها با من ارتباط نمی‏گیرند، من برای‌شان نیکی میکنم، و آن‏ها برایم بدی می‏کنند، من در برابر آن‏ها بردباری می‏کنم، و آنها در ارتباط با من از راه جهالت برخورد می‏کنند، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر آن چنان باشی که گفتی، گویی که بر آن خاکستر گرم می‏پاشی، و تا وقتی که به این حالت باشی، از طرف خداوند با تو معین و مددکاری بر آن‏ها می‏باشد»[6]. و این را بخاری[7] از ابوهریره به مانند آن روایت نموده است. و نزد احمد از عبداللَّه بن عمرو  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: مردی نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ای رسول خدا، من اقوامی دارم که با آنها ارتباط می‏گیرم و آنها با من قطع رابطه می‏کنند، گذشت و عفو می‏کنم، و آنها بر من ظلم می‏کنند، برای‌شان نیکی می‏کنم، و آن‏ها به من بدی می‏رسانند، آیا من نیز در مقابل ایشان همان رفتار را انجام دهم؟ فرمود: «اگر چنین کنی همه مشترک و یکی می‏باشید، ولیکن فضیلت را پیشه کن، و با آن‏ها ارتباط برقرار کن، چون تا وقتی که بر این کار استوار باشی، ملکی از جانب خداوند  جل جلاله به عنوان همکار همراهت می‏باشد». هیثمی (151/8) می‏گوید: این را طبرانی روایت نموده، و رجال آن رجال صحیح‌اند، مگر اینکه اعمش ابن مسعود را درک ننموده است[8].

قصه ابوهریره  رضی الله عنه  با قطع کننده رحم

بخاری[9] از ابوایوب سلیمان مولای عثمان بن عفان  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ابوهریره غروب پنجشنبه و شب جمعه نزد ما آمد و گفت: من به هر قطع کننده رحمی قسم می‏دهم که از نزد ما برخیزد، ولی هیچ کس برنخاست، تا اینکه آن را سه مرتبه تکرار نمود، آن گاه جوانی نزد یکی از عمه‌هایش آمد که از ابتدای دو سال با وی قطع رابطه نموده بود، و نزدش داخل گردید، عمه‏اش گفت: ای برادر زاده‏ام، چه تو را آورده است؟ گفت: از ابوهریره شنیدم که اینطور و اینطور می‏گفت، عمه‏اش افزود: نزد وی برگرد و از وی بپرس که چرا آن را گفت؟ ابوهریره گفت: از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «اعمال بنی آدم غروب هر پنجشنبه و شب جمعه برای خداوند تبارک و تعالی عرضه می‏گردد، وخداوند عمل قطع کننده رحم را قبول نمی‏کند»[10]. چنانکه هیثمی (154/8) می‏گوید، در این ابن ارطات آمده، و مدلس می‏باشد، و بقیه رجال وی ثقه‏اند.

ابن مسعود وقتى که خواست دعا کند از قطع کننده رحم خواست که باید برخیزد

طبرانی از اعمش روایت نموده، که گفت: ابن مسعود  رضی الله عنه  در حلقه‏ای بعد از صبح نشسته بود، و گفت: هر قطع کنند رحم را سوگند می‏دهم که از میان ما برخیزد، چون ما می‏خواهیم پروردگارمان را دعا کنیم، و دروازه‏های آسمان برای قطع کننده رحم بسته است[11].




[1]- ضعیف. بزار (1878) در سند آن یک مجهول است. نگا: المجمع (8/ 153).

[2] -صحیح. بزار (1881) نگا: المجمع (8/ 153).

[3]- ضعیف. باطل است. حاکم در تاریخ خود. ذهبی آن را المیزان (4/ 55) در ترجمه‌ی علی بن عباس آورده و گفته است: باطل است. ابن کثیر می‌گوید: این حدیثی است منکر که از ساخته‌های روافض است.

[4]- این چنین در الکنز (158/2) آمده است.

[5]- 315/2.

[6]- مسلم (2558) احمد (2/ 300، 412، 484).

[7]- الأدب (ص11).

[8]- شیخ احمد شاکر آن را صحیح دانسته است. احمد (2/ 181) شیخ احمد شاکر با وجود آنچه گفته شد آن را صحیح دانسته است.

[9]- الأدب (ص12).

[10]- ضعیف. بخاری در ادب المفرد (61) آلبانی آن را ضعیف دانسته است: ضعیف الجامع (1995) و ارواء الغلیل (949) و ضعیف الادب (12).

[11]- ضعیف. سند آن منقطع است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...