مهر رسول صل الله علیه و آله و سلم
ابن سعد[1] از عایشه رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: مهر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دوازده اوقیه و نصف آن بود[2]، که پانصد درهم میشود، عایشه میگوید: اوقیه چهل [درهم]است و نصفش بیست [درهم].
نهى عمر از زیادت در مهرها و اعتراض زنى بر وى در این باره
سعید بن منصور، ابویعلی و محاملی از مسروق روایت نمودهاند که گفت: عمر رضی الله عنه به منبر رفت و گفت: نباید کسی مهر را بیش از چهارصد درهم کند، در زمانی که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و یارانش بودند مهر در میان آنها چهارصد درهم و کمتر از آن بود، و اگر زیادت در آن تقوی یا عزتی میبود، از آنها بر آن سبقت نمینمودید، و بعد از آن پایین آمد، آن گاه زنی از قریش بر وی اعتراض نمود و گفت: ای امیرالمؤمنین، آیا مردم را از این نهی نمودی که مهرهایشان را بیش از چهارصد کنند؟ گفت: بلی، آن زن گفت: آیا قول خداوند را نشنیدی که در قرآن میگوید:
﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا﴾ [النساء: 20].
ترجمه: «و برای یکی آنها مال بسیاری داده باشید».
آن گاه عمر رضی الله عنه گفت: بار خدایا، مغفرت میخواهم، همه مردم از عمر فقیهتراند، بعد از آن برگشت، و به منبر رفت گفت: ای مردم، من شما را، از اینکه در مهرهای آنان بر چهارصد اضافه کنید نهی نموده بودم اما [حالا به شما میگویم:] هر کس آنچه میخواهد و هر قدر مالی که به دادن آن راضی است بدهد[3]. و این را سعیدبن منصور و بیهقی از شعبی روایت نمودهاند که گفت: عمربن الخطاب خطبهای ایراد نمود، و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: آگاه باشید، مهر زنان را زیاد نگیرید، و اگر از کسی به من خبر رسید که زیادتر از آنچه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم داده بود، داده است، یا برایش داده شده است، زیادی آن را به بیت المال بر میگردانم، و بعد از آن پایین آمد، آن گاه زنی از قریش به وی معترض شده گفت: ای امیرالمؤمنین، کتاب خدا مستحقتر و سزاوارتر است که پیروی شود یا قول تو؟ پاسخ داد: کتاب خدا، و آن کدام است؟ پاسخ داد: اندکی قبل مردم را از زیادگیری در مهر زنان نهی نمودی، و خداوند متعال در کتاب خود میگوید:
﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيًۡٔا﴾ [النساء: 20].
ترجمه: «و برای یکی آنها مال بسیاری داده باشید، با آن هم از آن مال چیزی نگیرید».
آن گاه عمر گفت: هر یک از عمر فقیهتر است - دو بار با سه بار - ، بعد از آن به منبر برگشت و برای مردم گفت: من شما را از زیادت در مهر زنان نهی نموده بودم، حالا هر کس آنچه در مالش مناسب میداند بدهد. و نزد ابوعمربن فضاله در امالی از عمر روایت است که گفت: اگر مهر مایه بلندی و رفعت در آخرت میبود، دختران و زنان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به آن مستحقتر میبودند[4].
عملکرد عمر، عثمان، ابن عمر و حسن بن على درمورد مهر
ابن ابی شیبه از ابن سیرین روایت نموده که: عمر رضی الله عنه اجازه داد که برای زن دو هزار مهر داده شود، و عثمان به چهارهزار اجازه داد[5]. و ابن ابی شیبه از نافع روایت نموده، که گفت: ابن عمر رضی الله عنهما با صفیه رضی الله عنها به چهارصد در هم ازدواج نمود[6]، صفیه کسی را نزد وی فرستاد که این برای ما کفایت نمیکند، آن گاه او دویست برایش پوشیده از عمر افزود[7]. این چنین در الکنز (298/8) آمده است. طبرانی از ابن سیرین روایت نموده، که گفت: حسن بن علی رضی الله عنهما با زنی ازدواج نمود، و برایش صد کنیز فرستاد، و همراه هر کنیز هزار درهم بود[8]. هیثمی (284/4) میگوید: رجال وی رجال صحیحاند.
[1]- 161/8.
[2]- اوقیه معیاری برای وزن برابر یک ششم اقه است، این معیار پیش از این برابر با چهل درهم بود و بعداً برابر با شصت درهم شد و در اصطلاح زرگران دوازده درهم است، و دراین نص چنانکه در دنباله آن معلوم میشود، هدف همان چهل درهم است، و در مابعد اوقیه «نش» استعمال شده که هدف از آن نصف اوقیه است. م.
[3]- این چنین در الکنز (298/8) آمده است. هیثمی (284/4) میگوید: این را ابویعلی در الکبیر روایت نموده، و در آن مجالد بن سعید آمده، و در وی ضعف است، و [از طرف بعضی] ثقه دانسته شده. و این را ابن سعد (161/8) از طریق عطای خراسانی مختصرتر از آن روایت کرده است.
[4]- این چنین در کنزالعمال (298/8) آمده است.
[5]- این چنین در الکنز (298/8) آمده است.
[6]- ابن ابی شیبة (3/ 32).
[7]- ابن ابی شیبة (3/ 318).
[8]- طبرانی (3/ 27، 28).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر