توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

مهر

 

مهر

مهر رسول  صل الله علیه و آله و سلم

ابن سعد[1] از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: مهر رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دوازده اوقیه و نصف آن بود[2]، که پانصد درهم می‏شود، عایشه می‏گوید: اوقیه چهل [درهم]است و نصفش بیست [درهم].

نهى عمر از زیادت در مهرها و اعتراض زنى بر وى در این باره

سعید بن منصور، ابویعلی و محاملی از مسروق روایت نموده‏اند که گفت: عمر  رضی الله عنه  به منبر رفت و گفت: نباید کسی مهر را بیش از چهارصد درهم کند، در زمانی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش بودند مهر در میان آن‏ها چهارصد درهم و کمتر از آن بود، و اگر زیادت در آن تقوی یا عزتی می‏بود، از آن‏ها بر آن سبقت نمی‏نمودید، و بعد از آن پایین آمد، آن گاه زنی از قریش بر وی اعتراض نمود و گفت: ای امیرالمؤمنین، آیا مردم را از این نهی نمودی که مهرهای‏شان را بیش از چهارصد کنند؟ گفت: بلی، آن زن گفت: آیا قول خداوند را نشنیدی که در قرآن می‏گوید:

﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا [النساء: 20].

ترجمه: «و برای یکی آنها مال بسیاری داده باشید».

آن گاه عمر  رضی الله عنه  گفت: بار خدایا، مغفرت می‏خواهم، همه مردم از عمر فقیه‏تراند، بعد از آن برگشت، و به منبر رفت گفت: ای مردم، من شما را، از اینکه در مهرهای آنان بر چهارصد اضافه کنید نهی نموده بودم اما [حالا به شما می‏گویم:] هر کس آنچه می‏خواهد و هر قدر مالی که به دادن آن راضی است بدهد[3]. و این را سعیدبن منصور و بیهقی از شعبی روایت نموده‏اند که گفت: عمربن الخطاب خطبه‏ای ایراد نمود، و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: آگاه باشید، مهر زنان را زیاد نگیرید، و اگر از کسی به من خبر رسید که زیادتر از آنچه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  داده بود، داده است، یا برایش داده شده است، زیادی آن را به بیت المال بر می‏گردانم، و بعد از آن پایین آمد، آن گاه زنی از قریش به وی معترض شده گفت: ای امیرالمؤمنین، کتاب خدا مستحق‏تر و سزاوارتر است که پیروی شود یا قول تو؟ پاسخ داد: کتاب خدا، و آن کدام است؟ پاسخ داد: اندکی قبل مردم را از زیادگیری در مهر زنان نهی نمودی، و خداوند متعال در کتاب خود می‏گوید:

﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔا [النساء: 20].

ترجمه: «و برای یکی آنها مال بسیاری داده باشید، با آن هم از آن مال چیزی نگیرید».

آن گاه عمر گفت: هر یک از عمر فقیه‏تر است - دو بار با سه بار - ، بعد از آن به منبر برگشت و برای مردم گفت: من شما را از زیادت در مهر زنان نهی نموده بودم، حالا هر کس آنچه در مالش مناسب می‏داند بدهد. و نزد ابوعمربن فضاله در امالی از عمر روایت است که گفت: اگر مهر مایه بلندی و رفعت در آخرت می‏بود، دختران و زنان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به آن مستحق‏تر می‏بودند[4].

عملکرد عمر، عثمان، ابن عمر و حسن بن على درمورد مهر

ابن ابی شیبه از ابن سیرین روایت نموده که: عمر  رضی الله عنه  اجازه داد که برای زن دو هزار مهر داده شود، و عثمان به چهارهزار اجازه داد[5]. و ابن ابی شیبه از نافع روایت نموده، که گفت: ابن عمر  رضی الله عنهما  با صفیه  رضی الله عنها  به چهارصد در هم ازدواج نمود[6]، صفیه کسی را نزد وی فرستاد که این برای ما کفایت نمی‏کند، آن گاه او دویست برایش پوشیده از عمر افزود[7]. این چنین در الکنز (298/8) آمده است. طبرانی از ابن سیرین روایت نموده، که گفت: حسن بن علی  رضی الله عنهما  با زنی ازدواج نمود، و برایش صد کنیز فرستاد، و همراه هر کنیز هزار درهم بود[8]. هیثمی (284/4) می‏گوید: رجال وی رجال صحیح‏اند.



[1]- 161/8.

[2]- اوقیه معیاری برای وزن برابر یک ششم اقه است، این معیار پیش از این برابر با چهل درهم بود و بعداً برابر با شصت درهم شد و در اصطلاح زرگران دوازده درهم است، و دراین نص چنانکه در دنباله آن معلوم می‏شود، هدف همان چهل درهم است، و در مابعد اوقیه «نش» استعمال شده که هدف از آن نصف اوقیه است. م.

[3]- این چنین در الکنز (298/8) آمده است. هیثمی (284/4) می‏گوید: این را ابویعلی در الکبیر روایت نموده، و در آن مجالد بن سعید آمده، و در وی ضعف است، و [از طرف بعضی] ثقه دانسته شده. و این را ابن سعد (161/8) از طریق عطای خراسانی مختصرتر از آن روایت کرده است.

[4]- این چنین در کنزالعمال (298/8) آمده است.

[5]- این چنین در الکنز (298/8) آمده است.

[6]- ابن ابی شیبة (3/ 32).

[7]- ابن ابی شیبة (3/ 318).

[8]- طبرانی (3/ 27، 28).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...