توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

توكل اصحاب نبى صل الله علیه و آله و سلم

 

توكل اصحاب نبى  صل الله علیه و آله و سلم  

توکل امیرالمؤمنین على  رضی الله عنه

ابوداود در القدر و ابن عساکر از یحیی بن مره روایت نموده‏اند که گفت: علی  رضی الله عنه  شب هنگام به‌سوی مسجد بیرون می‏رفت، و نماز نفل می‏خواند، [باری] ما برای حراست وی آمدیم، هنگامی که فارغ شد نزد ما آمد و گفت: چه شما را اینجا نشانیده است؟ گفتیم: از تو حراست می‏کنیم، گفت: از اهل آسمان حراست می‏کنید یا از اهل زمین؟ گفتیم: بلکه از اهل زمین، گفت: تا در آسمان حکم نشود در زمین چیزی به وقوع نمی‏پیوندد، و برای هر کس دو ملک موظف شده‏اند، از وی دفاع می‏کنند و حراست می‏نمایند، تا اینکه قدر وی بیاید، وقتی که قدرش آمد او را با قدرش وا می‏گذارند، و بر من از طرف خداوند و قایه و سپری محکمی است، اما وقتی اجلم بیاید از من دور می‏شود، و کسی طعم و ذائقه ایمان را تا وقتی نمی‏چشد که نداند و بر این باور نباشد که آنچه به او رسید، از وی خطا شدنی نبود، و آنچه به وی نرسیده، به او رسیدنی نبوده است.

و نزد آن دو همچنان از قتاده  رضی الله عنه  روایت است که گفت: آخرین شبی که بر علی  رضی الله عنه  آمد در آن آرام نمی‏گرفت، خانواده وی درباره‏اش متردد شدند، و یکی با دیگری سری در تماس شدند تا اینکه جمع گردیدند و او را سوگند دادند، گفت: همراه هر بنده‏ای دو ملک است که ازوی در صورتی که تقدیر بر چیزی نرفته باشد دفاع می‏کنند. یا گفت: تااینکه تقدیر نیاید - ، وقتی که تقدیر آمد او و قدر را با هم وا می‏گذارند، بعد از آن به‌سوی مسجد بیرون رفت و به قتل رسید. و نزد ابن سعد و ابن عساکر از ابومجلز روایت است که گفت: مردی (از مراد) در حالی نزد علی آمد، که وی در مسجد نماز می‏خواند، و گفت: از خود حراست و حفاظت نما، چون گروهی از مراد می‏خواهند تو را به قتل برسانند، گفت: با هر فرد دو ملک است که وی را از آنچه مقدر نیست حفاظت می‏نمایند، و وقتی قدر آمد، او را با قدر وا می‏گذارند، و اجل و قایه محکمی است[1].

و ابونعیم[2] از جعفربن محمد و او از پدرش روایت نموده، که گفت: دو مرد به خاطر خصومتی پیش علی آمدند، و او در کنج دیواری نشست، مردی گفت: ای امیرالمؤمنین، دیوار می‏افتد، علی  رضی الله عنه  فرمود: برو خداوند خود نگهبان است، و در میان آن دو حکم نمود و برخاست، و بعد از آن دیوار افتاد.

توکل عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه

ابن عساکر از ابوظبیه روایت نموده، که گفت: عبداللَّه مریض شد، البته در همان مرضی که در آن وفات نمود، عثمان بن عفان  رضی الله عنه  وی را عیادت نمود و گفت: از چه شکایت داری؟ گفت: از گناهانم، پرسید: چه اشتها داری؟ گفت: رحمت پروردگارم را، پرسید: آیا به طبیبی برایت دستور ندهم؟ گفت: خود طبیب[3] مرا مریض نموده است، گفت: آیا عطایی برایت امر نکنم؟ گفت: به آن ضرورتی ندارم، گفت: بعد از تو برای دخترانت باشد، گفت: آیا بر دخترانم از فقر می‏ترسی؟! من دخترانم را امر نموده‏ام که هر شب سوره واقعه را بخوانند، من از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «کسی که سوره واقعه را هر شب بخواند، ابداً او را فاقه‏ای نمی‏رسد»[4]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (281/4) آمده است. و مانند این قصه برای ابوبکر و ابودرداء  رضی الله عنهما  در صبر بر همه امراض بدون ذکر سوره واقعه گذشت.



[1]- این چنین در الکنز (88/1) آمده است، و نزد ابونعیم در الحلیه (75/1) از یحیی بن ابی کثیر و غیر وی آمده، که گفت: به علی  رضی الله عنه  گفته شد: آیا از تو حراست نکنیم؟ وی گفت: از مرد اجل وی حراست می‏کند.

[2]- الدلائل (ص211).

[3]- یعنی خداوند جل شانه که طبیب حقیقی است. م.

[4]- ضعیف. ابن عسساکر (1/ 3461) ابن سنی (674) در عمل البوم و اللیلة و دیگران. این حدیث از چند جهت اشکال دارد: انقطاع و منکر بودن متن آن و ضعیف بودن راویان آن و اضطراب و همچنین ناشناخته بودن ابی طیبة. احمد و ابوحاتم و دارقطنی و بیهقی و مناوی و آلبانی بر ضعف آن اجماع دارند. نگا: الضعیفة (289).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...