توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

صبر بر همه مصيبت‏ها

 

صبر بر همه مصيبت‏ها

صبر یک زن انصارى بر مرض صرع[1]

بزار از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مکه بود، زن انصاریی نزدش آمد و گفت: ای پیامبر خدا، این خبیث[2] بر من غلبه نموده است، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به او گفت: «اگر تو بر همین حالتی که در آن قرار داری صبر کنی، روز قیامت در حالی می‏آیی که بر تو گناه و حسابی نیست»، گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث نموده، من تا ملاقات خداوند صبر می‏کنم. و گفت: من از این خبیث می‏ترسم که مرا برهنه سازد، آن‏گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای او دعا نمود، و وقتی که از آمدن آن خبیث می‏ترسید، به پرده‏های کعبه می‏آمد، و خود را به آن آویزان می‏نمود، و به آن می‏گفت: دور شو به خواری و حقارت، و آن خبیث از وی می‏رفت. و نزد احمد از عطاء  رضی الله عنه  روایت است که گفت: ابن عباس  رضی الله عنهما  به من گفت: آیا زنی ازاهل جنت را به تو نشان ندهم؟ گفتم: بلی، [نشان بده]گفت: این سیاه، نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: من به مرض صرع گرفتار می‏شوم، و خود را برهنه می‏سازم، درباره‏ام به خداوند دعا کن، فرمود: «اگر خواسته باشی صبر کن و برایت جنت است، و اگر خواسته باشی خداوند را دعا می‏کنم تاتو را عافیت بدهد»، گفت: نه، بلکه صبر می‏کنم، به خداوند برای او دعا کن تا خود را برهنه نسازم، و از من دور نشود[3]. می‏گوید: آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای او دعا نمود[4]. این چنین این را بخاری و مسلم روایت نموده‏اند، و بعد بخاری به نقل از عطاء گفته است: وی همین زن را که‏ام زفر  رضی الله عنها  است و زن دراز و سیاهی بود در پرده کعبه دید[5].

حکایت مردى با زنى که در جاهلیت زناکار بود

بیهقی از عبداللَّه بن مغفل  رضی الله عنه  روایت نموده که: زنی در جاهلیت زناکار بود، مردی بر وی گذشت، یا آن زن بر آن مرد عبور نمود، آن گاه آن مرد دست خود را به طرف وی دراز کرد، آن زن گفت: باز ایست، خداوند شرک را برده و اسلام را آورده است، بنابراین آن مرد او را ترک نمود و برگشت، و به طرفش نگاه می‏نمود، تا اینکه رویش به دیواری اصابت نمود، بعد نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و این را برایش متذکر شد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «تو بنده‏ای هستی که خداوند به تو خیر را اراده نموده، و وقتی که خداوند به بنده‏ای خیر را اراده نماید، جزای گناهش را زود به او می‏دهد، و وقتی که به بنده‏ای شر را اراده نماید، گناهش را برایش نگه می‏دارد، تا او را در روز قیامت کامل سزا بدهد»[6]. این چنین در الکنز (155/2) آمده است.

قول عمر: هرچیزى که به مؤمن مى‏رسد و او آن را بد مى‏بیند همان مصیبت است

ابن سعد، ابن ابی شیبه، عبد بن حمید، ابن المنذر و بیهقی از عبداللَّه بن خلیفه روایت نموده‏اند که گفت: در جنازه‏ای با عمر  رضی الله عنه  بودم، بند کفشش قطع شد، وی استرجاع خواند و گفت: هر چیزی که برایت ناخوشایند تمام شود، همان برایت مصیبت است. و نزد مروزی از سعیدبن مسیب روایت است که گفت: بند میان انگشت کفش عمر  رضی الله عنه  قطع شد، و گفت: «إنالله وإنا إليه راجعون»، گفتند: ای امیرالمؤمنین، آیا بر بند کفشت استرجاع می‏گویی؟ گفت: هر چیزی که به یک مومن می‏رسد، و او آن را بد می‏بیند همان مصیبت است[7].

عمر و امر نمودن ابوعبیده به صبر بر دشمن، و صبر عثمان تا این که مظلومانه به قتل رسید

مالک، ابن ابی شیبه، ابن ابی الدنیا، ابن جریر، حاکم و بیهقی از اسلم روایت نموده‏اند که گفت: ابوعبیده  رضی الله عنه  به عمربن خطاب  رضی الله عنه  درباره جمع شدن نیروهای روم و هراس خود از آنها نوشت، عمر  رضی الله عنه  به او نوشت: اما بعد، هر گاه برای یک بنده مؤمن شدتی نازل گردد، خداوند بعد از آن گشایشی می‏آورد، و یک مشکل هرگز بر دو آسانی غالب نمی‏گردد، خداوند متعال در کتاب خود می‏گوید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٢٠٠ [آل عمران: 200].

ترجمه: «ای مومنان صبر کنید و ثابت قدم باشید و خود را آماده سازید و از خدا بترسید تا رستگار شوید»[8].



[1]- صرع یا Epilepsie، بیمارى عصبى است که غالباً با حالت اختلاج و تشنج و احساس درد و خفگى و سستى در اعضاى بدن شروع مى‏شود، و مریض ناگهان بر زمین میافتد و دندانها را به هم فشار مى‏دهد و چهره‏اش کبود و گاهى بدنش مانند چوب مى‏شود، و این حالت چند دقیقه طول مى‏کشد، سپس شروع به تنفس مى‏کند، و انقباضاتى در عضلات چهره‏اش پیدا مى‏شود و آن گاه با حالت ضعف و سستى به خواب مى‏رود، این بیمارى به علت‏هاى مختلف از جمله عارضه مغزى بروز مى‏کند، و قابل معالجه است. به نقل از فرهنگ عمید. م.

[2]- خبیث: همان شیطانی است که در آن داخل می‏شد.

[3]- این لفظ «و از من دور نشود» در بخاری نیامده است.

[4]- بخاری (5652) مسلم (2576) احمد (1/ 346، 347).

[5]- این چنین در البدایه (160/6) آمده است.

[6]- صحیح لغیره. بیهقی در شعب (9817) ابن حبان (2455) احمد (4/ 27) رجال آن ثقه هستند جز اینکه حسن بصری عنعنه کرده است و مدلس است. من می‌گویم: این حدیث بدون داستانش شاهد دارد: ترمذی (2/ 64) ابن عدی (174) بیهقی در اسماء (1545) از انس بصورت مرفوع. ترمذی می‌گوید: حسن غریب است و در سند آن سنان بن سعد است که صدوق است.. نگا: الصحیحة (1220) صحیح الجامع (308).

[7]- این چنین در الکنز (154/2) آمده است.

[8]- این چنین در الکنز (154/2) آمده، و ابونعیم در الحلیه (58/1) از عبدالرحمن بن مهدی روایت نموده، که می‏گوید: در عثمان  رضی الله عنه  دو چیز بود، که در ابوبکر و عمر  رضی الله عنه  مانند آن‏ها نبود، صبر وی بر نفسش تا اینکه مظلومانه به قتل رسید، و جمع نمودن مردم بر قرآن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...