توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

تبسم و خنده

 

تبسم و خنده

تبسم و خنده سیدنا محمد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم : تبسم پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

بخاری و مسلم از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده‏اند که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را هرگز آن چنان در حال خنده ندیدم که زبان کوچکش را دیده باشم، فقط تبسم می‏نمود[1]. و نزد ترمذی از عبداللَّه بن حارث بن جزء  رضی الله عنه  روایت است که گفت: هیچ کس را از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرتبسم‏تر ندیدم[2]. و نزد وی همچنان از عبداللَّه بن حارث روایت است که گفت: خنده پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فقط تبسم بود[3]، و ترمذی گفته: صحیح است. و نزد مسلم از سماک بن حرب روایت است که: برای جابر بن سمره  رضی الله عنه  گفتم: آیا با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  همنشینی داشتی؟ گفت: بلی، خیلی زیاد، وی هنگامی که نماز صبح را می‏خواند تا طلوع آفتاب از جای نمازش بر نمی‏خاست، (و وقتی که [آفتاب] طلوع می‏نمود) بر می‏خاست، و آن‏ها صحبت می‏نمودند و درباره کارهای جاهلیت بحث می‏کردند و می‏خندیدند، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تبسم می‏نمود[4]. و نزد طیالسی از سماک روایت است که گفت: برای جابربن سمره گفتم: آیا با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  همنشینی داشتی؟ گفت: بلی، وی اندک خاموش می‏بود[5] و اندک می‏خندید، و گاهی اصحابش نزد وی شعر می‏خواندند، و گاهی چیزی را از کارهایشان می‏گفت و آن‏ها می‏خندیدند، و گاهی تبسم می‏نمود[6].

و ابونعیم و ابن عساکر از حصین بن یزید کلبی  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را در حال خنده ندیدم، فقط متبسم می‏بود، و گاهی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سنگ را از گرسنگی بر شکم خود می‏بست[7].

عمره و پرسیدن عایشه از وضعیت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در خانه‏اش

خرائطی و حاکم از عمره روایت نموده‏اند که گفت: از عایشه  رضی الله عنها  پرسیدم: وقتی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با زنان خود خلوت می‏کرد چگونه می‏بود؟ گفت: چون مردی از مردان شما می‏بود، مگر اینکه وی کریم‏ترین مردم و نرم‏ترین مردم و پرخنده و متبسم بود[8]. این چنین در الکنز (47/4) آمده است، و ابن عساکر از عمره مانند آن را، چنان که در البدایه (44/6) آمده، روایت نموده است، و ابن سعد (91/1) به معنای آن را روایت کرده است.

خنده پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

بزار از جابر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: وقتی که برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وحیی یا وعظی می‏آمد، می‏گفتی: بیم دهنده قومی است، که برای‌شان عذاب آمده است، و وقتی که آن حالت از وی می‏رفت، نسبت به همه مردم روی گشاده‏تر، خندان‏تر، و بشاش‏تر می‏بود[9]. هیثمی[10] می‏گوید: اسناد آن حسن است. و نزد طبرانی از ابواسامه  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پرخنده‏ترین مردم، و خوش طبع‏ترین آن‏ها بود[11]. در این علی بن یزید الهانی آمده، و موصوف، چنان که هیثمی (17/9) می‏گوید، ضعیف می‏باشد.

خنده پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در روز خندق

ترمذی[12] از عامربن سعد روایت نموده، که گفت: سعد  رضی الله عنه  گفته است: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را در روز خندق دیدم که خندید حتی که داندان‏های پسینش[13] آشکار گردید، می‏گوید: گفتم: (سبب خنده‏اش) چه بود؟ گفت: مردی با خود سپری داشت، و سعد تیرانداز ماهر بود، و [آن مرد] با سپر این طور و این طور می‏کرد، و پیشانی خود را می‏پوشانید، سعد تیر را برای وی کشید، و هنگامی که سرش را بلند نمود او را زد، و تیر از آن - یعنی پیشانی آن مرد - خطا نرفت، و آن مرد را انداخت و پاهایش را بلند نمود، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خندید حتی که دندان‏های پسینش آشکار شد، گفتم: از چه خندید؟ گفت: از عمل وی به آن مرد[14].

خنده پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از عملکرد مرد فقیرى در رمضان

بخاری[15] از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: مردی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: هلاک شدم! با همسرم در رمضان همبستر شدم، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «غلامی را آزاد کن»، پاسخ داد: ندارم، فرمود: «دو ماه به دنبال هم روزه بگیر»، پاسخ داد: نمی‏توانیم، فرمود: «شصت مسکین را طعام بده»، پاسخ داد: این را نمی‏توانم پیدا کنم، بعد برای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سبدی[16] که در آن خرما بود، آورده شد وی گفت: «سائل کجاست؟ این را صدقه کن»، آن مرد گفت: از خود فقیرتر؟ به خدا سوگند، میان دو لابه مدینه[17] هیچ اهل بیتی فقیرتر از ما نیست، آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  خندید، حتی که دندان‏های پسینش آشکار گردید و گفت: «پس برای شما باشد»[18].

حدیث ابوذر و ابن مسعود درباره خنده پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

ترمذی[19] از ابوذر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «من اولین مردی را که وارد جنت می‏شود، و آخرین مردی را که از آتش بیرون می‏شود می‏دانم، مردی در روز قیامت آورده می‏شود و گفته می‏شود: گناهان صغیره وی را به او عرضه کنید، و کبیره‏های آن از وی پنهان کرده می‏شود، و به او گفته می‏شود: در فلان روز، چنین و چنین عمل نمودی، و او اقرار می‏کند و انکار نمی‏نماید، و از کبیره‏های آن در خوف است، بعد گفته می‏شود: در بدل هر بدی به او یک نیکی بدهید، آن گاه می‏گوید: من گناهانی دارم که در این‏جا نمی‏بینمش». ابوذر می‏گوید: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم که خندید حتی که دندان‏های پسینش آشکار گردید[20].

و نزد وی همچنان از عبداللَّه بن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «من آخرین کسی را که از آتش بیرون می‏شود می‏شناسم، مردی است که از آتش بالای دست و پا - [مثل حرکت نمودن طفل] - بیرون می‏شود به او گفته می‏شود: برو و داخل جنت شو»، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  افزود: «وی می‏رود تا داخل جنت شود، و مردم را می‏یابد که منزل‏ها را گرفته‏اند، آن گاه بر می‏گردد و می‏گوید: ای پروردگارم، مردم منزل‏ها را گرفته‏اند، به او گفته می‏شود: آیا زمانی را که در آن بودی به یاد داری؟ می‏گوید: بلی، به او گفته می‏شود: آرزو کن، آن گاه او آرزو می‏کند، و به او گفته می‏شود: برای تو همان چیزی است که آرزو نمودی، و ده برابر دنیا، وی می‏گوید: آیا به من در حالی که تو پادشاه هستی مسخره می‏کنی!»، عبداللَّه بن مسعود  رضی الله عنه  می‏گوید: من پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم که می‏خندد، حتی که دندان‏های پسینش آشکار گردید[21].



[1]- بخاری (6092) مسلم (1899).

[2]- صحیح. ترمذی (3641) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[3]- صحیح. ترمذی (3642) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[4]- مسلم (2322).

[5]- این چنین در البدایه آمده است، و در الکنز از جابر روایت است که: وی خیلی‌ها خاموش می‏بود. به نقل از روایت طبرانی.

[6]- این چنین در البدایه (42 41/6) آمده است، و ابن سعد (372/1) از سماک مانند این را روایت کرده است.

[7]- این چنین در الکنز (42/4) آمده است، و ابن قانع مانند این را از حصین روایت نموده، و این را متذکر نشده که: و گاهی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سنگ را... الی آخر آن، چنانکه در الإصابه (340/1) آمده است.

[8]- ضعیف. ابن سعد و الخرائطی (ص11) ابن عدی (2/ 64) در سند آن حارثة بن ابی الرجال است که ضعیف است. آلبانی آن را در الضعیفة (4185) ضعیف دانسته است.

[9]- حسن. بزار (2477) نگا: المجمع (9/ 17).

[10]- 17/9.

[11]- ضعیف. طبرانی (8/ 208) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (4487) و المجمع (9/17) ضعیف دانسته است.

[12]- الشمائل (ص16).

[13]- چهار دندان آسیاب. م.

[14]- ضعیف. ترمذی در شمائل (226) آلبانی آن را ضعیف دانسته است.

[15]- صحیح خود (899/2).

[16]- در نص: «العرق» استعمال شده، و ابراهیم می‏گوید: هدف از «عرق» سبد می‏باشد.

[17]- دو زمینی است در دو طرف مدینه، که در آن‏ها سنگ‏های سیاه می‏باشد.

[18]- بخاری (1936).

[19]- الشمائل (ص16).

[20]- مسلم (190) ترمذی (2596).

[21]- بخاری (7511) مسلم (186).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...