تبسم و خنده سیدنا محمد پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم : تبسم پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
بخاری و مسلم از عایشه رضی الله عنها روایت نمودهاند که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را هرگز آن چنان در حال خنده ندیدم که زبان کوچکش را دیده باشم، فقط تبسم مینمود[1]. و نزد ترمذی از عبداللَّه بن حارث بن جزء رضی الله عنه روایت است که گفت: هیچ کس را از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم پرتبسمتر ندیدم[2]. و نزد وی همچنان از عبداللَّه بن حارث روایت است که گفت: خنده پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فقط تبسم بود[3]، و ترمذی گفته: صحیح است. و نزد مسلم از سماک بن حرب روایت است که: برای جابر بن سمره رضی الله عنه گفتم: آیا با پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم همنشینی داشتی؟ گفت: بلی، خیلی زیاد، وی هنگامی که نماز صبح را میخواند تا طلوع آفتاب از جای نمازش بر نمیخاست، (و وقتی که [آفتاب] طلوع مینمود) بر میخاست، و آنها صحبت مینمودند و درباره کارهای جاهلیت بحث میکردند و میخندیدند، و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم تبسم مینمود[4]. و نزد طیالسی از سماک روایت است که گفت: برای جابربن سمره گفتم: آیا با پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم همنشینی داشتی؟ گفت: بلی، وی اندک خاموش میبود[5] و اندک میخندید، و گاهی اصحابش نزد وی شعر میخواندند، و گاهی چیزی را از کارهایشان میگفت و آنها میخندیدند، و گاهی تبسم مینمود[6].
و ابونعیم و ابن عساکر از حصین بن یزید کلبی رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را در حال خنده ندیدم، فقط متبسم میبود، و گاهی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سنگ را از گرسنگی بر شکم خود میبست[7].
عمره و پرسیدن عایشه از وضعیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در خانهاش
خرائطی و حاکم از عمره روایت نمودهاند که گفت: از عایشه رضی الله عنها پرسیدم: وقتی که پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم با زنان خود خلوت میکرد چگونه میبود؟ گفت: چون مردی از مردان شما میبود، مگر اینکه وی کریمترین مردم و نرمترین مردم و پرخنده و متبسم بود[8]. این چنین در الکنز (47/4) آمده است، و ابن عساکر از عمره مانند آن را، چنان که در البدایه (44/6) آمده، روایت نموده است، و ابن سعد (91/1) به معنای آن را روایت کرده است.
خنده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
بزار از جابر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: وقتی که برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم وحیی یا وعظی میآمد، میگفتی: بیم دهنده قومی است، که برایشان عذاب آمده است، و وقتی که آن حالت از وی میرفت، نسبت به همه مردم روی گشادهتر، خندانتر، و بشاشتر میبود[9]. هیثمی[10] میگوید: اسناد آن حسن است. و نزد طبرانی از ابواسامه رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرخندهترین مردم، و خوش طبعترین آنها بود[11]. در این علی بن یزید الهانی آمده، و موصوف، چنان که هیثمی (17/9) میگوید، ضعیف میباشد.
خنده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در روز خندق
ترمذی[12] از عامربن سعد روایت نموده، که گفت: سعد رضی الله عنه گفته است: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را در روز خندق دیدم که خندید حتی که داندانهای پسینش[13] آشکار گردید، میگوید: گفتم: (سبب خندهاش) چه بود؟ گفت: مردی با خود سپری داشت، و سعد تیرانداز ماهر بود، و [آن مرد] با سپر این طور و این طور میکرد، و پیشانی خود را میپوشانید، سعد تیر را برای وی کشید، و هنگامی که سرش را بلند نمود او را زد، و تیر از آن - یعنی پیشانی آن مرد - خطا نرفت، و آن مرد را انداخت و پاهایش را بلند نمود، و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم خندید حتی که دندانهای پسینش آشکار شد، گفتم: از چه خندید؟ گفت: از عمل وی به آن مرد[14].
خنده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از عملکرد مرد فقیرى در رمضان
بخاری[15] از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: مردی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: هلاک شدم! با همسرم در رمضان همبستر شدم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «غلامی را آزاد کن»، پاسخ داد: ندارم، فرمود: «دو ماه به دنبال هم روزه بگیر»، پاسخ داد: نمیتوانیم، فرمود: «شصت مسکین را طعام بده»، پاسخ داد: این را نمیتوانم پیدا کنم، بعد برای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سبدی[16] که در آن خرما بود، آورده شد وی گفت: «سائل کجاست؟ این را صدقه کن»، آن مرد گفت: از خود فقیرتر؟ به خدا سوگند، میان دو لابه مدینه[17] هیچ اهل بیتی فقیرتر از ما نیست، آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خندید، حتی که دندانهای پسینش آشکار گردید و گفت: «پس برای شما باشد»[18].
حدیث ابوذر و ابن مسعود درباره خنده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
ترمذی[19] از ابوذر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «من اولین مردی را که وارد جنت میشود، و آخرین مردی را که از آتش بیرون میشود میدانم، مردی در روز قیامت آورده میشود و گفته میشود: گناهان صغیره وی را به او عرضه کنید، و کبیرههای آن از وی پنهان کرده میشود، و به او گفته میشود: در فلان روز، چنین و چنین عمل نمودی، و او اقرار میکند و انکار نمینماید، و از کبیرههای آن در خوف است، بعد گفته میشود: در بدل هر بدی به او یک نیکی بدهید، آن گاه میگوید: من گناهانی دارم که در اینجا نمیبینمش». ابوذر میگوید: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که خندید حتی که دندانهای پسینش آشکار گردید[20].
و نزد وی همچنان از عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «من آخرین کسی را که از آتش بیرون میشود میشناسم، مردی است که از آتش بالای دست و پا - [مثل حرکت نمودن طفل] - بیرون میشود به او گفته میشود: برو و داخل جنت شو»، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم افزود: «وی میرود تا داخل جنت شود، و مردم را مییابد که منزلها را گرفتهاند، آن گاه بر میگردد و میگوید: ای پروردگارم، مردم منزلها را گرفتهاند، به او گفته میشود: آیا زمانی را که در آن بودی به یاد داری؟ میگوید: بلی، به او گفته میشود: آرزو کن، آن گاه او آرزو میکند، و به او گفته میشود: برای تو همان چیزی است که آرزو نمودی، و ده برابر دنیا، وی میگوید: آیا به من در حالی که تو پادشاه هستی مسخره میکنی!»، عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه میگوید: من پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که میخندد، حتی که دندانهای پسینش آشکار گردید[21].
[1]- بخاری (6092) مسلم (1899).
[2]- صحیح. ترمذی (3641) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح. ترمذی (3642) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[4]- مسلم (2322).
[5]- این چنین در البدایه آمده است، و در الکنز از جابر روایت است که: وی خیلیها خاموش میبود. به نقل از روایت طبرانی.
[6]- این چنین در البدایه (42 41/6) آمده است، و ابن سعد (372/1) از سماک مانند این را روایت کرده است.
[7]- این چنین در الکنز (42/4) آمده است، و ابن قانع مانند این را از حصین روایت نموده، و این را متذکر نشده که: و گاهی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سنگ را... الی آخر آن، چنانکه در الإصابه (340/1) آمده است.
[8]- ضعیف. ابن سعد و الخرائطی (ص11) ابن عدی (2/ 64) در سند آن حارثة بن ابی الرجال است که ضعیف است. آلبانی آن را در الضعیفة (4185) ضعیف دانسته است.
[9]- حسن. بزار (2477) نگا: المجمع (9/ 17).
[10]- 17/9.
[11]- ضعیف. طبرانی (8/ 208) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (4487) و المجمع (9/17) ضعیف دانسته است.
[12]- الشمائل (ص16).
[13]- چهار دندان آسیاب. م.
[14]- ضعیف. ترمذی در شمائل (226) آلبانی آن را ضعیف دانسته است.
[15]- صحیح خود (899/2).
[16]- در نص: «العرق» استعمال شده، و ابراهیم میگوید: هدف از «عرق» سبد میباشد.
[17]- دو زمینی است در دو طرف مدینه، که در آنها سنگهای سیاه میباشد.
[18]- بخاری (1936).
[19]- الشمائل (ص16).
[20]- مسلم (190) ترمذی (2596).
[21]- بخاری (7511) مسلم (186).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر