توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

احوال پرسى و به آغوش كشيدن

 

احوال پرسى و به آغوش كشيدن

حدیث جندب، ابوذر و ابوهریره درباره روش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در احوال پرسى

طبرانی از جندب  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی با اصحاب خود روبرو می‏شد، تا وقتی سلام نمی‏داد، با آن‏ها احوالپرسی نمی‏نمود[1]. هیثمی (36/8) می‏گوید: این را طبرانی روایت نموده، و در آن کسانی‌اند که من نمی‏شناسم.

و احمد و رویانی از ابوذر  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که: به وی گفته شد: می‏خواهم تو را از حدیثی از احادیث پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سئوال کنم، گفت: اگر سری نباشد آن را به تو می‏گویم، گفت: آیا پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که با وی روبرو می‏شدید با شما احوالپرسی می‏نمود؟ گفت: من هر زمانی که با وی روبرو شده‏ام، با من احوال پرسی نموده است[2]. این چنین در الکنز (54/5) آمده است.

و بزار از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با حذیفه  رضی الله عنه  روبرو شد، و خواست با او احوال پرسی کند، ولی حذیفه خود را به کناری کشید و گفت: من جنب بودم، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «یک مسلمان وقتی با برادر خود احوال پرسی کند گناهان هردوی آن‏ها می‏ریزد، چنان که برگ درخت می‏افتد»[3]. هیثمی (37/8) می‏گوید: در این مصعب بن ثابت آمده، ابن حبان وی را ثقه دانسته و جمهور ضعیفش دانسته‏اند.

حدیث انس و عایشه درباره روش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در روبوسى و نهى وى از خم شدن

دار قطنی و ابن ابی شیبه از انس  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: ما گفتیم: ای پیامبر خدا، آیا برای یکدیگر خم شویم؟ گفت: «نه»، گفتیم: آیا با یکدیگر روبروسی نماییم؟ گفت: «نه»، گفتیم: آیا با یکدیگر احوال‏پرسی کنیم؟ گفت: «آری»[4]. این چنین در الکنز (54/5) آمده است.

از انس[5]  رضی الله عنه  روایت است که گفت: مردی پرسید: ای پیامبر خدا، مردی از ما با برادر یا رفیق خود روبرو می‏شود، آیا خود را در مقابل وی خم کند؟ گفت: «نه»، آن مرد گفت: آیا وی را در آغوش بکشد و ببوسدش؟ گفت: «نه»، پرسید: آیا از دست وی بگیرد و با او احوال پرسی کند؟ گفت: «آری»[6]. ترمذی می‏گوید: این حدیث حسن است، و رزین بعد از قولش که: و ببوسدش، افزوده است: گفت: «نه، مگر اینکه از سفر بیاید»، چنانکه در جمع الفوائد (142/2) آمده است.

و ترمذی[7] از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: زیدبن حارثه  رضی الله عنه  به مدینه آمد، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در خانه من بود، او آمد و در را زد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برهنه[8] در حالی که پیراهن خود را به تن می‏کشید به طرف وی برخاست، - و به خداوند سوگند، من او را قبل از آن و بعد از آن آن چنان عریان ندیدم - و او را در آغوش کشید و بوسید[9]. ترمذی می‏گوید: این حدیث حسن غریب است.

روش صحابه  رضی الله عنهم  در احوال پرسى و معانقه

طبرانی از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی با هم روبرو می‏شدند با یکدیگر احوال پرسی می‏نمودند، و وقتی از سفری می‏آمدند، با هم روبوسی می‏نمودند[10]. هیثمی (36/8) می‏گوید: این را طبرانی در الأوسط روایت نموده، و رجال وی رجال صحیح‌اند.

و محاملی از حسن  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: عمر  رضی الله عنه  وقتی در هنگام شب کسی از برادرانش را یاد می‏نمود، می‏گفت: وای از درازی امشب! و وقتی نماز فرض را می‏خواند به سرعت می‏رفت، و هنگامی که با وی روبرو می‏شد با او روبوسی می‏نمود یا او را در آغوشش می‏گرفت[11]. این چنین در الکنز (42/5) آمده است.

 و ابونعیم[12] از عروه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که عمر  رضی الله عنه  به شام تشریف آورد، مردم و بزرگان روی زمین از وی پذیرایی و استقبال نمودند، عمر گفت: برادرم کجاست؟ گفتند: کی؟ گفت: ابوعبیده، گفتند: اکنون نزدت می‏آید، هنگامی که وی آمد، پایین آمد و با وی روبوسی نمود... و حدیث را چنانکه خواهد آمد متذکر شده است.

بوسیدن دست، پاى و سر مسلمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و بوسیدن جعفر بن ابى طالب

ابن سعد[13] از شعبی روایت نموده، که گفت: هنگامی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از خیبر برگشت، جعفربن ابی طالب  رضی الله عنه  با وی روبرو شد، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وی را در آغوش کشید و از میان هردو چشمش بوسید و گفت: «نمی‏دانم به کدام این دو من خوشحال ترم، به فتح خیبر یا به آمدن جعفر!»[14] و در روایت دیگری از وی افزوده است: وی را به طرف خود کشید وبا او روبوسی نمود[15].

صحابه و بوسیدن دست‏ها و پاهاى پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

طبرانی در الأوسط از سلمه بن اکوع  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: با همین دستم با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بیعت نمودم، و دست‌هایش را بوسیدیم ولی او آن را بد ندید. هیثمی[16] می‏گوید: رجال وی ثقه‏اند، و در صحیح از وی فقط بیعت ذکر شده است. و ابویعلی از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت نموده که: وی دست پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را بوسیده است. هیثمی[17] می‏گوید: در این زید ابن ابی زیاد آمده، و وی لین الحدیث می‏باشد، و بقیه رجال وی رجال صحیح‏اند. و در جمع الفوائد[18] از عمر  رضی الله عنه  ذکر شده است، که: وی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را بوسیده است، و درباره موصلی گفته است که: لین است. و این را ابوداود[19] از ابن عمر  رضی الله عنهما  به سند حسن، چنانکه عراقی[20] می‏گوید، روایت نموده است. و طبرانی از کعب بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده که: هنگامی که عذر وی نازل شد[21] نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و دست وی را گرفت و آن را بوسید[22]. هیثمی (42/8) می‏گوید: در این یحیی بن عبدالحمید حمانی آمده، و وی ضعیف می‏باشد، این را ابوبکر بن المقری در کتاب الرخصة در بوسیدن دست، چنانکه عراقی (181/2) می‏گوید، به سند ضعیف روایت نموده است.

و بخاری[23] از ام ابان دختر وازع و او از جدش روایت نموده که: جدش وازع بن عامر  رضی الله عنه  گفت: آمدیم و گفته شد: آن پیامبر خداست، و ما دست و پاهایش را گرفتیم و بوسیدیم. نزد وی همچنان[24] از مزیده عبدی  رضی الله عنه  روایت است که گفت: اشج  رضی الله عنه  پیاده آمد، و دست پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را گرفت و بوسید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به او گفت: «در تو دو خصلت و اخلاقی است که خدا و رسولش آن را دوست می‏دارند»، گفت: خصلتی است که من با آن عادت گرفته‏ام، یا اینکه با من پیدا شده‏اند؟ گفت: «نه، بلکه خصلت و اخلاقی است که تو بر آن پیدا و خلق شده‏ای»، اشج گفت: ثنا و ستایش خدایی راست که مرا بر خصلتی خلق نموده که خدا و رسولش آن را دوست می‏دارند[25].

عمر و بوسیدن سر ابوبکر و ابوعبیده و بوسیدن دست عمر

ابن عساکر از ابورجاء عطاردی روایت نموده، که گفت: به مدینه آمدم و دیدم که مردم جمع‌اند، و درمیان‌شان مردی است که سر مردی را می‏بوسد و می‏گوید: من فدایت! اگر تو نمی‏بودی هلاک می‏شدیم، گفتم: بوسه کننده کیست؟ و بوسه کرده شده کیست؟ گفت: آن عمربن خطاب  رضی الله عنه  است، که سر ابوبکر  رضی الله عنه  را به خاطر قتال مرتدها، آن هایی که از دادن زکات ابا ورزیدند، می‏بوسید[26].

عبدالرزاق، خرائطی در مکارم الإخلاق، بیهقی و ابن عساکر از تمیم بن سلمه روایت نموده‏اند که گفت: هنگامی که عمر  رضی الله عنه  به شام آمد، ابوعبیده بن جراح  رضی الله عنه  از وی استقبال نمود، و با او احوال پرسی نموده دستش را بوسید، بعد از آن هردو به کناری رفتند و گریه می‏نمودند، تمیم می‏گفت: بوسیدن دست سنت است[27]. این چنین در الکنز (54/5) آمده است.

بوسیدن دست واثله بن اسقع و تبرک جستن به آن به خاطر بیعتش به آن دست با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

طبرانی از یحیی بن حارث ذماری روایت نموده، که گفت: با واثله بن اسقع  رضی الله عنه  روبرو شدم و گفتم: با همین دستت با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بیعت نمودی؟ گفت: بلی، گفتم: دستت را به من بده تا ببوسم، وی دستش را به من داد، و آن را بوسیدم[28]. هیثمی (42/8) می‏گوید: در این عبدالملک قاری آمده، و وی را نشناختم، و بقیه رجال وی ثقه‏اند. و نزد ابونعیم[29] از یونس بن میسره روایت است که گفت: جهت عیادت نزد یزیدبن اسود داخل شدیم، و واثله بن اسقع نیز نزدش وارد گردید، هنگامی که به طرف وی نگاه نمود، دستش را دراز نمود و دست وی را گرفت و با آن روی و سینه خود را مسح نمود، چون وی با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بیعت نموده بود، و به او گفت: ای یزید گمانت درباره پروردگارت چطور است؟ گفت: نیکوست، واثله گفت: مژده باد تو را، چون من از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «خداوند متعال می‏گوید: من نزد گمان بنده‏ام به من هستم، اگر خیر باشد خیر است، و اگر شر باشد، شر»[30].

بوسیدن دست سلمه بن اکوع و انس و عباس

بخاری[31] از عبدالرحمن بن رزین روایت نموده، که گفت: بر ربذه عبور نمودیم، و به ما گفته شد: سلمه بن اکوع  رضی الله عنه  در اینجاست، آن گاه نزدش آمدم، و برای وی سلام کردیم، او دست‏های خود را بیرون آورد و گفت: با این دو با نبی خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بیعت نمودم، وی کف دست خود را که چون کف پای شتر بزرگ بود بیرون آورد، و ما به‌سوی آن برخاستیم و آن را بوسیدیم[32]. ابن سعد (39/4) این را از عبدالرحمن بن زید عراقی مانند آن روایت نموده است. و بخاری همچنان[33] از ابن جدعان روایت نموده، که گفت: ثابت برای انس  رضی الله عنه  گفت: آیا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را با دست خود لمس نموده‏ای؟ گفت: آری: و او آن را بوسید. بخاری همچنان[34] از صهیب روایت نموده، که گفت: علی  رضی الله عنه  را دیدم که دست و پاهای عباس  رضی الله عنه  را می‏بوسید.



[1]- طبرانی (6/ 219) نگا: المجمع (8/ 40).

[2]- بسیار ضعیف. طبرانی (2/ 168) در آن چند ناشناخته وجود دارد. نگا: ضعیف الجامع (4448) و الضعیفة (4211).

[3]- ضعیف. احمد (5/ 186) در سند آن جهالت راوی از ابی ذر وجود دارد. آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (1630) ضعیف دانسته است.

[4]- ضعیف. بزار (2005) نگا: المجمع (8/ 37) محمد بن ثابت ضعیف است و آلبانی در صحیح الترغیب (2721) ومی­گوید: صحیح لغیره است. همچنان برای این حدیث شاهدی از حدیث حذیفه با سند خوب یافتم که آن را در الصحیحة (526) تخریج کرده­ام. نگا: کتاب من (محقق) با عنوان «الادلة الشرعیة علی حرمة مصافحة الأجنبیة».

[5]- ترمذی (97/2).

[6]- حسن. ترمذی (2728) ابن ماجه (2703) آلبانی آن را حسن دانسته است. احمد (3/ 998).

[7]- 97/2.

[8]- به غیر از ناف تا زانوها دیگر جاهایش عریان بود.

[9]- ضعیف. ترمذی (2732) و آلبانی آن را در ضعیف الترمذی (516) و نقد الکتانی (16) ضعیف دانسته است.

[10]- حسن. طبرانی در الاوسط (97) و آلبانی آن را در صحیح الترغیب (2719) حسن دانسته است.

[11]- منقطع است. زیرا حسن از عمر نشنیده است.

[12]- الحلیه (101/1).

[13]- 34/4.

[14]- زیرا وی با مهاجرین که به حبشه هجرت کرده بودند رفته بود، و در این موقع بعد از چندین سال از آنجا بازگشت نموده بود. م.

[15]- ضعیف. ابن سعد (4/ 34) که سند آن مرسل است. همچنین طبرانی (2/ 107) و حاکم (2/ 624).

[16]- 42/8.

[17]- 42/8.

[18]- 143/2.

[19]- آلبانی آن را در ضعیف ابوداوود (117) ضعیف دانسته است. ابوداوود (5223).

[20]- 181/2.

[21]- یعنی: قبول توبه وی.

[22]- ضعیف. طبرانی (19/ 95) در مورد الحمانی ابن حجر گفته است: حافظ است اما به سرقت حدیث متهم شده است: التقریب (2/ 352).

[23]- الأدب (ص 144).

[24]- الأدب (ص86).

[25]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (584) و آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[26]- این چنین در المنتخب (350/4) آمده است.

[27]- به روایت الخرائطی در (المکارم) (ص 278) به شماره (856) هیثمی آن را در (المجمع) (8/ 37) به بزار و طبرانی ارجاع داده است.

[28]- ضعیف. طبرانی (22/ 94) در سند آن جهالت وجود دارد نگا: المجمع (8/ 42).

[29]- الحلیه (306/9).

[30]- صحیح. احمد (4/ 106) ابونعیم (9/ 306) آلبانی آن را در الصحیحة (1663) و صحیح الجامع (4316) صحیح دانسته است.

[31]- الأدب المفرد (ص144).

[32]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (973).

[33]- الأدب (ص 144).

[34]- الأدب (ص144).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...