توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

پرهيزگارى و پارسايى اصحاب پيامبر صل الله علیه و آله و سلم

 

پرهيزگارى و پارسايى اصحاب پيامبر  صل الله علیه و آله و سلم  

پرهیزگارى ابوبکر صدیق  رضی الله عنه

احمد در الزهد از محمدبن سیرین روایت نموده، که گفت: هیچ کسی را جز ابوبکر  رضی الله عنه  نمی‏شناسم که طعام خورده خود را قصداً استفراغ نموده باشد، برای وی طعامی آورده شد، و او آن را خورد، بعد از آن به او گفته شد: آن را نعمان  رضی الله عنه  آورده است، گفت: مرا از فالگویی[1] ابن نعمان طعام دادید، و بعد استفراغ نمود. و نزد بغوی از عبدالرحمن بن ابی الدنیا از ابن نعیمان  رضی الله عنه ، که از جمله اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بود، و دارای شکل روشن و درخشانی بود، روایت است که: قومی نزدش آمدند و گفتند،: آیا نزد تو چیزی برای زنی که باردار نمی‏شود هست؟ گفت: بلی، گفتند: چیست؟ گفت:

«يا أيتها الرحم العقوقِ. صه لدنيا لداها وفقو، وتحرم من العروق. ياليتها في الرحم العقوق. لعلها تَعْلق أو تُفيق»[2].

آن گاه به وی گوسفند و روغن داد، و او مقداری آن را برای ابوبکر  رضی الله عنه  آورد و او از آن خورد، هنگامی که تمام کرد ابوبکر  رضی الله عنه  برخاست و استفراغ[3] نمود، و بعد از آن گفت: یکی از شما چیزی را برای ما آورد، و ما را با خبر نمی‏سازد که آن را از کجا [آورده] است؟[4].

و ابونعیم[5] از زید بن ارقم  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  غلامی داشت که بر وی مالیه‏ای تعیین می‏نمود، آن غلام شبی برای وی طعامی آورد، و ابوبکر  رضی الله عنه  لقمه‏ای از آن خورد غلام به او گفت: چرا هر شب مرا می‏پرسیدی و امشب نپرسیدی؟ گفت: گرسنگی مرا به آن واداشت، این را از کجا آوردی؟ گفت: در جاهلیت بر قومی گذشتم و برای آن‏ها فالگیری کردم[6]، و آن‏ها به من وعده دادند، هنگامی که آن روز فرارسید بر آن‏ها عبور نمودم، ناگاه دیدم که در آنجا عروسی داشتند و این را به من دادند، گفت: نزدیک بود مرا هلاک کنی[7]. آن گاه دست خود را در حلق خود فرو برد و به استفراغ نمودن شروع کرد، و آنچه را خورده بود بیرون نمی‏آمد، به او گفته شد: این جز به وسیله آب بیرون نمی‏آید، در همان حال تشت آب را خواست و از آن می‏نوشید و استفراغ می‏نمود تا اینکه آن را بیرون انداخت، به او گفته شد: خدا رحمتت کند، همیشه این‏ها به خاطر همین لقمه بود، گفت: اگر جز با جانم بیرون نمی‏شد باز هم بیرونش میکشیدم، از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گوید: «هر جسدی که از حرام نمو نموده است آتش به آن سزاوار است»[8] بنابراین ترسیدم که چیزی از بدنم از این لقمه نمو کند[9].

پرهیزگارى و پارسایى عمر و على  رضی الله عنهما

مالک و بیهقی از زیدبن اسلم روایت نموده‏اند که گفت: عمر  رضی الله عنه  شیری را نوشید و خوشش آمد، سپس از کسی که شیر را به او داده بود پرسید: این شیر را از کجا آوردی؟ وی به ایشان گفت که کنار آبی رفت، و در آنجا تعدادی از حیوانات صدقه آب می‏نوشیدند، و آنان از شیرهای آن‏ها برای ما دوشیدند، و من آن را در این ظرف آب ریختم، عمر  رضی الله عنه  انگشت خود را داخل دهان نمود و آن را استفراغ کرد[10]. این چنین در المنتخب (418/4) آمده است. و ابن سعد[11] از مسوربن مخرمه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ما هم نشینی عمربن خطاب را می‏نمودیم و از او پرهیزگاری می‏آموختیم. و ابن عساکر از شعبی روایت نموده، که گفت: علی بن ابی‏طالب روزی درکوفه بیرون رفت، و بر دروازه‏ای ایستاد و آب خواست، آن‏گاه دختری با آفتابه‏ای و دستمالی بیرون آمد، علی  رضی الله عنه  به او گفت: ای دختر: این منزل از کیست؟ گفت: از فلان قسطال، وی گفت: از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «نه از چاه قسطال آب بنوش، و نه هم در سایه عشر گیرنده[12] بنشین[13].

پرهیزگارى و پارسایى معاذ و ابن عباس  رضی الله عنهم

ابونعیم[14] از یحیی بن سعید روایت نموده که: معاذ بن جبل  رضی الله عنه  دو زن داشت، و وقتی که روز [نوبت] یکی از آن‏ها می‏بود از خانه دیگرش وضو نمی‏گرفت، بعد از آن هردوی‌شان در مریضیی که در شام عاید حال‌شان گردید وفات کردند، و مردم در آن فرصت مشغول بودند، بنابراین هردو در یک حفره دفن گردید، و او در میان‌شان قرعه اندازی نمود، که کدام‌شان اول در قبر گذاشته شود. و نزد وی همچنان از طریق مالک از یحیی روایت است که گفت: معاذبن جبل دو زن داشت، و وقتی که نزد یکی از آنان می‏بود، از خانه دیگری آب هم نمی‏نوشید. و ابن سعد از طاووس روایت نموده، که گفت: گواهی می‏دهم که از ابن عباس  رضی الله عنهما  شنیدم که می‏گفت: شهادت می‏دهم که از عمر  رضی الله عنه  شنیدم که تهلیل می‏گفت، و ما در موقف[15] ایستاده بودیم، آن گاه مردی به ابن عباس گفت: آیا وی را در وقت پایین شدنش دیدی؟[16] ابن عباس  رضی الله عنه  پاسخ داد: نمی‏دانم، و مردم از پرهیزگاری و پارسایی ابن عباس تعجب نمودند[17].



[1]- کهانت. م.

[2]- این کلمات غامض و نامفهوم‌اند. م

[3]- شاید درست: «دادند» باشد.

[4]- ابن کثیر می‏گوید: اسناد آن جید و حسن است. این چنین در المنتخب (360/4)آمده است.

[5]- الحلیه (31/1).

[6]- رقیه نمودم.

[7]- و در الکنز آمده است: «وای بر تو: نزدیک بود مرا هلاک کنی».

[8]- طبرانی در الاوسط و ابونعیم در الحلیة (1/ 31) از ابوبکر. همچنین احمد و دارمی د ابن حبان و حاکم از جابر. مناوی آن را در فیض القدیر (5/ 22) مشکل دار دانسته است. آلبانی آن را در صحیح الجامع (4519) صحیح دانسته است.

[9]- ابونعیم می‏گوید: این را عبدالرحمن بن قاسم از پدرش از عایشه  رضی الله عنها  به مانند آن روایت نموده، و هکذا منکدربن محمد بن منکدر از پدرش از جابر  رضی الله عنه  مانند آن را روایت کرده است. و ابن جوزی در صفه الصفوه (95/1) می‏گوید: بخاری از افراد خود به روایت از عایشه  رضی الله عنها  بخشی از این حدیث را روایت نموده است. حسن بن سفیان و دینوری در المجالسه از زید بن ارقم  رضی الله عنه  مانند این را، چنانکه در المنتخب (360/4) آمده، روایت کرده‏اند.

[10]- مالک (1/ 227) بیهقی در شعب (5771).

[11]- 290/3.

[12]- عشرگیرنده یا عشار کسی است که مالیات تجارت را می‌گیرد.

[13]- این چنین در الکنز (165/2) آمده، و گفته است: در رجال آن کسی راندیدم که درباره‏اش سخن گفته شده باشد.

[14]- الحلیه (234/1).

[15]- عرفات.

[16]- البته پایین شدنش از عرفات.

[17] این چنین در المنتخب (229/5) امده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...