توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

ايمان به ذات و صفات خداوند جل جلاله

 

ايمان به ذات و صفات خداوند  جل جلاله

زیاد خواندن سوره اخلاص توسط یک صحابه

بیهقی در الاسماء و الصفات (ص208) از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده که: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  مردی را به عنوان فرمانده سریه‏ای فرستاد، او در نمازها برای یاران خود پیش نماز بود و فرائتش را به قل هواللَّه احد خاتمه می‏بخشید، هنگامی که برگشتند آن را برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  یادآور شدند، فرمود: «از وی بپرسید که این را به چه خاطر انجام می‏دهد؟!» او را پرسیدند گفت: به علت این که این سوره صفت رحمان است، و من دوست می‏دارم که آن را بخوانم، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «به او خبر بدهید که خداوند  جل جلاله دوستش می‏دارد»[1]. بخاری و مسلم نیز این را از عایشه روایت کرده‏اند، چنانکه بیهقی گفته است.

تصدیق پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از گفته عالم یهودیی که از خداوند سبحانه و تعالی صحبت نمود

بیهقی در الاسماء و الصفات (ص245) از عبداللَّه بن مسعود  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: عالم یهودیی نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ای محمد - یا ای رسول خدا - خداوند آسمان‏ها را بر انگشتی قرار داده، زمین‏ها را هم بر انگشتی، کوه‏ها و درخت‏ها را نیز بر انگشتی، آب و گل را هم بر انگشتی و سایر مخلوقات را بر انگشت دیگری، و آن‏ها را تکان داده می‏گوید: من پادشاه هستم، می‏گوید: آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به خاطر تصدیق قول عالم یهودی خندید به قدریکه که دندان‏های پسینش اشکار گردید، بعد از آن گفت:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تا آخر آیه [الزمر: 67].

ترجمه: «آنان خداوند را آن گونه که شایسته اوست نشناختند، در حالی که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست».

این را بخاری و مسلم[2] در صحیح خود، چنانکه بیهقی می‏گوید، روایت نموده‏اند.

حدیث انس و ابوذر درباره این که چگونه خداوند مردم را حشر می‏کند

بیهقی در الاسماء و الصفات (ص356) از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده که: از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پرسیده شد: چگونه کافر در روز قیامت بر رویش حشر می‏شود؟ فرمود: «کسی که او را در دنیا بر پاهایش روان ساخت، قادر است که او را در روز قیامت بر رویش روان سازد»[3]. این را بخاری، مسلم، احمد، نسائی، ابن ابی حاتم، حاکم و غیر ایشان همانند آن از انس، چنانکه در الکنز (28/7) آمده، روایت کرده‏اند. احمد از حذیفه بن اسید روایت نموده، که گفت: ابوذر  رضی الله عنه  برخاست و گفت: ای بنی غفار بگویید و سوگند مخورید، چون صادق تصدیق شده  صل الله علیه و آله و سلم  برایم حدیث بیان داشته که مردم به سه گروه و فوج حشر[4] می‏شوند: گروهی که سوار و سیر می‏باشند و لباس هم دارند، گروهی که پیاده راه می‏روند و سعی می‏کنند و گروهی که فرشتگان آنان را بر روی‏هایشان می‏کشند و به‌سوی آتش حشرشان می‏نمایند، آن گاه گوینده‏ای از ایشان گفت: این دو گروه را شناختیم، آنانی را که پیاده می‏روند و سعی می‏کنند چه شده است؟ گفت: خداوند  جل جلاله آفتی را بر سواری‌ها نازل می‏کند، تا این که سواریی باقی نمی‏ماند، تا جایی که شخص باغ خوش منظر خود را به عوض شتر پیری می‏دهد و آن را نمی‏یابد[5]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (65/3) آمده است. حاکم (564/4) این را از حذیفه از ابوذر همانند آن رایت نموده است، و گفته: این حدیث تا ولید بن جمیع اسنادش صحیح است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکرده‏اند، و ذهبی می‏گوید: مسلم در متابعات از ولید روایت نموده، و نسائی آن را حجّت آورده است.

امر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به یارانش که بگویند: ما شاءاللَّه وحده لا شریك له

بیهقی در الاسماء والصفات (ص110) از طفیل بن عبداللَّه  رضی الله عنه  - که برادر عایشه  رضی الله عنها  از طرف مادرش بود - روایت نموده که: وی در خواب خود دید که با گروهی از مسیحیان روبرو شد و گفت: چه قدر قوم نیکی هستید شما، اگر بر این گمان نمی‏بودید که مسیح پسر خداست. گفتند شما هم قوم نیکی هستید اگر نگویید:[6] (ما شاءاللَّه و شاء محمد)، «آنچه خدا بخواهد و محمد بخواهد»، بعد از آن با گروهی از یهود روبرو گردید و گفت: شما قوم نیکی هستید اگر بر این گمان نمی‏بودید که عزیر پسر خداست، گفتند: و شما هم قومی هستید که می‏گویید: (ماشاءاللَّه و شاء محمد)، می‏افزاید: آن گاه نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، و آن را برایش تعریف کرد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا آن را برای کسی بیان نموده‏ای؟» پاسخ داد: بلی، آن گاه پس از حمد و ثنای خداوند متعال گفت: «برادر‌تان آنچه را دیده، که برای‌تان رسیده است، بنابراین آن را مگویید، ولیکن بگویید: «ماشاء الله وحده لا شريك له»، «آنچه خدا به تنهایی اش بخواهد، خدایی که شریکی ندارد»[7].

و نزد وی هم چنین از حذیفه  رضی الله عنه  روایت است که گفت: مردی از مسلمانان در خواب دید، که با مردی از اهل کتاب روبرو شد، وی گفت: شما قوم نیکی هستید، اگر شرک نیاورید و نگویید: «ماشاء الله وشاء محمد»، وی آن را برای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  یادآور شد، فرمود: «من آن را برای‌تان بد می‏دیدم، بگویید «ماشاء الله ثم شاء فلان»، آنچه خدا بخواهد و بعد از آن فلان بخواهد»[8].

و بیهقی در الاسماء والصفات (ص110) از ابن عباس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: مردی نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، و در مورد موضوعی با وی صحبت کرد، آن مرد به رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «ماشاءاللَّه وشئت»، «آنچه خدا بخواهد و تو بخواهی»، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «آیا مرا مساوی خدا گردانیدی؟ بلکه آنچه را خدا به تنهایی اش بخواهد»[9].

سوال یهودی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  درباره مشیت و اراده خداوند و جواب وی به او

بیهقی در الاسماء و الصفات (ص111) از اوزاعی روایت نموده، که گفت: یهودیی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، و او را از مشیت پرسید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مشیت از آن خداوند متعال است»، یهودی گفت: من می‏خواهم برخیزم، فرمود: «خداوند خواسته است که برخیزی»، گفت: من می‏خواهم که بنشینم، فرمود: «خداوند خواسته است که بنشینی»، گفت: من می‏خواهم این درخت خرما را قطع کنم، فرمود: «خداوند خواسته است که آن را قطع کنی»، گفت: من می‏خواهم آن را ترک کنم، فرمود: «خداوند خواسته است که آن را ترک نمایی». می‏افزاید: آن گاه جبریل علیه الصلاه والسلام نزدش آمد و گفت: حجت و دلیلت برایت تلقین شد، چنانکه برای ابراهیم  علیه السلام  تلقین گردید، می‏گوید: و قرآن نازل گردید و گفت:

﴿مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّينَةٍ أَوۡ تَرَكۡتُمُوهَا قَآئِمَةً عَلَىٰٓ أُصُولِهَا فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيُخۡزِيَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٥ [الحشر: 5].

ترجمه: «هر درخت با ارزش نخل را که قطع و یا آن را در حال خود واگذار کردید، همه به فرمان خدا بود، و هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند»[10].

بیهقی می‏گوید: این گرچه مرسل است، ولی موصول‏های ماقبل آن که به معنای آن‌اند تأکیدش می‏کنند.

خواب ماندن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اصحابش از نماز به مشیت و اراده خدا

بیهقی در الاسماء والصفات (ص109) از عبداللَّه بن مسعود  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از حدیبیه برگشت، در منزلی هنگام آخر شب برای استراحت پایین آمد، و فرمود: «کی از ما حراست می‏کند؟» عبداللَّه گفت: من، فرمود: «تو» دوبار یا سه بار یعنی تو خواب می‏روی - بعد از آن فرمود، و «تو بدری آن هستی» بنابر آن حراست نمودم، هنگامی که صبح نزدیک گردید، مرا آنچه فرا گرفت که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفته بود و به خواب رفتم، و فقط به گرمی آفتاب بر پشت‏هایمان بیدار شدیم، آن گاه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برخاست، و چنان که عمل می‏نمود عمل کرد، و بعد از آن نماز صبح را گزارد و گفت: «اگر خداوند متعال می‏خواست از آن نمی‏خوابیدید، ولی خواسته این برای کسانی که بعد از شمااند [دستورالعمل] باشد لذا همینطور شد»، یعنی برای کسی که خواب رفت یا فراموش نمود.

و نزد وی هم‏چنین از عبداللَّه بن ابی قتاده از پدرش در حدیث جای وضوء روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خداوند متعال وقتی که بخواهد روح‏هایتان را قبض می‏کند و وقتی که بخواهد بر می‏گرداند»، بعد قضای حاجت نمودند و وضوء کردند، تا اینکه آفتاب سفید شد، آن گاه برخاست و نماز گزارد[11]. بخاری هم این را در صحیح به این اسناد، چنانکه بیهقی می‏گوید، روایت کرده است.

 سوال یهودیی از عمر بن خطاب  رضی الله عنه  درباره این آیه ﴿وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ.

 عبدبن حمید، ابن جریر، ابن منذر و ابن خسرو - که لفظ از وی است - از طارق بن شهاب روایت نموده‏اند که گفت: یهودیی نزد عمربن خطاب  رضی الله عنه  آمد و گفت: آیا قول خداوند متعال را دیده‏ای:

﴿وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ [ال عمران: 133].

ترجمه: «و بهشتی که پهنایی‏اش آسمان‌ها و زمین است».

در این حال آتش کجاست؟ عمر  رضی الله عنه  برای اصحاب محمد  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: به او پاسخ دهید، ولی نزد آنان در این مورد چیزی نبود، آن گاه عمر  رضی الله عنه  گفت: روز را دیده‏ای، وقتی که شب می‏آید و زمین را فرا می‏گیرد، کجا می‏باشد؟ گفت: جایی که خدا بخواهد، عمر  رضی الله عنه  فرمود: آتش هم در جایی است که خدا خواسته، یهودی گفت: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، ای امیر المؤمنین، این مسأله را چنان که گفتی درکتاب[12] نازل شده خداوند آمده است[13]. این چنین در الکنز (277/7) آمده است.

دلیل آوردن علی  رضی الله عنه  برای مردی که درباره مشیت سخن می‏گفت

ابن ابی حاتم از جعفربن محمد از پدرش از علی  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: به علی گفته شد: این جا مردی است که درباره مشیت چیزی می‏گوید، علی به او گفت: بنده خدا، خداوند تو را چنان که خواسته پیدا نموده یا چنانکه تو خواسته‏ای؟ گفت: بلکه چنان که خواسته، گفت: تو را وقتی که بخواهد. گفت: مریض می‏کند یا وقتی که تو خواستی؟ گفت: بلکه وقتی بخواهد، گفت: تو را وقتی که بخواهد شفا می‏دهد یا وقتی که تو بخواهی؟ گفت: بلکه وقتی که بخواهد، تو را جایی که بخواهی داخل می‏کند یا جایی که بخواهد؟ گفت: جایی که بخواهد، گفت: به خدا سوگند، اگر غیر آن را می‏گفتی، با شمشیر همان جایی را می‏زدم که چشم هایت در آن است. این چنین در تفسیر ابن کثیر (211/3) آمده است.

قول پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به یارانش: این حالت شما نفاق نیست

بزار در مسندش از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: گفتند: ای پیامبر خدا ما نزدت در حالی می‏باشیم، و وقتی که از تو جدا شویم بر غیر آن می‏باشیم، گفت: «شما و پروردگارتان چطور می‏باشید؟» گفتند: خداوند در نهان و آشکار پروردگار ماست، فرمود: «این حالت شما نفاق نیست»[14]. این چینن در تفسیر ابن کثیر (397/4) آمده است.

قصه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با اعرابیی درباره حساب

ابن نجار از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: اعرابیی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ای رسول خدا، خلق را در روز قیامت چه کسی مورد محاسبه قرار می‏دهد؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «خداوند  جل جلاله»، اعرابی گفت: سوگند به پروردگار کعبه، کامیاب شدیم! پرسید: «و چگونه، ای اعرابی؟» گفت: کریم و بخشاینده هرگاه توانا گردد می‏بخشد. این چنین در الکنز (270/7) آمده است.

قصه معاذ هنگامی که عمر  رضی الله عنه  وی را برای جمع آوری صدقات فرستاد

عبدالرزاق و محاملی در امالی‏اش از سعیدبن مسیب روایت نموده‏اند که: عمر بن خطاب  رضی الله عنه  معاذ  رضی الله عنه  را برای جمع آوری صدقات به‌سوی بنی کلاب فرستاد، او همان صدقه را [که جمع نموده بود] در میان ایشان تقسیم نمود و چیزی را باقی نگذاشت، تا این که فقط با همان پلاس خویش که با آن بیرون رفته بود، در حالی بازگشت که آن را بر شانه‏اش حمل می‏نمود، همسرش به او گفت: سوغاتی را که متصدیان این وظایف برای خانواده‌شان می‏آورند و تو آورده‏ای کجاست؟ گفت: همراهم نگهبان امینی بود، همسرش گفت: تو نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و ابوبکر  رضی الله عنه  امین بودی، و عمر  رضی الله عنه  همراهت نگهبان امین فرستاد!! آن گاه همسرش برخاست و از این موضوع به زنان همنشینش از عمر  رضی الله عنه  شکایت نمود، و این خبر به عمر  رضی الله عنه  رسید، وی معاذ را طلب نمود و گفت: من همراهت نگهبان امین فرستاده بودم؟ پاسخ داد: چیزی که به وسیله آن از وی معذرت بخواهم غیر آن حرف نیافتم، آن گاه عمر  رضی الله عنه  خندید و به او چیزی داده گفت: همسرت را به این راضی ساز. ابن جریر می‏گوید: هدف از قول معاذ: نگهبان امین، پروردگارش  جل جلاله است. این چنین در الکنز (87/7) آمده است.

حدیث عایشه  رضی الله عنه  در قصه مجادله

امام احمد از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: ستایش خدایی راست، که شنوایی اش همه صوت‏ها را احاطه کرده است، مجادله کننده‏ای[15] نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و با او صحبت می‏نمود، و من در گوشه خانه بودم و گفت اش را نمی‏شنیدم، آن گاه خداوند  جل جلاله این آیه نازل فرمود:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا تا آخر آیه [الماجادلة: 1].

ترجمه: «خداوند سخن آن زن را که با تو درباره شوهرش گفتگو می‏کرد شنید»[16].

این چنین این را بخاری در کتاب التوحید به شکل معلق روایت کرده است. و این چنین در تفسیر ابن کثیر (318/4) آمده است. بیهقی این را در الاسماء والصفات (ص136) روایت کرده، و در روایتی نزد ابن ابی حاتم، چنانکه در تفسیر ابن کثیر (318/4) آمده، از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: ذاتی مبارک است، که شنوایی‏اش همه چیز را در برگرفته، من سخن خوله بنت ثعلبه  رضی الله عنها  را می‏شنیدم، و بعضی از آن درست به گوشم نمی‏رسید، و او از شوهرش به رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شکایت می‏نمود و می‏گفت: ای پیامبر خدا، مالم را خورد، جوانی ام را بر باد داد، شکمم را برایش خالی کردم، وقتی که بزرگ شد، و از اولاد باز ماندم با من ظهار نمود[17]، بار خدایا من به تو شکوه می‏کنم. عایشه می‏گوید: هنوز از جایش حرکت نکرده بود، که جبریل با این آیه نازل گردید: ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا. می‏گوید: همسرش اوس بن صامت  رضی الله عنه  بود[18].

سخنان ابوبکر  رضی الله عنه  درباره ایمان به خداوند سبحانه و تعالی

بخاری در تاریخش، عثمان دارمی در رد بر جهمیه و اصبهانی در الحجه از ابن عمر  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: هنگامی که رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وفات نمود، ابوبکر  رضی الله عنه  گفت: ای مردم، اگر محمد  صل الله علیه و آله و سلم  خدای‌تان بود که عبادتش می‏کردید، وی در گذشته است، و اگر خدای‌تان ذاتی است که در آسمان می‏باشد، خدای‌تان نمرده است، بعد از آن تلاوت نمود:

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُل [آل عمران: 144].

ترجمه: «محمد فقط پیامبر است، و پیش از وی پیامبران گذشته‏اند».

ابن کثیر می‏گوید: رجال اسناد آن ثقه‏اند. این چنین در الکنز (51/4) آمده است. و در اجتماع صحابه  رضی الله عنهم  بر ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  خطبه ابوبکر گذشت و در آن آمده است: خداوند به محمد  صل الله علیه و آله و سلم  تا آن وقت عمر داد، و وی را باقی داشت که دین خدا را استوار ساخت، و امر خدا را پیروز و غالب گردانید، و رسالت خداوند را ابلاغ نمود، و در راه خدا جهاد نمود. بعد از آن خداوند وی را بر آن حالت میرانید. و او شما را بر راه و طریقه ترک نمود، و هر کسی هلاک شود، بعد از دلیل و قرآن[19] هلاک می‏شود. و کسی را که خداوند پروردگارش بود، خدا زنده است و نمی‏میرد، و کسی که محمد را عبادت می‏نمود، و او را منزلت خدایی می‏داد، معبود وی هلاک گردیده است. ای مردم از خدا بترسید، و به دین‌تان چنگ زنید، و بر پروردگارتان توکل کنید، چون دین خدا قایم و استوار است، و کلمه‏ی خدا تمام است، و خداوند نصرت دهنده‏ی کسی است که دینش را یاری دهد، و عزت دهنده دینش است، و کتاب خدا در میان ما هست، و همین کتاب نور و شفاء می‏باشد و توسط آن، خداوند محمد  صل الله علیه و آله و سلم  را هدایت نموده و در آن حلال و حرام خداوند است. به خدا سوگند، از تجمع کسی از خلق خدا بر خویش باک نداریم، شمشیرهای خدا از نیام بیرون است، ما هنوز آن‏ها را نگذاشته‏ایم، و با کسی که با ما مخالفت کند، جهاد می‏کنیم، چنانکه در رکاب رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  جهاد نمودیم. بیهقی این را از عروه بن زبیر روایت نموده است.

سخن عایشه  رضی الله عنها  هنگام مردن زنی در خانه‏اش در حال سجده

حاکم (476/3) از علقمه و او از مادرش روایت نموده که: زنی داخل خانه عایشه  رضی الله عنها  شد، و در خانه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی که تندرست و سالم بود نماز گزارد، وقتی سجده نمود هنوز سرش را بلند نکرده بود که جان داد. عایشه  رضی الله عنها  گفت: ستایش خدایی راست که زنده می‏کند و می‏میراند. در این کار برای من عبرتی است درباره عبدالرحمن بن ابی بکر، که در خوابگاه خویش هنگام چاشت خوابش برد. رفتند که بیدارش کنند، دیدند که مرده است، و در نفس عایشه بدگمانی ایجاد شد که برای وی شری ساخته شده باشد، یا در مورد وی عجله نموده باشند و او را زنده دفن کرده باشند، حالا بر این باور است که این حادثه برایش عبرت است، و آنچه در نفسش از آن موضوع بود از بین رفت.



[1]- بخاری (7375) مسلم (813).

[2]- بخاری (4811) مسلم (2786).

[3]- بخاری (4760) مسلم (2806).

[4]- هدف از این حشر، همان حشری است که قبل از روز قیامت به طرف شام انجام می‏شود.

[5]- ضعیف منکر. احمد (5/ 164) نسائی (4/ 116) (2068) در سند آن ولید بن جمیع است که ابن حجر درباره اش می گوید: صدوق است و دچار وهم می شود. نگا: ضعیف الترغیب (2089).

[6]- ممکن است درست همینطور باشد که ذکر نموده‏ایم و در اصل چنین آمده، گفت: شما قوم هستید اگر...

[7]- صحیح. ابن ماجه (2118) احمد (5/ 196) آلبانی آن را در الصحیحة (138) به علت شواهد آن صحیح دانسته است.

[8]- نگا: الصحیحة (1/ 264).

[9]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (3/ 78) ابن ماجه (2117) آلبانی آن را در الصحیحة (139) صحیح دانسته است.

[10]- ضعیف مرسل. بیهقی در الاسماء و الصفات (ص 111) از اوزاعی بصورت مرسل.

[11]- بخاری (595).

[12]- یعنی: تورات.

[13]- طبرانی (7/ 211، 212).

[14]- ضعیف. بزار (52) ابویعلی (3369) ابونعیم در الحلیة (3322) در سند آن حارث بن عبید ضعیف است.

[15]- هدفش خوله بنت ثعلبه است. م.

[16]- صحیح. احمد (6/ 46) ابن ماجه (188) آلبانی آن را صحیح دانسته است. بخاری آن را بطور معلق (13/ 372) روایت کرده. حاکم (2/ 481) و آن را صحیح دانسته (یعنی حاکم) و ذهبی با وی موافقت نموده است.

[17]- ظهار آنست که انسان همسرش را با یکی از محارم خود تشبیه نماید، ظهار در دوران جاهلیت نوعی از طلاق بود، ولی اسلام حکمش را تغییر داد و از اقسام طلاق خارجش نمود. به نقل از الفقه الاسلامی و ادلته. با تغییر و اختصار. م.

[18]- صحیح. ابن ماجه (2063) آلبانی آن را در صحیح ابن ماجه (1678) صحیح دانسته است.

[19]- در نص شفاء آمده، که ممکن هدف از آن قرآن باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...