توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

مهربانى و رحمت بر اولاد و تساوى در ميان آن ها

 

مهربانى و رحمت بر اولاد و تساوى در ميان آن ها

پایین آمدن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از منبر به خاطر حسین

طبرانی از عبداللَّه بن عمرو  رضی الله عنهما  روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را بر منبر دیدم که برای مردم صحبت می‏نمود، در این موقع حسین بن علی  رضی الله عنهما  در حالی بیرون آمد که پارچه‏ای بر گردنش بود و آن را می‏کشید، وی در آن گیر کرد و به صورت افتاد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از منبر به قصد گرفتن وی پایین آمد، هنگامی که مردم وی را دیدند، طفل را گرفته برایش آوردند، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  او را گرفت و با خود برداشت و گفت: «خداوند شیطان را بکشد! هر فرزند فتنه است، به خدا سوگند، تا اینکه وی برایم آورده نشد، من ندانستم که از منبر پایین شده‏ام»[1].

سوار شدن حسن و حسین  رضی الله عنهما  بر پشت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در نماز و دراز نمودن سجده به این خاطر

بزار از ابوسعید  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: حسن  رضی الله عنه  در حالی نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد که وی در سجده بود، و بر پشتش سوار گردید، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  او را با دست خود محکم گرفت و ایستاد، و باز رکوع نمود و حسن بر پشتش ایستاد، هنگامی که برخاست وی را رها نمود و او رفت[2]. هیثمی (175/9) می‏گوید: این را بزار روایت نموده و در اسناد آن اختلاف است.

و نزد طبرانی از زبیر  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را در سجده دیدم، در این اثنا حسن بن علی  رضی الله عنهما  آمد و بر پشت وی سوار شد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وی را تا اینکه خودش پایین نشد پایین ننمود، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پاهای خود را برای وی گشاده می‏نمود، و او از یک طرف داخل می‏شد و از طرف دیگر بیرون می‏گردید[3]. هیثمی (175/9) گفته است: در این حال علی بن عابس آمده، و ضعیف می‏باشد. و نزد بزار از بهی روایت است که گفت: به عبداللَّه بن زبیر  رضی الله عنهما  گفتم: مرا از شبیه‏ترین مردم به پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خبر بده، گفت: حسن بن علی  رضی الله عنهما  شبیه‏ترین مردم به پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و محبوب‏ترین آن‏ها نزد وی بود، وی می‏آمد و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در سجده می‏بود، و بر پشت وی سوار می‏شد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  تا پاین نیاوردن وی بر نمی‏خاست، ومی آمد و در زیر شکم وی داخل می‏شد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پاهای خود را به او گشاده می‏نمود تا بیرون شود[4]. هیثمی (176/9) می‏گوید: در این علی بن عابس آمده، و ضعیف می‏باشد.

و در نزد ابویعلی از عبداللَّه بن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نماز می‏خواند، و وقتی که به سجده می‏رفت، حسن و حسین  رضی الله عنهما  بر پشت وی می‏پریدند، و وقتی می‏خواستند آن‏ها را منع نمایند، به‌سوی آن‏ها اشاره می‏نمود که آن دو را بگذارید، و هنگامی که نماز را تمام می‏نمود آن‏ها را بر زانوی خود گذاشته می‏گرفت: «کسی که مرا دوست دارد، باید این دو را دوست داشته باشد»[5]. هیثمی (179/9) می‏گوید: این را ابویعلی و بزار روایت نموده‏اند، و بزار گفته است: وقتی که نماز را تمام می‏نمود، آن‏ها را در آغوش خود می‏گرفت. و طبرانی این را به اختصار روایت نموده، و رجال ابویعلی ثقه‏اند، و در بعضی‌شان اختلاف است.

و نزد ابویعلی از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  سجده می‏نمود، و حسن یا حسین  رضی الله عنهما  می‏آمد[6] و بر پشت وی سوار می‏شد و او سجده را طولانی می‏نمود، گفته می‏شد: ای نبی خدا، سجده را طولانی نمودی؟ می‏گفت: «پسرم مرا سوار شده بود و نپسندیدم که او را به عجله دور کنم»[7]. هیثمی (181/9) می‏گوید: در این محمدبن ذکوان آمده، وی را ابن حبان ثقه دانسته، و غیر وی ضعیفش دانسته‏اند، و بقیه رجال آن رجال صحیح‌اند.

 

نماز پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالى که امامه بر شانه‏اش بود

بخاری[8] از ابوقتاده  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی نزد ما بیرون شد، که امامه بنت ابی عاص  رضی الله عنهما  بر شانه‏اش بود، بعد نماز گزارد، وقتی رکوع می‏نمود او را می‏گذاشت، و وقتی بلند می‏شد او را بلند می‏نمود[9]. و ابن سعد (39/8) از ابوقتاده مانند این را روایت نموده است.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و حمل نمودن حسن و حسین بر شانه‏اش و گفتارش درباره آن‏ها

احمد از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی نزد ما آمد که حسن و حسین علیهماالسلام همراهش بودند، یکی از آن‏ها بر یک شانه وی و دیگری بر شانه دیگر وی قرار داشتند، گاهی این را می‌بوسید و گاهی آن را، تا اینکه نزد ما رسید، مردی گفت: ای پیامبر خدا، تو این دو را دوست می‏داری! فرمود: «کسی که این دو را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است، و کسی که این دو را بد ببیند، مرا بد دیده است»[10]. هیثمی (179/9) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و رجال وی ثقه‏اند، ولی درباره بعضی‏ها اختلاف است، و بزار هم این را روایت کرده، و ابن مجاه این را به اختصار روایت نموده است.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و مکیدن زبان حسن

احمد از معاویه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم که زبان حسن بن علی  رضی الله عنهما  را - یا گفت لبش را - می‏بوسید، و هرگز زبان یا لبهایی را که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بوسیده باشد عذاب نمی‏رسد[11]. هیثمی (177/9) می‏گوید: رجال وی رجال صحیح‌اند غیر عبدالرحمن بن ابی عوف که ثقه می‏باشد.

آنچه میان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و اقرع در وقت بوسیدن حسن اتفاق افتاد

طبرانی از سائب بن یزید  رضی الله عنه  روایت نموده که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  حسن  رضی الله عنه  را بوسید، و اقرع بن حابس  رضی الله عنه  به او گفت: برای من ده پسر به دنیا آمده است، ولی یکی از آن‏ها را هم نبوسیده‏ام، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی که بر مردم رحم نمی‏کند، خداوند بر وی رحم نمی‏نماید». هیثمی (156/8) می‏گوید رجال وی ثقه‏اند[12]. و بخاری (887/2) این را از ابوهریره  رضی الله عنه  به مانند آن روایت نموده است.

قول پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  درباره اولاد و زیارت وى از فرزندش ابراهیم

نزد بزار از اسود بن خلف  رضی الله عنه  از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روایت است که: وی حسن را گرفت و بوسید، بعد از آن به آن‏ها پشت کرد وگفت: «فرزند مایه بخیلی، نادانی و ترس است»[13]. رجال آن، چنان که هیثمی (155/8) می‏گوید: ثقه‏اند. و بخاری[14] از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مهربان‏ترین مردم برای عیال خود بود، و پسری[15] داشت و آن را برای شیر دهنده‏ای در گوشه‏ای از مدینه داده بود، شوهر آن زن آهنگر بود، و ما هرگاهی نزد وی می‏آمدیم، خانه‏اش پر از دود[16] بود، بعد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پسرش را می‏بوسید، و بویش می‏نمود[17]. ابن سعد (87/1) مانند این را از انس  رضی الله عنه  روایت نموده است.

بشارت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به کسى که بر اولاد خود رحم کند و درخواست وى در مساوات میان اولاد

بزار از انس  رضی الله عنه  روایت نموده که: زنی نزد عایشه  رضی الله عنها  رفت، و دو دخترش همراهش بودند، می‏گوید: و عایشه  رضی الله عنها  به اوسه دانه خرما داد، و آن زن به هر یک از دو دخترش یک دانه خرما را داد، و بعد آن یک دانه خرمای دیگر را گرفت تا در دهن خود بگذارد، می‏گوید: اطفال به طرف وی نگاه نمودند، می‏افزاید: آن گاه وی آن خرما را دو شق نموده، و به هر یک از آن‏ها نصف آن را داد و بیرون رفت، بعد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وارد شد و عایشه عملکرد آن زن را برایش بازگو نمود، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وی به این عمل داخل جنت شد»[18].

ونزد طبرانی در الصغیر و الکبیر از حسن بن علی  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: زنی با دو فرزندش نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمد، و از وی چیزی خواست، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به او سه دانه خرما داد، به هر یک‌شان یک خرما، بعد آن زن برای هر یک از آن‏ها یک خرما داد، و آن دو حق خود را خوردند و به طرف مادر خویش نگاه کردند، و مادرشان آن یک خرما را [که حق خودش بود و باقی مانده بود] نیز دو شق نمود، و به هر یک از آن‏ها نصف خرما را داد، آن گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «خداوند وی را به خاطر رحمت وی بر دو فرزندانش رحم نمود»[19]. هیثمی (158/8) می‏گوید: در این خدیج بن معاویه جعفی آمده و ضعیف می‏باشد.

و بخاری[20] از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: مردی در حالی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد که طفلی همراهش بود، و او را در آغوش می‏کشید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «آیا بر وی مهربانی و رحمت می‏کنی؟» گفت: آری، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خداوند بر تو مهربان‏تر از تو بر این است، و او مهربان‏ترین مهربانان است»[21].

و بزار از انس  رضی الله عنه  روایت نموده که: مردی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بود، و یکی از فرزندانش نزدش آمد، او وی را بوسید و بر روی پای خود نشاند، بعد دختر وی نیز نزدش آمد، و او وی را در پیش روی خود نشاند، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «چرا در میان‌شان مساوات ننمودی؟»[22]. هیثمی (156/8) می‏گوید: این را بزار روایت نموده، و گفته است: بعضی از اصحاب ما برای ما حدیث بیان نمودند، و از وی نام نبرده است، و بقیه رجال وی ثقه‏اند.



[1]- هیثمی (155/8) می‏گوید: این را طبرانی از شیخ خود حسن روایت نموده، و او را [به پدرش] نسبت نداده و او از عبداللَّه بن علی جارودی روایت کرده، و من آن دو را نشناختم، و بقیه رجال وی ثقه‏اند.

[2]- ضعیف. بزار (2638) نگا: المجمع (9/ 175).

[3]- ضعیف. چنانکه هیثمی (9/ 175) می­گوید.

[4]- ضعیف. بزار (2637) در سند آن علی بن عابس ضعیف است. نگا: المجمع (9/ 176).

[5]- حسن. ابویعلی (5017، 5368).

[6]- شاید درست همینطور باشد، و در اصل حسن حسین آمده است.

[7]- حسن لغیره. ابویعلی (3428) در سند آن محمد بن ذکوان ضعیف است اما حدیث قبل و بعد شاهد آن است. نگا: المطالب العالیة (3998).

[8]- 887/2.

[9]- بخاری (516) مسلم (543).

[10]- صحیح. احمد (2/ 288، 440) حاکم (3/ 166) و طبرانی (3/ 40).

[11]- صحیح. احمد (4/ 93).

[12]- بخاری (5997) از حدیث ابی هریره. طبرانی آن را از سائب (7/ 16) روایت کرده است.

[13]- صحیح. بزار (1191) آلیانی آن را در صحیح الجامع (1990) صحیح دانسته است.

[14]- الأدب (ص56).

[15]- وی ابراهیم است.

[16]- اذخر: گیاهی که بوی مطبوع دارد.

[17]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (376) و آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[18]- ضعیف. بزار (1890) در سند آن مشکل جهالت وجود دارد نگا: المجمع (8/ 158).

[19]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (3/ 78) و الصغیر (836) در سند آن خدیج بن معاویة ضعیف است: المجمع (8/ 158).

[20]- الأدب (ص56).

[21]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (377) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[22]- ضعیف. بزار (1893) در سند آن جهالت است. نگا: المجمع (8/ 156).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...