عزت و اكرام نمودن بزرگ و عزتمند قوم
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و انداختن چادرش براى جریربن عبداللَّه تا بر آن بنشیند
طبرانی در الصغیر والأوسط از جریربن عبداللَّه بجلی رضی الله عنه روایت نموده که: او در حالی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد، که وی در خانه شلوغی قرار داشت، و بر دروازه ایستاد، آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به طرف راست و چپ متوجه شد ولی گنجایشی ندید، بنابراین پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چادر خود را گرفت و جمع نمود و به طرف وی انداخت و گفت: «روی این بنشین»، و جریر آن را گرفت و به [سینه خود] چسباند و بوسید و دوباره به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برگرداند و گفت: ای رسول خدا، خداوند آن چنان که مرا عزت نمودی، تو را عزت کند، و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «وقتی بزرگ و کریم قومی نزدتان آمد او را عزت کنید»[1]. هیثمی[2] میگوید: در این عون بن عمرو قیسی آمده، و ضعیف میباشد. و نزد طبرانی در الأوسط از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که: جریربن عبداللَّه رضی الله عنه در حالی داخل خانه شد که خانه پر بود، و جایی برای نشستن نیافت، آن گاه پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم لنگ و یا چادر خود را برای وی انداخت و گفت: «روی این بنشین»، و او آن را گرفت و بوسید و به خود چسباند و گفت: ای رسول خدا، خداوند، آن چنان که مرا عزت نمودی تو را عزت کند، و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «وقتی بزرگ و کریم قومی نزدتان آمد او را عزت کنید»[3].
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و نشاندن عیینه بن حصن بر بالشت
طبرانی از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده، که گفت: عیینه بن حصن رضی الله عنه در حالی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم داخل شد که ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نزد وی بودند، و همه بر زمین نشسته بودند، آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای عیینه بالشتی خواست، و او را بر آن نشاند و گفت: «وقتی بزرگ و کریم قومی نزدتان آمد او را عزت کنید»[4]. هیثمی (16/8) میگوید: این را طبرانی روایت نموده، و در آن کسانیاند که من نشناختمشان.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و انداختن بالشتى براى عدى بن حاتم
عسکری و ابن عساکر از عدی بن حاتم رضی الله عنه روایت نمودهاند که: وقتی وی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد، او برایش بالشتی را انداخت، ولی او بر زمین نشسته، و گفت: شهادت میدهم که تو در زمین در تلاش بلندی و فساد نیستی، و اسلام آورد، گفتند: ای نبی خدا، ما از تو عملی را دیدیم که آن را از خودت برای هیچکسی ندیده بودیم، فرمود: «آری، این بزرگ و کریم قومی است، و وقتی بزرگ و کریم قومی نزدتان آمد، او را عزت و اکرام کنید»[5]. این چنین در الکنز (55/5) آمده است.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و عزت نمودن ابوراشد
دولابی[6] از ابوراشد بن عبدالرحمن رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: با صد تن از قومم نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمدیم، هنگامی که به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزدیک شدیم ایستادیم و به من گفتند: ای ابومعاویه تو پیش برو، اگر چیزی را دیدی که خوشت آمد، نزد ما بیا تا همه نزد وی رویم و اگر از آنچه که خوشت میآید چیزی را ندیدی، به طرف ما برگرد، تا همه برگردیم، آن گاه نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمدم، و خردترین قوم بودم، و گفتم: صبح بخیر ای محمد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «این سلام مسلمانان برای یکدیگر نیست»، به او گفتم: چگونه است ای پیامبر خدا؟ گفت: «وقتی نزد قومی از مسلمانان آمدی میگویی: السلام عليكم ورحمة الله»، گفتم: «السلام علیك یا رسول الله ورحمه الله وبرکاته»، گفت: «وعليك السلام ورحمه الله وبركاته»، بعد از آن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به من گفت: «نامت چیست، و تو کیستی؟» گفتم: من ابومعاویه بن عبداللات و العزی هستم. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم به من گفت: «بلکه تو ابوراشدبن عبدالرحمن هستی»، و مرا عزت نمود و در پهلوی خود نشاند، و چادرش را به من پوشانید، و کفشهایش را به من داد، و عصای خود را به من بخشید و اسلام آوردم، آن گاه از همنشینان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم کسی به او گفت: ای پیامبر خدا تو را میبینم که این مرد را عزت نمودی، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به آنان گفت: «این شریف قوم خود است، و وقتی شریف قومی نزدتان آمد، او را عزت کنید»... و حدیث را متذکر شده است[7].
[1]- ضعیف. طبرانی در الاوسط (5261) در سند آن عون القیسی است که ضعیف است: المجمع (8/ 105).
[2]- 15/8.
[3]- ضعیف. طبرانی در الاوسط (5461) در سند آن مجهولانی وجود دارند: المجمع (8/ 16).
[4]- ضعیف. طبرانی در الاوسط (5582) در سند آن مجهولانی وجود دارند: المجمع (8/ 16).
[5]- اسناد آن ضعیف است. دولابی در «الکنی» (312) و ابن عساکر از طریق او در تاریخ دمشق (10/ 21/ 2 – 22/ 1) آلبانی در الصحیحة (3/ 208) میگوید: ان سندی است بسیار تاریک که هیچ کدام از رجال آن شناخته نیتسند و معرفی نشدهاند به جز ابی راشد که از وی در صحابه نام بردهاند./ البته آلبانی متن آن را بر اساس راههای دیگری که وارد شده است در الصحیحة (1205) و صحیح الجامع (269) حسن دانسته است.
[6]- الکنی (31/1).
[7]- این را ابن منده از این طریق به اختصار روایت نموده است، و همچنان ابن سکن این را، چنانکه در الإصابه (409/2) آمده، روایت کرده است، و همچنان این را عقیلی، چنان که در منتخب الکنز (216/5) آمده، روایت نموده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر