توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

صبر بر مرگ اولاد، اقارب و دوستان

 

صبر بر مرگ اولاد، اقارب و دوستان

صبر سیدنا محمد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بر مرگ پسرش ابراهیم

ابن سعد[1] از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ابراهیم را دیدم که در پیش روی پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  جان می‏داد، و چشم‏های رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اشک می‏ریخت، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «چشم اشک می‏ریزد، و قلب اندوهگین می‏گردد، و جز آنچه پروردگارمان را راضی میکند، غیر آن را نمی‏گوییم، به خدا سوگند، ای ابراهیم، ما به خاطر تو اندوهگین هستیم».

و نزد وی[2] همچنان از مکحول روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی که بر عبدالرحمن تکیه نموده بود داخل شد و ابراهیم جان می‏داد، هنگامی که در گذشت چشم‏های پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اشک ریخت، عبدالرحمن به او گفت: ای پیامبر خدا، این چیزی است، که مردم را از آن نهی می‏کنی، وقتی مسلمانان تو را ببینند که گریه می‏کنی، آن‏ها نیز گریه می‏کنند!! گوید: هنگامی که اشکش خشک شد، گفت: «این مهربانی است و کسی که رحم نکند رحم نمی‏شود، مردم را از نوحه خوانی نهی می‏کنیم، و از اینکه مردی به آنچه توصیف شود که در وی نیست»، بعد از آن فرمود: «اگر وعده با هم یک جا شدن، و راه پیمودنی نمی‏بود، و آخر ما به اول مان نمی‏پیوست، بر وی اندوهی غیر از این اندوه می‏داشتیم، ما بر وی غمگین هستیم، چشم اشک می‏ریزد، قلب اندوهگین می‏شود، و آنچه پروردگارمان را ناراضی گرداند، آن را نمی‏گوییم، باقی دوره شیرخوارگی وی در جنت می‏باشد»[3].

 

صبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر مرگ فرزند یکى از دخترانش

طیالسی، احمد، ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، ابوعوانه و ابن حبان از اسامه بن زید  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بودیم، که یکی از دخترانش کسی را نزد وی فرستاد، و او را طلب می‏نمود، به او خبر میداد که طفلی از وی در حال مرگ است، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به همان کس گفت: «به طرف وی برگرد، و به او خبر بده، که خداوند آنچه را می‏گیرد مال اوست و آنچه را می‏دهد نیز از آن اوست، و هر چیز نزد وی دارای یک وقت معین است، وی را امر کن تا صبر کند، و ثواب آن رااز خدا بخواهد». فرستاده برگشت و گفت: وی سوگند داد، که باید نزدش بیایی، آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برخاست، و سعدبن عباده، معاذبن جبل، ابی بن کعب و زیدبن ثابت  رضی الله عنهم  و مردان دیگری با او برخاستند، من نیز با ایشان حرکت کردم، طفل به‌سوی پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  حرکت داده شد، که نفسش حرکت می‏نمود و می‏جنبید، گویی که در مشکی باشد، چشم‏های پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  اشک زد، و سعد به او گفت: ای پیامبر خدا، این چیست؟ گفت: «این رحمتی است که خداوند آن را در قلب‏های بندگان خود قرار داده است، و خداوند بندگان با رحم را رحم می‏کند»[4]. این چنین در الکنز (118/8) آمده است.

صبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر مرگ عمویش حمزه

بزار و طبرانی از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که حمزه بن عبدالمطلب به شهادت رسید بر سر وی ایستاد و منظری را دید که هیچ منظری را دردناکتر از آن ندیده بود، و دید که تکه تکه شده است، و گفت: «رحمت خدا بر تو باد، تا جایی که من می‏دانم تو وصل کننده رحم و انجام دهنده کارهای خیر بودی، به خدا سوگند، اگر اندوه و غمگینی کسی که بعد از توست بر تو نمی‏بود، دوست داشتم که تو را بگذارم، تا خداوند از شکم‏های درندگان - یا کلمه‏ای مانند آن - حشرت کند. به خدا سوگند، در مقابل این عمل هفتاد تن را چون مرده تو تکه تکه خواهم نمود». آن گاه جبرئیل علیه‏السلام با این سوره بر محمد  صل الله علیه و آله و سلم  نازل شد و خواند:

﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِ [النحل: 126] تا به آخر آیت.

ترجمه: «اگر خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید».

آن گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برای قسم خویش کفاره داده و از اجرای این عمل اجتناب ورزید[5]. در این صالح بن بشیری مری آمده و وی، چنانکه هیثمی (19/6) می‏گوید، ضعیف می‏باشد، و حاکم (197/3) این را به این اسناد به مانند آن روایت نموده است.

و نزد طبرانی از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: هنگامی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مقابل حمزه  رضی الله عنه  ایستاد، و به‌سوی آنچه بر وی انجام داده شده بود نگاه نمود: گفت: «اگر زنان ما غمگین نمی‏شدند وی را دفن نمی‏نمودم، و وی را می‏گذاشتم تا در شکم‏های درندگان و چینه دان‏های پرندگان باشد، و خداوند او را از آن جا برانگیزد». می‏گوید: و آن چه را در وی دید، اندوهگینش ساخت و گفت: «اگر بر آن‏ها پیروز شدم، سی مرد آنها را تکه تکه خواهم نمود»، آن‏گاه خداوند  جل جلاله در این باره نازل فرمود:

﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ ١٢٦ [النحل: 126]. تابه این قول خداوند ﴿يَمۡكُرُونَ﴾.

ترجمه: «و اگر خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید، و اگر شکیبایی پیشه کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است... و حیله و مکر می‏کنند».

بعد از آن دستور داد و او به طرف قبله نهاده شد، بعد نه مرتبه بر وی تکبیر گفت، و سپس شهدا را کنار وی جمع نمود، و هرگاه شهیدی آورده می‏شد، در پهلوی وی گذاشته می‏شد، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر وی و شهدا هفتاد قرآن نازل شد، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  عفو نمود و مثله کردن را ترک کرده[6]. در این احمدبن ایوب بن راشد آمده، و ضعیف می‏باشد. این را هیثمی (120/6) گفته است.

اندوه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر زیدبن حارثه

ابن ابی شیبه، ابن منیع، بزار، باوردی، دارقطنی در الأفراد و سعیدبن منصور از اسامه بن زید  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: هنگامی که پدرم کشته شد، نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم، وقتی که مرا دید چشم‏هایش اشک ریخت، و به فردای آن نیز نزد وی آمدم، گفت: «امروز نیز از دیدن تو چیزی را می‏بینم که دیروز از تو دیدم»[7]. این چنین در المنتخب (136/5) آمده است. و نزد ابن سعد[8] از خالدبن شمیر روایت است که گفت: هنگامی که زیدبن حارثه به شهادت رسید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نزدشان آمد، می‏افزاید: آن‏گاه دختر زید به طرف پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با اضطراب و گریان دوید، و رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گریست، و آوازش بلند گردید، سعدبن عباده  رضی الله عنه  گفت: ای رسول خدا، این چیست؟ پاسخ داد: «این شوق دوست به دوستش است»[9].

اندوه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر عثمان بن مظعون

ترمذی از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عثمان بن مظعون را در حالی که درگذشته بود می‏بوسید، و گریه می‏نمود، و چشم‌هایش اشک می‏ریخت[10]. این چنین در الإصابه (464/2) آمده است، و ابن سعد (288/3) از عایشه  رضی الله عنها  مانند آن را روایت کرده است، و در روایت وی آمده، که گفت: من اشک‏های پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را دیدم که بر رخسار عثمان بن مظعون جاری بود.



[1]- 90/1.

[2]- 88/1.

[3]- این را وی (89/1) همچنان از عبدالرحمن بن عوف طویل‏تر از آن، و به معنای آن روایت کرده است.

[4]- بخاری (1284) مسلم (923) ابوداوود (3125) ابن ماجه (1588) احمد (5/ 204).

[5]- ضعیف. بزار (1795) در سند آن صالح بن بشیر المری است که ضعیف است. حاکم (3/ 197) به مانند آن.

[6]- ضعیف. طبرانی (12/ 62، 63) نگا: مجمع (6/ 120).

[7]- بزار (2675) ابن ابی شیبة (7/ 532).

[8]- 32/3.

[9]- ابن عساکر در تاریخ دمشق (5/ 462).

[10]- صحیح. ترمذی (989) وی گفته است: حسن صحیح است. آلبانی نیز آن را در صحیح الترمذی، (788) صحیح دانسته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...