بیرون آمدن ابن عباس از اعتکافش به خاطر نیازمندى و کار مسلمان
طبرانی، بیهقی - لفظ از وی است - و حاکم - که گفته: از اسناد صحیح برخوردار است مختصراً -، از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نمودهاند که: وی در مسجد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در اعتکاف بود، مردی نزدش آمد و به او سلام داد، و بعد از آن نشست، ابن عباس به او گفت: ای فلان من تو را پریشان و غمگین میبینم ،گفت: آری، ای پسر عموی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فلان بر من حق موالات دارد، ولی به حرمت صاحب این قبر که من بر ادای آن قادر نیستم. ابن عباس گفت: آیا با وی درباره تو صحبت نکنم؟ گفت: اگر خواسته باشی این کار را بکن. میگوید: آن گاه ابن عباس کفشهای خود را پوشید و از مسجد بیرون رفت، همان مرد به او گفت: آیا آنچه را در آن بودی فراموش نمودی؟ وی گفت: نه، ولی من از صاحب این قبر، که زمانه به وی نزدیک است[1] شنیدم - و چشمهایش اشک ریخت - که میگفت: «کسی که به خاطر نیاز و حاجت یک مسلمان پیاده برود، و به رفع آن قادر گردد، از اعتکاف ده سال برایش بهتر است، وکسی که یک روز برای کسب رضای خدا اعتکاف نماید، خداوند در میان او و آتش سه خندق به فاصله دورتر از دو کناره آسمان و زمین[2] میگرداند[3]. این چنین در الترغیب (272/2) آمده است.
زیارت نمودن مسلمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و زیادت در زیارت انصار
احمد از عبداللَّه بن قیس رضی الله عنه روایت نموده که: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم انصار را به شکل خاص و عام بسیار زیارت مینمود، و اگر کسی را به صورت خاص زیارت مینمود به منزل وی میآمد، و اگر به شکل عمومی زیارت مینمود، به مسجد میآمد[4]. هیثمی (173/8) میگوید: این را احمد روایت نموده، و در آن راوییست، که از وی نام برده نشده است، و بقیه رجال وی رجال صحیحاند. و بخاری در (ادب)[5] (ص 52) از انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم اهل بیتی از انصار را زیارت نمود، و نزد آنها طعام صرف نمود، هنگامی که بیرون شد، امر نمود و جایی از خانه برایش بر بساطی آب پاشی گردید، و بر آن نماز به جای آورد و برایشان دعا نمود.
ابویعلی از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم در میان دو نفر دو نفر از یاران خود پیمان برادری میبست، و یک شب بر یکی از آنها در ندیدن برادرش طول میداد، و بعد از آن با وی به لطف و محبت روبرو میگردید و میگفت: پس از من چطور بودی؟ و اما به صورت عموم چنان بودند که بر یکی از آنها سه روز بدون دانستن احوال برادرش نمیگذشت[6]. هیثمی (174/8) میگوید: در این عمران بن خالد خزاعی آمده و ضعیف میباشد.
و طبرانی از عون روایت نموده، که گفت: عبداللَّه - یعنی عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه - برای یاران خود هنگامی که نزد وی آمدند گفت: آیا با هم مینشینید؟ گفتند: آن را ترک نمیکنیم، گفت: آیا یکدیگر را زیارت میکنید؟ گفتند: آری، ای ابوعبدالرحمن، مردی از ما برادرش را نمییابد، آن گاه تا آخر کوفه پیاده میرود تا با وی ملاقات نماید، گفت: تا اینکه این کار را انجام بدهید بخیر و سلامت میباشید[7]. این حدیث منقطع است، این چنین در الترغیب (144/4) آمده. و بخاری در الأدب (ص52) از ام درداء رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: سلمان رضی الله عنه از مدائن تا به شام پای پیاده در حالیکه لباس اندروزد - راوی گوید: یعنی شلوار پاچه کوتاه - بر تن داشت به زیارت ما آمد.
[1]- یعنی از وفاتش دیری نگذشته است. م.
[2]- و گفته شده: فاصله میان مشرق و مغرب.
[3]- ضعیف. طبرانی در الاوسط و بیهقی در الشعب (3965) هیثمی اسناد آن را در المجمع (8/ 92) خوب دانسته است. منذری در الترغیب میگوبد: طبرانی آن را در الاوسط و بیهقی نیز با لفظ وی روایت کردهاند. و همچینن حاکم بصورت مختصر و گفته است: اسنادش همانطورکه گفته است صحیح است.) /. آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (662) و الضعیفة (5345) ضعیف دانسته است. همچنین در این داستان سوگند به غیر خدا وجود دارد که خود دلیلی بر ضعف این داستان است. نگا: ضعیف الترغیب (1573).
[4]- ضعیف. احمد (4/ 398) در سند آن یک مجهول است. نگا: المجمع (8/ 173).
[5]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (347) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[6]- ضعیف. ابویعلی (3338) و نگا: المجمع (8/ 174).
[7]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (9/ 200) با سندی منقطع و همچنین نزد منذری. آلبانی در ضعیف الترغیب (1531) میگوید: ضعیف موقوف است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر