توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

گريه اصحاب پيامبر صل الله علیه و آله و سلم

 

گريه اصحاب پيامبر  صل الله علیه و آله و سلم

گریه اهل صفه در وقت نزول آیه اى

بیهقی از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هنگامی که نازل شد:

﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ ٥٩ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ ٦٠ [النجم: 59-60].

ترجمه: «آیا از این سخن تعجب می‏کنید و می‏خندید و گریه نمی‏کنید».

آن‏گاه اصحاب صفه گریه نمودند، حتی که اشک‌هایشان بر گونه‏های‏شان جاری شد، هنگامی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  صدای گریه‌شان را شنید با آنها گریه نمود، و ما به گریه وی گریه نمودیم، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی که از ترس خدا گریه کند داخل آتش نمی‏شود، وکسی که بر گناه مداومت کند داخل جنت نمی‏گردد، و اگر گناه نمی‏کردید خداوند قومی را می‏آورد که گناه میکردند، و آنها را می‏بخشید»[1]. این چنین در الترغیب (190/5) آمده است.

گریه نمودن مرد حبشى در پیش روى پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هنگامى که آیه‏اى را تلاوت نمود

بیهقی و اصبهانی از انس  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  این آیه را تلاوت نمود:

﴿وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ [البقرة: 24].

ترجمه: «و هیزم آن مردم و سنگ هاست».

و افزود: «هزار سال در آن آتش برافروخته شد تا اینکه سرخ گردید، و هزار سال دیگر تا اینکه سفید گردید، و هزار سال دیگر تا اینکه سیاه گردید، و حالا سیاه و تاریک است و شعله‏اش خاموش نمی‏گردد»، انس می‏گوید: در پیش روی پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مرد سیاهی قرار داشت، و به آواز بلند گریست، آن گاه جبرئیل  علیه السلام  بر وی نازل شد و گفت: این گریه کننده در پیش رویت کیست؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «مردی است از حبشه»، و او را به نیکی ستود [جبریل] گفت: خداوند  جل جلاله می‏گوید: «به عزت جلال و بلندیم بالای عرشم سوگند، چشم هر بنده‏ای که در دنیا از خوفم بگرید، خنده او را در جنت زیاد می‏گردانم»[2]. این چنین در الترغیب (194/5) آمده است.

گریه ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما

عبدالرزاق از قیس بن ابی حازم  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم، و ابوبکر  رضی الله عنه  در جایش ایستاده بود، وی ثنای خداوند را به خوبی گفت، وخیلی گریست[3]. و شافعی از حسن بن محمدبن علی بن ابی طالب روایت نموده که: عمربن خطاب  رضی الله عنه  در خطبه خود در روز جمعه این می‏خواند

﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ كُوِّرَتۡ ١ [التکویر: 1].

ترجمه: «وقتی که آفتاب پیچیده شود».

تا اینکه به اینجا رسید:

﴿عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّآ أَحۡضَرَتۡ ١٤ [التکویر: 14].

ترجمه: «هر نفس آن چه را آماده کرده می‏داند».

و بعد از آن سوره را قطع می‏نمود. و نزد ابوعبید از حسن روایت است که گفت: عمر بن خطاب  رضی الله عنه  این را خواند.

﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَٰقِعٞ ٧ مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٖ ٨ [الطور: 7-8].

ترجمه: «عذاب پروردگارت واقع شدنی است. برای آن هیچ بازدارنده‏ای نیست».

و از [اندیشه و ترس] آن چنان ورم کرد که بیست روز مردم به عیادتش می‏رفتند. و نزد ابوعبید از عبید بن عمیر  رضی الله عنه  روایت است که گفت: عمربن خطاب  رضی الله عنه  نماز فجر را برای ما امامت نمود، و در آن سوره یوسف را شروع نمود و آن را خواند، تا اینکه به اینجا رسید:

﴿وَٱبۡيَضَّتۡ عَيۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ كَظِيمٞ [یوسف: 83].

ترجمه: «و هردو چشم او به سبب اندوه سفید گردید، و غم خود را در حالی که پر از غم می‏بود فرو می‏خورد».

و گریه نمود تا اینکه قرائتش قطع شد و رکوع نمود.(1308) و نزد عبدالرزاق سعیدبن منصور، ابن سعد، ابن ابی شیبه و بیهقی از عبداللَّه بن شداد بن‏هاد روایت است که گفت: صدای سینه عمر را توأم با گریه در حالی که در آخر صفوف در نماز صبح بودم شنیدم، و او سوره یوسف را می‏خواند، تا اینکه به اینجا رسید:

﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ [یوسف: 86][4].

ترجمه: «من فقط غم سخت و اندوه خود را به خدا شکایت و بیان می‏کنم».

و ابونعیم[5] از هشام بن حسن روایت نموده، که گفت: عمر  رضی الله عنه  آیه را تکرار می‏نمود گلویش می‏گرفت، و گریه می‏نمود تا اینکه می‏افتاد، بعد از آن در خانه خود می‏بود، تا اینکه عیادت می‏شد، و او را گمان می‏نمودند که مریض است.

گریه عثمان  رضی الله عنه

ترمذی - که آن را حسن دانسته - از هانی‏ء مولای عثمان بن عفان  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: عثمان  رضی الله عنه  وقتی بر قبری می‏ایستاد، آن قدر می‏گریست که ریشش‏تر می‏شد، به او گفته شد: جنت و دوزخ را یاد می‏کنی ولی گریه نمی‏نمایی، و قبر را یاد می‏کنی و گریه می‏کنی؟! گفت: من از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «قبر اولین منزل از منازل آخرت است، اگر [انسان] از آن نجات پیدا کند، ما بعد آن (از آن) آسان‏تر است و اگر از آن نجات نیابد، ما بعد آن شدیدتر است»[6]. می‏افزاید: و از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: هر منظری را که دیدم قبر از آن وحشتاکتر است». و و رزین در این افزوده است که: هانی گفت: از عثمان شنیدم که بر قبری می‏سرود:

فان تنج منها تنج من ذى عظيمة

 

والا فانى لا اخالك ناجيا

«اگر از قبر نجات یابی از جایی بزرگی نجات یافته‏ای، و الا من تو را کامیاب فکر نمی‏کنم»[7].

گریه معاذ  رضی الله عنه

حاکم[8] - که لفظ از وی است - و ابونعیم[9] از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت نموده‏اند که گفت: عمر از نزد معاذبن جبل  رضی الله عنهما  گذشت که گریه می‏نمود، گفت: چه تو را می‏گریاند؟ پاسخ داد: حدیثی که از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم: «کمترین ریا شرک است، و محبوب‏ترین بندگان نزد خداوند پرهیزکاران مخفی هستند، آنانی که اگر غالب شدند، جستجو نشود، و وقتی که حاضر شوند، شناخته نشوند، این‏ها امامان هدایت و چراغ‏های علم اند»[10]. حاکم می‏گوید: از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننموده‏اند. ذهبی می‏گوید: درباره ابوقحذم [راوی]، ابوحاتم گفته است: حدیثش نوشته نمی‏شود، و نسائی گفته: ثقه نیست.

گریه ابن عمر  رضی الله عنهما

ابونعیم[11] از قاسم بن ابی بزه روایت نموده، که گفت: کسی که از این عمر  رضی الله عنهما  شنیده بود برایم حدیث جدید بیان نمود که: وی این را خواند:

﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١ تا به این جا رسید ﴿يَوۡمَ يَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦ [المطففین: 1-6][12].

ترجمه: «وای بر کم‏کنندگان... روزی که ایستاده می‏شوند مردم به حضور پروردگار عالمیان».

افزود: آن گاه ابن عمر  رضی الله عنهما  گریه نمود حتی که افتاد، و از خواندن ما بعد آن عاجز آمد[13]. و احمد مانند این را[14]، روایت نموده است، و نزد هردوی‌شان همچنان از نافع روایت است که گفت: ابن عمر  رضی الله عنهما  هر گاه این دو آیه آخر سوره بقره را خوانده، گریه نموده است:

﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ [البقرة: 284][15].

ترجمه: «و اگر آنچه را در دل‏های‌تان است آشکار کنید یا پنهان کنید، خداوند شما را به آن حساب می‏کند».

بعد از آن می‏گفت: این حساب خیلی‏ها شدید است. و نزد ابونعیم همچنان[16] از نافع روایت است که گفت: ابن عمر  رضی الله عنهما  وقتی که می‏خواند،

﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ [الحدید: 16].

ترجمه: «آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده که دلهایشان از یاد کردن‏اللَّه بترسد».

گریه می‏نمود، و گریه بر وی غلبه می‏یافت[17]. و ابن سعد[18] از یوسف بن ماهک روایت نموده، که گفت: با ابن عمر  رضی الله عنهما  نزد عبید بن عمیر  رضی الله عنه  رفتم، او برای یاران خود حکایت می‏نمود، به طرف ابن عمر  رضی الله عنهما  نگاه کردم که چشم‏هایش اشک می‏ریزند[19]. و نزد ابن سعد[20] از عبیدبن عمیر روایت است که: وی تلاوت نمود:

﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ [النساء: 41].

ترجمه: «آن گاه چگونه خواهد بود که از هر امت گواهی بیاوریم».

تا اینکه آیه را ختم نمود، و ابن عمر بر اثر این آنقدر گریست که ریش و گریبانش از اشکش تر شد، عبداللَّه می‏گوید: کسی که در پهلوی ابن عمر  رضی الله عنهما  بود برایم حدیث بیان نموده گفت: خواستم تا به‌سوی عبیدبن عمیر بروم و به او بگویم: بس است کوتاه کن، چون این شیخ را اذیت نمودی.

گریه ابن عباس و عباده بن صامت  رضی الله عنهم

ابونعیم[21] از عبداللَّه بن ابی ملیکه روایت نموده، که گفت: ابن عباس  رضی الله عنهما  را از مکه تا مدینه همراهی نمودم، وی وقتی فرود می‏آمد بخشی از شب را قیام می‏نمود[22]، می‏گوید: ایوب ازوی پرسید که قرائتش چگونه بود؟ گفت: وی خواند:

﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩ [ق: 19].

ترجمه: «سرانجام سکرات مرگ فرارسید، این همان چیزی است که از آن می‏گریختی و کناره می‏گرفتی».

و این را به ترتیل می‏خواند، و صدای سینه‏اش توأم با گریه افزون می‏شد. و نزد وی همچنان[23] از ابورجاء  رضی الله عنه  روایت است که گفت: این جای ابن عباس - مجرای اشکش - چون بند کفش کهنه بود. و ابونعیم[24] از عثمان بن ابی سوده روایت نموده، که گفت: عباده بن صامت  رضی الله عنه  را بر این دیوار - دیوار مسجد که مشرف بر وادی جهنم است - دیدم که سینه خود را بر آن گذاشته و گریه می‏نمود، گفتم: ای ابوولید چه تو را می‏گریاند؟ گفت: این همان مکانی است که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به ما خبر داد که جهنم را در آن دیده است.



[1]- ضعیف. بیهقی و بغوی (14/ 364) آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (1932) ضعیف دانسته است و گفته است: اما جمله‌ی پایانی از حدیث ابوهریرة بصورت مرفوع دارای اصل می‌باشد. همچینن در صحیح مسلم و غیره و همچینن در الصحیحة (968) تخریج شده است./ پایان سخن آلبانی. من می‌گویم: همینطور جمله‌ی اول دارای شواهدی از حدیث ابوهریرة نزد ترمذی و نسائی و حاکم موجود است و بر اساس این شواهد صحیح لغیره است چنانکه در «صحیح الترغیب» (3324) و صحیح الجامع (7778) آمده است. تنها جمله‌ی میانی می‌ماند که شاهدی برای آن نیافتم.

[2]- ضعیف. ترمذی (3/ 346) ابن ماجه (2/ 587) ترمذی می‌گوید: حدیث ابوهریره در این باره موقوف صحیح تر است و گمان نمی‌کنم کسی جز یحیی بن ابی بکر از شریک آن را مرفوع روایت کرده باشد./ پایان سخن ترمذی. برخی از آن بصورت موقوف به صحت رسیده است. مالک در موطا (3/ 156) نگا الضعیفة (1305) مجمع الزوائد (10/ 188) ضعیف الترغیب (2132).

[3]- این چنین در المنتخب (260/5) آمده است.

[4]- این چنین در منتخب الکنز (401/4) آمده است.

[5]- این چنین در المنتخب (387/4) آمده است.

[6]- حسن. ترمذی (2308) ابن ماجه (4267) نگا: صحیح ترمذی آلبانی (1878) صحیح الجامع (1684) و «التذکرة» قرطبی (ص 101 تحقیق من چاپ دارالغد الجدید) و حاکم (4/ 330).

[7]- الحلیه (51/1).

[8]- این چنین در الترغیب (322/5) آمده، و ابونعیم در الحلیه (61/1) این را از هانی به اختصار روایت کرده است.

[9]- 270/3.

[10]- بسیار ضعیف. حاکم (3/ 270) ابن حبان در «المجروحین» (1/ 264) ابن عدی (7/ 2490) طبرانی در «الکبیر» (20/ 36- 53) حاکم آن را صحیح دانسته است. ذهبی نیز آن را به همین سخن حاکم نقل نموده و چیزی نگفته است. نگا: الضعیفة (2975) و ضعیف الجامع (1379).

[11]- الحلیه (15/1).

[12]- الحلیه (305/1).

[13]- ضعیف. ابونعیم در حلیة (1/ 305) در سند آن جهالت کسی که از ابن عمر شنیده مشکل ایجاد کرده است.

[14]- المطففون6-1).

[15]- چنانکه در صفه الصفوه (234/1) آمده.

[16]- الآیه: البقره:284).

[17]- الحدید:16).

[18]- ابوالعباس این را در تاریخ خود به سند جید، چنانکه در الإصابه (349/2) آمده، روایت نموده است.

[19]- 162/4.

[20]- و ابونعیم این را در الحلیه (305/1) به اختصار از یوسف بن ماهک روایت کرده است.

[21]- النسا:41).

[22]- الحلیه (327/1).

[23]- ق:19).

[24]- 329/1.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...