عملکرد عایشه رضی الله عنها در این باره
خطیب در المتفق از عمرو بن مخراق روایت نموده، که گفت: از کنار عایشه رضی الله عنها مرد با وقاری گذشت، و عایشه رضی الله عنها در حال خوردن بود، آن مرد را فراخواند و او با وی نشست، و دیگری گذشت و به او تکه نانی را داد، [در این باره] به او گفته شد، پاسخ داد: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم ما را دستور داده است تا مردم را در جایگاههایشان قراردهیم[1]. این چنین در الکنز (142/2) آمده است. و این را همچنان ابوداود در السنن، ابن خزیمه در صحیح خود، بزار، ابویعل، ابونعیم در المستخرج، بیهقی در الأدب و عسکری در الأمثال از طریق میمون بن ابی شبیب روایت نمودهاند که گفت: فقیری نزد عایشه رضی الله عنها آمد، و او به وی به دادن قرص نانی امر نمود، و مرد با وقاری آمد و او وی را با خود نشاند، به او گفته شد: چرا این کار را نمودی؟ گفت: [پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم ] ما را دستور داده است... و حدیث را متذکر شده، و لفظ ابونعیم در الحلیه[2] چنین است که: عایشه رضی الله عنها در سفری بود، و برای گروهی از قریش دستور غذای ظهر را داد، آن گاه مرد غنی و باوقاری آمد، عایشه رضی الله عنها گفت: وی را فراخوانید، و آن مرد پایین آمد و خورد و رفت، و بعد سائلی آمد، و عایشه رضی الله عنها دستور داد تا به وی قرص نانی داده شود به او گفتند: ما را امر نمودی تا این غنی را فراخوانیم، و برای این مسائل اعطای قرص نانی را امر نمودی! گفت: [در مقابل] این غنی برای ما زیبنده و مناسب همان بود که آن را با وی انجام دادیم و اما این فقیر سئوال نمود، و من به او به آنچه که وی را راضی میسازد راهنمایی کردم، و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم ما را دستور داده است... و حدیث رامتذکر شده. و حاکم این حدیث را معرفة علوم الحدیث، صحیح دانسته، و همچنان غیر از وی، ولی تصحیح وی به سبب منقطع بودن، و اختلافبر راوی آن در مرفوع نمودن حدیث مردود شمرده شده، سخاوتی میگوید: بالجمله حدیث عایشه رضی الله عنها حسن است. این چنین در شرح الإحیاء زبیدی (265/5) آمده است، و در ما قبل گذشت که: علی رضی الله عنه برای مردم جامهای و صد دینار داد، به او گفته شد، پاسخ داد: از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «مردم را در جایگاههایشان قرار دهید، و این منزلت این مرد نزد من است»[3].
سلام دادن بر مسلمان قصه ابوبکر رضی الله عنه در این باره
طبرانی در الکبیر والأوسط - که راویان یکی از اسنادهای الکبیر در صحیح مورد اعتبار و قابل حجت آوردهاند - از غر - اغر مزینه - روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم به من یک پیمانه خرما امر نمود که نزد مردی از انصار بود، وی مرا در اعطای آن معطل ساخت، و من در ارتباط با وی با پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم صحبت نمودم، «ای ابوبکر صبحگاهان برو و خرمای وی را برایش بگیر»، و ابوبکر رضی الله عنه [حاضر بودن] بعد از نماز صبح در مسجد را با من وعده گذاشت، و او را در همان جایی یافتم که مرا وعده نموده بود، و هردو به راه افتادیم، و هر گاهی که ابوبکر را مردی از دور میدید به او سلام میکرد، آنگاه ابوبکر گفت: آیا فضایلی را که قوم به سبب سلام دادن بر تو به دست میآورند نمیبینی، بعد از این هیچ کس در سلام دادن بر تو سبقت نکند. بعد از آن وقتی مردی از دور آشکار میشد، قبل از اینکه او به ما سلام کند، به او سلام میدادیم[4]. این چنین در الترغیب (206/4) آمده است. و این را همچنان بخاری در الأدب (ص145) و ابن جریر و ابونعیم و خرائطی، چنانکه الکنز (52/5) آمده، روایت نمودهاند.
و نزد ابن ابی شیبه از زهره بن خمیصه رضی الله عنه روایت است که گفت: من پشت سر ابوبکر رضی الله عنه سوار بودم، ووقتی از کنار گروهی میگذشتیم و بر آنها سلام میدادیم، آنها بیشتر از سلام ما به ما جواب میدادند، ابوبکر رضی الله عنه گفت: از ابتدای امروز مردم بر ما غالب بودهاند، و در لفظی آمده است: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند.
و نزد بخاری در الأدب از عمر رضی الله عنه روایت است که گفت: من در عقب ابوبکر رضی الله عنه سوار بودم، و او بر گروهی میگذشت و میگفت: السلام علیکم، میگفتند: السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته، ابوبکر گفت: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند[5]. این چنین در الکنز (53 52/5) آمده است.
تبلیغ و وعظ ابوامامه در این باره و چگونگى اصحاب در آن
ابن عساکر از ابوامامه رضی الله عنه روایت نموده که: وی وعظ نموده گفت: باید در چیزهایی که دوست دارید یا بد میبینید صبر پیشه کنید، چون صبر بهترین خصلت است، دنیا شما را در شگفت انداخته است، ودامنهای خود را برای شما فرو انداخته است، و لباسها و زینت خود را بر تن کرده است، یاران محمد صل الله علیه و آله و سلم در جلوی حیاط خانههای خود مینشستند، و میگفتند: مینشینیم تا سلام بدهیم، به ما سلام داده شود[6]. این چنین در الکنز (156/2) آمده است.
و طبرانی به اسناد حسن از انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: وقتی که ما با پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم میبودیم، و درختی در میان ما جدایی میافکند، هنگامی دوباره روبرو میشدیم به یکدیگر سلام میدادیم[7].
قصه ابن عمر با طفیل در این باره
ابونعیم[8] از طفیل بن ابی بن کعب روایت نموده، که: وی نزد عبداللَّه بن عمر رضی الله عنهما میآمد و با وی صبحگاهان به بازار میرفت، میگوید: و وقتی که به طرف بازار میرفتیم، عبداللَّه بن عمر رضی الله عنهما بر هر سوداگر و تاجر ومسکین و بر هر شخصی که میگذشت، به وی سلام میداد، (طفیل میگوید: روزی نزد عبداللَّه بن عمر رضی الله عنهما آمدم، و او مرا با خود به طرف بازار برد)[9] گفتم: در بازار چه میکنی، در حالی که تو برای خرید و فروش نمیایستی، و از چیزهای فروشی نمیپرسی، و قیمت آن را جویا نمیشوی و در مجلسهای (بازار) نمینشینی - میگوید: به او گفتم: اینجا بنشین با هم صحبت میکنیم - عبداللَّه به من گفت: ای ابوبطن - طفیل شکم بزرگی داشت - ما فقط به خاطر سلام میرویم، با هر کس که روبرو شدی به او سلام بده[10]. مالک این را از طفیل بن ابی بن کعب به مانند آن روایت نموده است. و در روایتی آمده: ما فقط به خاطر سلام میرویم، برای کسی که با ما روبرو شد سلام میدهیم. چنان که در جمع الفوائد (141/2) آمده است. و بخاری این را در الأدب (ص148) از طفیل بن ابی به مانند آن روایت نموده است.
طبرانی از ابوامامه باهلی رضی الله عنه روایت نموده که: وی به هر کسی که با وی روبرو میشد سلام میداد، میگوید، من کسی را سراغ ندارم که در سلام دادن بر وی سبقت نموده باشد، جز یهودیی را که باری در پشت ستونی خود را برای وی مخفی نمود و بیرون آمد و به او سلام داد. ابوامامه به آن یهودی گفت: وای بر تو ای یهودی، چه تو را به این کار واداشت؟ گفت: تو را مردی یافتم که بسیار سلام میدهی، بنابراین دانستم که این یک فضیلت است، و خواستم به آن عمل کنم، ابوامامه به او گفت: وای بر تو، من از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «خداوند سلام را تحیت برای امت ما، و امان برای اهل ذمه ما گردانیده است»[11]. هیثمی (33/8) میگوید: این را طبرانی از شیخ خود بکربن سهل دمیاطی روایت نموده، نسائی وی را ضعیف دانسته و غیر وی گفتهاند، مقارب الحدیث است.
از محمدبن زیاد[12] روایت است که گفت: من وقتی که ابوامامه به طرف خانه خود برمیگشت را دستش گرفته بودم، وی بر هر مسلمان، نصرانی، خرد و بزرگی که میگذشت میگفت: سلام علیکم، سلام علیکم، و وقتی که به دروازه منزل رسید به طرف ما ملتفت شد و گفت: ای برادر زادهام، نبی ما علیه السلام ما را امر نموده است، تا سلام رادر میان خود آشکار سازیم. نزد بخاری[13] از بشیربن یسار روایت است که گفت: هیچ کس از ابن عمر رضی الله عنهما در سلام دادن نمیتوانست جلو بزند.
[1]- ضعیف. ابوداوود (4842) ابویعلی (4826) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (1344) ضعیف دانسته است که به علت انقطاع است.
[2]- 379/4.
[3]- بسیار ضعیف. ابن عساکر (12/ 200/ 1) در سند آن اصبع بن نباته است که متروک و متهم به دروغ است. سلامه الکندی هم گو اینکه مجهول باشد. نگا: الضعیفة (1894) مسلم آن را در صحیح خود بطور معلق روایت کرده و به ضعف آن اشاره کرده است.
[4]- حسن. طبرانی در الکبیر (1/ 300) و بخاری در ادب المفرد (984) و آلبانی آن در در صحیح الادب (755) و صحیح الترغیب (2702) حسن دانسته است.
[5]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (987) و آلبانی آن را در صحیح الادب (758) صحیح دانسته است.
[6]- صحیح. طبرانی و بخاری در ادب المفرد (1010) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (2706) صحیح دانسته و گفته است: حسن صحیح است.
[7]- این چنین در الترغیب (2076/4) آمده است. و بخاری این را در الأدب (ص148) به مانند آن روایت نموده است.
[8]- الحلیه (310/1).
[9]- به نقل از الأدب المفرد.
[10]- صحیح موقوف. مالک در موطا (2/ 961) بخاری در ادب المفرد (1006) آلبانی آن را در صحیح الادب (753) صحیح دانسته است.
[11]- ضعیف. طبرانی (18/ 129) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (1587) و الضعیفة (3064) ضعیف دانسته است. نگا: (8/ 33) و اللآلی (2/ 155).
[12]- الحلیه (112/6).
[13]- الأدب (ص145).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر