توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

قرار دادن مردم در جاهایشان

 

قرار دادن مردم در جاهایشان

عملکرد عایشه  رضی الله عنها  در این باره

خطیب در المتفق از عمرو بن مخراق روایت نموده، که گفت: از کنار عایشه  رضی الله عنها  مرد با وقاری گذشت، و عایشه  رضی الله عنها  در حال خوردن بود، آن مرد را فراخواند و او با وی نشست، و دیگری گذشت و به او تکه نانی را داد، [در این باره] به او گفته شد، پاسخ داد: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ما را دستور داده است تا مردم را در جایگاه‌هایشان قراردهیم[1]. این چنین در الکنز (142/2) آمده است. و این را همچنان ابوداود در السنن، ابن خزیمه در صحیح خود، بزار، ابویعل، ابونعیم در المستخرج، بیهقی در الأدب و عسکری در الأمثال از طریق میمون بن ابی شبیب روایت نموده‏اند که گفت: فقیری نزد عایشه  رضی الله عنها  آمد، و او به وی به دادن قرص نانی امر نمود، و مرد با وقاری آمد و او وی را با خود نشاند، به او گفته شد: چرا این کار را نمودی؟ گفت: [پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم ] ما را دستور داده است... و حدیث را متذکر شده، و لفظ ابونعیم در الحلیه[2] چنین است که: عایشه  رضی الله عنها  در سفری بود، و برای گروهی از قریش دستور غذای ظهر را داد، آن گاه مرد غنی و باوقاری آمد، عایشه  رضی الله عنها  گفت: وی را فراخوانید، و آن مرد پایین آمد و خورد و رفت، و بعد سائلی آمد، و عایشه  رضی الله عنها  دستور داد تا به وی قرص نانی داده شود به او گفتند: ما را امر نمودی تا این غنی را فراخوانیم، و برای این مسائل اعطای قرص نانی را امر نمودی! گفت: [در مقابل] این غنی برای ما زیبنده و مناسب همان بود که آن را با وی انجام دادیم و اما این فقیر سئوال نمود، و من به او به آنچه که وی را راضی می‏سازد راهنمایی کردم، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ما را دستور داده است... و حدیث رامتذکر شده. و حاکم این حدیث را معرفة علوم الحدیث، صحیح دانسته، و همچنان غیر از وی، ولی تصحیح وی به سبب منقطع بودن، و اختلاف‏بر راوی آن در مرفوع نمودن حدیث مردود شمرده شده، سخاوتی می‏گوید: بالجمله حدیث عایشه  رضی الله عنها  حسن است. این چنین در شرح الإحیاء زبیدی (265/5) آمده است، و در ما قبل گذشت که: علی  رضی الله عنه  برای مردم جامه‏ای و صد دینار داد، به او گفته شد، پاسخ داد: از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «مردم را در جایگاه‌هایشان قرار دهید، و این منزلت این مرد نزد من است»[3].

سلام دادن بر مسلمان قصه ابوبکر  رضی الله عنه  در این باره

طبرانی در الکبیر والأوسط - که راویان یکی از اسنادهای الکبیر در صحیح مورد اعتبار و قابل حجت آورده‏اند - از غر - اغر مزینه - روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به من یک پیمانه خرما امر نمود که نزد مردی از انصار بود، وی مرا در اعطای آن معطل ساخت، و من در ارتباط با وی با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  صحبت نمودم، «ای ابوبکر صبحگاهان برو و خرمای وی را برایش بگیر»، و ابوبکر  رضی الله عنه  [حاضر بودن] بعد از نماز صبح در مسجد را با من وعده گذاشت، و او را در همان جایی یافتم که مرا وعده نموده بود، و هردو به راه افتادیم، و هر گاهی که ابوبکر را مردی از دور می‏دید به او سلام می‏کرد، آنگاه ابوبکر گفت: آیا فضایلی را که قوم به سبب سلام دادن بر تو به دست میآورند نمی‏بینی، بعد از این هیچ کس در سلام دادن بر تو سبقت نکند. بعد از آن وقتی مردی از دور آشکار می‏شد، قبل از اینکه او به ما سلام کند، به او سلام می‏دادیم[4]. این چنین در الترغیب (206/4) آمده است. و این را همچنان بخاری در الأدب (ص145) و ابن جریر و ابونعیم و خرائطی، چنانکه الکنز (52/5) آمده، روایت نموده‏اند.

و نزد ابن ابی شیبه از زهره بن خمیصه  رضی الله عنه  روایت است که گفت: من پشت سر ابوبکر  رضی الله عنه  سوار بودم، ووقتی از کنار گروهی می‏گذشتیم و بر آن‏ها سلام می‏دادیم، آن‏ها بیشتر از سلام ما به ما جواب می‏دادند، ابوبکر  رضی الله عنه  گفت: از ابتدای امروز مردم بر ما غالب بوده‏اند، و در لفظی آمده است: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند.

و نزد بخاری در الأدب از عمر  رضی الله عنه  روایت است که گفت: من در عقب ابوبکر  رضی الله عنه  سوار بودم، و او بر گروهی می‏گذشت و می‏گفت: السلام علیکم، می‏گفتند: السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته، ابوبکر گفت: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند[5]. این چنین در الکنز (53 52/5) آمده است.

تبلیغ و وعظ ابوامامه در این باره و چگونگى اصحاب در آن

ابن عساکر از ابوامامه  رضی الله عنه  روایت نموده که: وی وعظ نموده گفت: باید در چیزهایی که دوست دارید یا بد می‏بینید صبر پیشه کنید، چون صبر بهترین خصلت است، دنیا شما را در شگفت انداخته است، ودامن‏های خود را برای شما فرو انداخته است، و لباس‏ها و زینت خود را بر تن کرده است، یاران محمد  صل الله علیه و آله و سلم  در جلوی حیاط خانه‏های خود می‏نشستند، و می‏گفتند: می‏نشینیم تا سلام بدهیم، به ما سلام داده شود[6]. این چنین در الکنز (156/2) آمده است.

و طبرانی به اسناد حسن از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: وقتی که ما با پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  می‏بودیم، و درختی در میان ما جدایی می‏افکند، هنگامی دوباره روبرو می‏شدیم به یکدیگر سلام می‏دادیم[7].

 

قصه ابن عمر با طفیل در این باره

ابونعیم[8] از طفیل بن ابی بن کعب روایت نموده، که: وی نزد عبداللَّه بن عمر  رضی الله عنهما  می‏آمد و با وی صبحگاهان به بازار می‏رفت، می‏گوید: و وقتی که به طرف بازار می‏رفتیم، عبداللَّه بن عمر  رضی الله عنهما  بر هر سوداگر و تاجر ومسکین و بر هر شخصی که می‏گذشت، به وی سلام می‏داد، (طفیل می‏گوید: روزی نزد عبداللَّه بن عمر  رضی الله عنهما  آمدم، و او مرا با خود به طرف بازار برد)[9] گفتم: در بازار چه می‏کنی، در حالی که تو برای خرید و فروش نمی‏ایستی، و از چیزهای فروشی نمی‏پرسی، و قیمت آن را جویا نمی‏شوی و در مجلس‏های (بازار) نمی‏نشینی - می‏گوید: به او گفتم: اینجا بنشین با هم صحبت می‏کنیم - عبداللَّه به من گفت: ای ابوبطن - طفیل شکم بزرگی داشت - ما فقط به خاطر سلام می‏رویم، با هر کس که روبرو شدی به او سلام بده[10]. مالک این را از طفیل بن ابی بن کعب به مانند آن روایت نموده است. و در روایتی آمده: ما فقط به خاطر سلام می‏رویم، برای کسی که با ما روبرو شد سلام می‏دهیم. چنان که در جمع الفوائد (141/2) آمده است. و بخاری این را در الأدب (ص148) از طفیل بن ابی به مانند آن روایت نموده است.

عملکرد ابوامامه در این باره

طبرانی از ابوامامه باهلی  رضی الله عنه  روایت نموده که: وی به هر کسی که با وی روبرو می‏شد سلام می‏داد، می‏گوید، من کسی را سراغ ندارم که در سلام دادن بر وی سبقت نموده باشد، جز یهودیی را که باری در پشت ستونی خود را برای وی مخفی نمود و بیرون آمد و به او سلام داد. ابوامامه به آن یهودی گفت: وای بر تو ای یهودی، چه تو را به این کار واداشت؟ گفت: تو را مردی یافتم که بسیار سلام می‏دهی، بنابراین دانستم که این یک فضیلت است، و خواستم به آن عمل کنم، ابوامامه به او گفت: وای بر تو، من از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «خداوند سلام را تحیت برای امت ما، و امان برای اهل ذمه ما گردانیده است»[11]. هیثمی (33/8) می‏گوید: این را طبرانی از شیخ خود بکربن سهل دمیاطی روایت نموده، نسائی وی را ضعیف دانسته و غیر وی گفته‏اند، مقارب الحدیث است.

از محمدبن زیاد[12] روایت است که گفت: من وقتی که ابوامامه به طرف خانه خود برمی‏گشت را دستش گرفته بودم، وی بر هر مسلمان، نصرانی، خرد و بزرگی که می‏گذشت می‏گفت: سلام علیکم، سلام علیکم، و وقتی که به دروازه منزل رسید به طرف ما ملتفت شد و گفت: ای برادر زاده‏ام، نبی ما  علیه السلام  ما را امر نموده است، تا سلام رادر میان خود آشکار سازیم. نزد بخاری[13] از بشیربن یسار روایت است که گفت: هیچ کس از ابن عمر  رضی الله عنهما  در سلام دادن نمی‏توانست جلو بزند.



[1]- ضعیف. ابوداوود (4842) ابویعلی (4826) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (1344) ضعیف دانسته است که به علت انقطاع است.

[2]- 379/4.

[3]- بسیار ضعیف. ابن عساکر (12/ 200/ 1) در سند آن اصبع بن نباته است که متروک و متهم به دروغ است. سلامه الکندی هم گو اینکه مجهول باشد. نگا: الضعیفة (1894) مسلم آن را در صحیح خود بطور معلق روایت کرده و به ضعف آن اشاره کرده است.

[4]- حسن. طبرانی در الکبیر (1/ 300) و بخاری در ادب المفرد (984) و آلبانی آن در در صحیح الادب (755) و صحیح الترغیب (2702) حسن دانسته است.

[5]- صحیح. بخاری در ادب المفرد (987) و آلبانی آن را در صحیح الادب (758) صحیح دانسته است.

[6]- صحیح. طبرانی و بخاری در ادب المفرد (1010) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (2706) صحیح دانسته و گفته است: حسن صحیح است.

[7]- این چنین در الترغیب (2076/4) آمده است. و بخاری این را در الأدب (ص148) به مانند آن روایت نموده است.

[8]- الحلیه (310/1).

[9]- به نقل از الأدب المفرد.

[10]- صحیح موقوف. مالک در موطا (2/ 961) بخاری در ادب المفرد (1006) آلبانی آن را در صحیح الادب (753) صحیح دانسته است.

[11]- ضعیف. طبرانی (18/ 129) آلبانی آن را در ضعیف الجامع (1587) و الضعیفة (3064) ضعیف دانسته است. نگا: (8/ 33) و اللآلی (2/ 155).

[12]- الحلیه (112/6).

[13]- الأدب (ص145).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...