توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۵, جمعه

وقار و بزرگوارى

 

وقار و بزرگوارى

وقار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

قاضی عیاض در الشفاء از خارجه بن زید  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در نشستن خود با وقارترین مردم بود، و چیزی از دست و پایش به شکل غیرموزون بیرون نمی‏شد[1]. این را ابوداود در المراسیل، چنان که در شرح الشفاء از خفاجی (117/2) آمده، روایت نموده است.

وقار معاذ بن جبل  رضی الله عنه

ابونعیم[2] از شهر بن حوشب روایت نموده، که گفت: اصحاب پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که صحبت می‏نمودند، و معاذبن جبل  رضی الله عنه  در میان‌شان می‏بود، نظر به هیبتی که داشت به طرفش نگاه می‏نمودند. و در نزد وی همچنان از ابومسلم خولانی روایت است که گفت: داخل مسجد حمص شدم و ناگهان متوجه شدم که در آن تعداد سی تن از بزرگ سالان اصحاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قرار دارند، و در میان‌شان جوانی است، سیاه چشم، دارای دندان‏های درخشان، و خاموش وقتی که قوم در چیزی شک می‏نمودند به طرف وی روی آورده از او می‏پرسیدند، به یکی از هم نشینانم گفتم: این کیست؟ گفت: معاذبن جبل  رضی الله عنه ، آن گاه محبت وی در قلبم جای گرفت، و تا این که متفرق شدند همراه‌شان بودم. و نزد وی همچنان از ابومسلم روایت است که: وی روزی با اصحاب پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  داخل مسجد شد، البته در ابتدای خلافت عمربن الخطاب  رضی الله عنه  و در وقتی که اصحاب از همه وقت زیادتر حاضر بودند، می‏گوید: در مجلسی نشستم که در آن سی تن و اندی حاضر بودند، و همه‌شان حدیثی را از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  متذکر می‏شدند، و در حلقه یک جوان گندمگون، شیرین منطق و درخشان قرار داشت، و از همه قوم در سن جوان‏تر بود، و وقتی که از احادیث قوم چیزی برای‌شان مشتبه می‏شد، آن را به وی محول می‏نمودند، و او درباره‏اش برایشان صحبت می‏نمود، و تا این که از وی سؤال نمی‏کردند، برای‌شان صحبت نمی‏نمود، گفتم: ای عبداللَّه تو کیستی؟ گفت: من معاذبن جبل هستم.

فرو بردن خشم

طیالسی، احمد، حمیدی، ابوداود، ترمذی، ابویعلی، سعیدبن منصور و غیر ایشان از ابوبرزه اسلمی  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند، که گفت: مردی در مقابل ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  غلظت و درشتی نمود، ابوبرزه گفت: آیا گردنش را نزنم؟ ابوبکر  رضی الله عنه  او را بازداشت گفت: این حق برای هیچ کسی بعد از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نیست[3]. این چنین در الکنز (161/2) آمده است. و احمد در الزهد از عمر  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: هیچ بنده‏ای جرعه‏ای از شیر یا عسل را ننوشیده، که بهتر از نوشیدن جرعه خشم باشد. این چنین در الکنز آمده است.



[1]- ضعیف. ابوداوود در مراسیل خود (505) در آن عمربن عبدالعزیز بن وهیب است که مجهول است.

[2]- الحلیه (231/1).

[3]- صحیح. احمد (1/ 9) نسائی (7/ 110) آلبانی آن را صحیح دانسته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...