پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و عزت نمودن ابن عمر
احمد از ابن عمر رضی الله عنهما روایت نموده که: نزد پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم داخل شدم، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برایم بالشتی گذاشت که از پوست درخت خرما پر شده بود، ولی من بر آن ننشستم، و بالشت در میان من و او باقی ماند[1]. هیثمی (174/8) میگوید: رجال وی رجال صحیحاند.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه و عزت نمودن دختر سعدبن ربیع
طبرانی از ام سعد دختر سعدبن ربیع رضی الله عنهما روایت نموده که: وی نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه داخل شد، و او جامه خود را برای او انداخت و وی بر آن نشست، آن گاه عمر رضی الله عنه داخل شد و از ابوبکر رضی الله عنه پرسید، وی گفت: این دختر کسی است، که از من و تو بهتر است، عمر گفت: ای خلیفه پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم او کیست؟ گفت: مردی است، که در زمان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم درگذشته، و جایگاه خود را در جنت دریافته است، و من و تو باقی ماندهایم[2]. این چنین در الإصابه (27/2) آمده است. و هیثمی (310/9) میگوید: این را طبرانی روایت نموده، و در آن اسماعیل بن قیس بن سعد بن زید آمده، و او ضعیف میباشد. این را حاکم (607/3) نیز روایت نموده، و صحیحش دانسته است، و ذهبی میگوید: بلکه اسماعیل را ضعیف دانستهاند.
عزت عمر و سلمان رضی الله عنهما براى یکدیگر
حاکم[3] از انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: سلمان رضی الله عنه نزد عمربن خطاب رضی الله عنه در حالی وارد شد، که او بر بالشتی تکیه زده بود، وی آن را برای سلمان انداخت، سلمان گفت: خدا و پیامبرش راست گفتند، عمر گفت: ای ابوعبداللَّه برایم حدیث را بیان کن، گفت: نزد پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم در حالی وارد شدم که بر بالشتی تکیه زده بود، وی آن را برای من انداخت و بعد از آن به من گفت: «ای سلمان هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شد، و او بالشتی را برای عزت و اکرام او برایش اندازد، خداوند او را میبخشد»[4].
طبرانی نیز این را از انس روایت نموده، که گفت: سلمان نزد عمر رضی الله عنهما در حالی وارد شد که وی بر بالشتی تکیه نموده بود، سلمان گفت: آن را برای من انداخت، و بعد از آن گفت: ای سلمان هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شود، و او بالشتی را بهسوی وی برای عزت و اکرامش اندازد خداوند او را میبخشد[5]. هیثمی (174/8) میگوید: در این عمران بن خالد خزاعی آمده، و او ضعیف میباشد. و در اسناد حاکم نیز همین عمران است.
و طبرانی در الصغیر از انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: عمر نزد سلمان فارسی رضی الله عنهما وارد شد، و سلمان برای او بالشتی را انداخت، عمر گفت: ای ابوعبداللَّه این چیست؟ سلمان فارسی پاسخ داد: از پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: «هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شود، و او جهت اکرام و اعزای او برایش بالشتی را اندازد، خداوند او را مغفرت میکند»[6]. در این نیز عمران بن خالد خزاعی آمده، که ضعیف میباشد.
عبداللَّه بن حارث و عزت نمودن ابراهیم بن نشیط
طبرانی از ابوهیثم بن نشیط روایت نموده که: وی نزد عبداللَّه بن حارث بن جزء الزبیدی رضی الله عنه وارد شد، و او بالشتی را که زیرپای خود داشت برایش انداخت و گفت: کسی که همنشین خود را عزت نکند نه از احمد است، و نه از ابراهیم (علیهماالصلاه و السلام)[7]. این چنین در الترغیب (146/4) آمده، و گفته است: این را طبرانی به شکل موقوف روایت نموده، و رجال وی ثقهاند.
عزت مهمان ابواسید ساعدى و عزت نمودن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
بخاری[8] از سهل بن سعد رضی الله عنه روایت نموده که: ابواسید ساعدی رضی الله عنه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به عروسی خود دعوت نمود، و همسر وی در حالی که عروس بود، در آن روز برایشان خدمتکار بود، و گفت: آیا میدانید که برای [نوشابه] پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم چهتر نموده بودم؟ برایش چند دانه خرما را از سر شب در ظرفیتر نموده بودم.
قول ابن جزء زبیدى درباره عزت مهمان
ابن جریر از ابراهیم بن شیبان از مردی روایت نموده، که گفت: دو مرد نزد عبداللَّه بن حارث بن جزء الزبیدی رضی الله عنه وارد شدند، و او بالشتی را که بر آن تکیه نموده بود کشید، و برای آنان انداخت، آن دو گفتند: ما این را نمیخواهیم بلکه به خاطری آمدهایم، که چیزی را بشنویم و از آن نفع ببریم، گفت: کسی که مهمان خود را عزت نکند نه از محمد است و نه از ابراهیم صلیاللَّه علیهما و سلم، خوشی باد برای بندهای که در راه خدا، در حالی که زمام اسبش را به دست داشته باشد غروب نماید و با تکه نان و آب سردی افطار کند، و عذاب باد برای آنانی که طعامهای رنگارنگ را چون گاو میخورند، [و میگویند]ای غلام بردار، و ای غلام بگذار! [9] و در آن حال خداوند جل جلاله را یاد نمیکنند[10]. این چنین در الکنز (66/5) آمده است.
[1]- صحیح. احمد (2/ 96).
[2]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (6/ 25) و حاکم (3/ 67) در آن اسماعیل بن قیس ضعیف است.
[3]- 599/3.
[4]- ضعیف. حاکم (3/ 599) در آن عمران به خالد الخزاعی ضعیف است.
[5]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (6/ 227) در آن عمران الخزاعی ضعیف است.
[6]- ضعیف. طبرانی در الصغیر (478) در آن عمران الخزاعی ضعیف است.
[7]- ضعیف موقوف. طبرانی. منذری میگوید: راویان آن ثقه هستند. آلبانی در ضعیف الترغیب (1535) میگوید: ابوحاتم آن را به علت انقطاع میان ابراهیم و عبدالله (شخصی در این میان نام برده نشده است) معلول دانسته است. نگا: العلل (2/ 277).
[8]- الأدب (ص110).
[9]- یعنی: برای غلامها و خدمه خود دستور میدهند.
[10]- ضعیف. نگا: حدیث قبلی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر