توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۰, چهارشنبه

عزت و اكرام زيارت كنندگان

 

عزت و اكرام زيارت كنندگان

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و عزت نمودن ابن عمر

احمد از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت نموده که: نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  داخل شدم، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  برایم بالشتی گذاشت که از پوست درخت خرما پر شده بود، ولی من بر آن ننشستم، و بالشت در میان من و او باقی ماند[1]. هیثمی (174/8) می‏گوید: رجال وی رجال صحیح‏اند.

ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  و عزت نمودن دختر سعدبن ربیع

طبرانی از ام سعد دختر سعدبن ربیع  رضی الله عنهما  روایت نموده که: وی نزد ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  داخل شد، و او جامه خود را برای او انداخت و وی بر آن نشست، آن گاه عمر  رضی الله عنه  داخل شد و از ابوبکر  رضی الله عنه  پرسید، وی گفت: این دختر کسی است، که از من و تو بهتر است، عمر گفت: ای خلیفه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  او کیست؟ گفت: مردی است، که در زمان رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  درگذشته، و جایگاه خود را در جنت دریافته است، و من و تو باقی مانده‏ایم[2]. این چنین در الإصابه (27/2) آمده است. و هیثمی (310/9) می‏گوید: این را طبرانی روایت نموده، و در آن اسماعیل بن قیس بن سعد بن زید آمده، و او ضعیف می‏باشد. این را حاکم (607/3) نیز روایت نموده، و صحیحش دانسته است، و ذهبی می‏گوید: بلکه اسماعیل را ضعیف دانسته‏اند.

عزت عمر و سلمان  رضی الله عنهما  براى یکدیگر

حاکم[3] از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: سلمان  رضی الله عنه  نزد عمربن خطاب  رضی الله عنه  در حالی وارد شد، که او بر بالشتی تکیه زده بود، وی آن را برای سلمان انداخت، سلمان گفت: خدا و پیامبرش راست گفتند، عمر گفت: ای ابوعبداللَّه برایم حدیث را بیان کن، گفت: نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی وارد شدم که بر بالشتی تکیه زده بود، وی آن را برای من انداخت و بعد از آن به من گفت: «ای سلمان هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شد، و او بالشتی را برای عزت و اکرام او برایش اندازد، خداوند او را می‏بخشد»[4].

طبرانی نیز این را از انس روایت نموده، که گفت: سلمان نزد عمر  رضی الله عنهما  در حالی وارد شد که وی بر بالشتی تکیه نموده بود، سلمان گفت: آن را برای من انداخت، و بعد از آن گفت: ای سلمان هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شود، و او بالشتی را به‌سوی وی برای عزت و اکرامش اندازد خداوند او را می‏بخشد[5]. هیثمی (174/8) می‏گوید: در این عمران بن خالد خزاعی آمده، و او ضعیف می‏باشد. و در اسناد حاکم نیز همین عمران است.

و طبرانی در الصغیر از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: عمر نزد سلمان فارسی  رضی الله عنهما  وارد شد، و سلمان برای او بالشتی را انداخت، عمر گفت: ای ابوعبداللَّه این چیست؟ سلمان فارسی پاسخ داد: از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‏گفت: «هر مسلمان که نزد برادر مسلمان خود وارد شود، و او جهت اکرام و اعزای او برایش بالشتی را اندازد، خداوند او را مغفرت می‏کند»[6]. در این نیز عمران بن خالد خزاعی آمده، که ضعیف می‏باشد.

عبداللَّه بن حارث و عزت نمودن ابراهیم بن نشیط

طبرانی از ابوهیثم بن نشیط روایت نموده که: وی نزد عبداللَّه بن حارث بن جزء الزبیدی  رضی الله عنه  وارد شد، و او بالشتی را که زیرپای خود داشت برایش انداخت و گفت: کسی که همنشین خود را عزت نکند نه از احمد است، و نه از ابراهیم (علیهماالصلاه و السلام)[7]. این چنین در الترغیب (146/4) آمده، و گفته است: این را طبرانی به شکل موقوف روایت نموده، و رجال وی ثقه‏اند.

عزت مهمان ابواسید ساعدى و عزت نمودن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

بخاری[8] از سهل بن سعد  رضی الله عنه  روایت نموده که: ابواسید ساعدی  رضی الله عنه  پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را به عروسی خود دعوت نمود، و همسر وی در حالی که عروس بود، در آن روز برای‏شان خدمتکار بود، و گفت: آیا می‏دانید که برای [نوشابه] پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  چه‏تر نموده بودم؟ برایش چند دانه خرما را از سر شب در ظرفی‏تر نموده بودم.

قول ابن جزء زبیدى درباره عزت مهمان

ابن جریر از ابراهیم بن شیبان از مردی روایت نموده، که گفت: دو مرد نزد عبداللَّه بن حارث بن جزء الزبیدی  رضی الله عنه  وارد شدند، و او بالشتی را که بر آن تکیه نموده بود کشید، و برای آنان انداخت، آن دو گفتند: ما این را نمی‏خواهیم بلکه به خاطری آمده‏ایم، که چیزی را بشنویم و از آن نفع ببریم، گفت: کسی که مهمان خود را عزت نکند نه از محمد است و نه از ابراهیم صلی‏اللَّه علیهما و سلم، خوشی باد برای بنده‏ای که در راه خدا، در حالی که زمام اسبش را به دست داشته باشد غروب نماید و با تکه نان و آب سردی افطار کند، و عذاب باد برای آنانی که طعام‏های رنگارنگ را چون گاو می‏خورند، [و میگویند]ای غلام بردار، و ای غلام بگذار! [9] و در آن حال خداوند  جل جلاله را یاد نمی‏کنند[10]. این چنین در الکنز (66/5) آمده است.



[1]- صحیح. احمد (2/ 96).

[2]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (6/ 25) و حاکم (3/ 67) در آن اسماعیل بن قیس ضعیف است.

[3]- 599/3.

[4]- ضعیف. حاکم (3/ 599) در آن عمران به خالد الخزاعی ضعیف است.

[5]- ضعیف. طبرانی در الکبیر (6/ 227) در آن عمران الخزاعی ضعیف است.

[6]- ضعیف. طبرانی در الصغیر (478) در آن عمران الخزاعی ضعیف است.

[7]- ضعیف موقوف. طبرانی. منذری می‌گوید: راویان آن ثقه هستند. آلبانی در ضعیف الترغیب (1535) میگوید: ابوحاتم آن را به علت انقطاع میان ابراهیم و عبدالله (شخصی در این میان نام برده نشده است) معلول دانسته است. نگا: العلل (2/ 277).

[8]- الأدب (ص110).

[9]- یعنی: برای غلام‏ها و خدمه خود دستور می‏دهند.

[10]- ضعیف. نگا: حدیث قبلی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...