توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ آبان ۱۰, چهارشنبه

مدارا و ملاطفت با مردم

 

مدارا و ملاطفت با مردم

مداراى پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با یک مرد ناپسندیده

احمد از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده، که گفت: مردی برای ورود نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اجازه خواست، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «او فرزند بد آن قبیله است[1]»، هنگامی که وی داخل شد، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خوشش آمد، و انبساطی در وی هویدا گردید، بعد از آن او بیرون رفت، و مرد دیگری اجازه خواست، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «این فرزند نیک قبیله است» هنگامی که داخل شد، آن چنان که به آمدن مرد قبلی منبسط و خوشحال شده بود، برای وی منبسط و خوش حال نشد، وقتی وی بیرون رفت گفتم: ای پیامبر خدا، فلان اجازه خواست و به او آنچنان گفتی، و بعد برایش خوش و منبسط شدی، و برای فلان آن چنان گفتی، ولی تو را ندیدم که آنچه را در مقابل اول انجام دادی در مقابل وی انجام داده باشی؟ گفت: «ای عایشه، شریرترین مردم کسی است که به خاطر بدزبانی و زشت خویی‏اش از وی کناره‏گیری و ترسیده شود»[2] هیثمی (17/8) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن رجال صحیح‏اند، و در صحیح بعض آن آمده است. و بخاری در الأدب (ص 190) این را به اختصار روایت نموده..و ابونعیم[3] از صفوان بن عسّال  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: در سفری ما با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بودیم، آن گاه مردی از جلو آمد، هنگامی که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به او نگاه کرد، گفت: «این بد برادر قوم و بد مردیست»، وقتی به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نزدیک شد، وی را نزدیک خود نشاند، هنگامی برخاست و رفت، گفتند: ای رسول خدا، وقتی وی را دیدی گفتی: این بد برادر قوم و بد مردیست، و بعد او رانزدیک خود نشاندی؟! پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «وی منافق است، و به خاطر نفاقش با وی مدارا می‏کنم، و می‏ترسم که وی دیگری را درباره من به فساد بکشاند». ابونعیم می‏گوید: این حدیث غریب است.

و طبرانی در الأوسط از بریده  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: ما نزد پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بودیم، که مردی از قریش از پیش روی آمد، و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  او را به خود نزدیک و قریب گردانید، هنگامی که برخاست گفت: «ای بریده آیا این را می‏شناسی؟» گفتم: آری، در میان قریش از حسب متوسطی برخوردار است، و از همه‌شان ثروتمندتر است - سه مرتبه - ، بعد گفتم: ای رسول خدا، من نظر به عملم درباره وی تو را نسبت به او آگاه کردم، و تو خودت داناتری، فرمود: «این از جمله کسانی است که خداوند در روز قیامت برای‌شان اهمیتی قایل نمی‏باشد»[4].

قول ابودرداء درباره مداراى اصحاب  رضی الله عنهم

ابونعیم[5] از ابودرداء  رضی الله عنه  روایت نموده، که وی گفت: ما در روی اقوامی در حالی دندان‏های خود را آشکار می‏کنیم[6]، که دل‏های ما آنان لعنت می‏کند[7].



[1]- یعنی بدترین آن هاست. م.

[2]- صحیح. بخاری (6054) و همچنین در ادب المفرد (1311) مسلم (2561) احمد (6/ 158).

[3]- الحلیه (191/4).

[4]- هیثمی (17/8) می‏گوید: در این عون بن عماره آمده، و ضعیف می‏باشد.

[5]- الحلیه (222/1).

[6]- هدف خندیدن است.

[7]- این را ابن ابی الدنیا و ابراهیم حربی در غریب الحدیث و دینوری در المجالسه از ابودرداء روایت نموده‏اند، و دینوری به مانند آن را متذکر شده، و افزوده است: و به طرف ایشان می‏خندیم. چنانکه در فتح الباری (403/1) آمده، و همچنان این را ابن عساکر، چنانکه در الکنز (162/2) آمده، روایت کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...