رغبت اصحاب رضی الله عنهم به نماز و شدت توجه و عنايتشان به آن
به هوش آمدن عمر از بیهوشیاش وقتی که به نماز صدا کرده شد
طبرانی در الأوسط از مسوربن مخرمه روایت نموده، که گفت: نزد عمربن خطاب رضی الله عنه در حالی وارد شدم، که پوشانیده شده بود، پرسیدم: چگونه میبینیدش؟ گفتند: طوری که میبینی، گفتم: با ذکر نماز به هوش بیاوریدش، زیرا این بهترین راه برای به هوش آوردنش است، آن گاه گفتند: نماز ای امیرالمؤمنین، گفت: ها، به خدا سوگند، وقت برخاستن است!! و برای کسی که نماز را ترک کند حقی در اسلام نیست، و در حالی نماز گزارد که از جراحتش خون جاری بود. هیثمی (295/1) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند. و ابن سعد (350/3) این را از مسور روایت نموده که: هنگامی عمر به خنجر زده شد بیهوش گشت، گفته شد: وی اگر زنده باشد، بهترین راه برای به هوش آوردنش ذکر نماز است، آن گاه گفت: نماز ای امیرالمومنین، نماز خوانده شد، وی به هوش آمد و گفت: نماز،ها به خدا سوگند وقت برخاستن است!! و در اسلام حصه و نصیبی... و مانند آن را ذکر نموده.
شب زنده داری عثمان رضی الله عنه با یک رکعت و خواندن تمام قرآن در آن رکعت
طبرانی از محمدبن مسکین روایت نموده، که گفت: همسر عثمان رضی الله عنه هنگامی که وی را محاصره کردند گفت: میخواهید وی را به قتل برسانید؟! اگر وی را بکشید یا بگذارید، وی همه شب را با یک رکعت که قرآن را در آن میخواند زنده مینمود! اسنادش، چنانکه هیثمی (94/9) میگوید: حسن است، و این را ابونعیم در الحلیه (57/1) از محمدبن سرین به مثل آن روایت کرده، مگر اینکه در روایت وی آمده است: هنگامی که اطراف وی را گرفتند و میخواستند به قتلش رسانند. و نزد وی هم چنین از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که گفت: همسر عثمان بن عفان رضی الله عنه وقتی او را به قتل رسانیدند گفت: آیا کسی را به قتل رسانیدید که شب را با خواندن همه قرآن در یک رکعت زنده نگه میداشت؟! ابونعیم میگوید: این چنین انس بن مالک گفته، و مردم آن را روایت نموده، گفتند: اسن بن سیرین.
و ابونعیم در الحلیه (56/1) از عثمان بن عبدالرحمن تیمی روایت نموده است، که گفت: پدرم فرمود: امشب را در مقام[1] با عبادت سپری خواهم نمود، گفت: هنگامی نماز عشاء را خواندم، خود را به مقام رساندیم و در آن ایستادم، میافزاید: در حالی که من ایستاده بودم، ناگهان مردی دستش را میان شانه هایم گذاشت متوجه شدم که عثمان بن عفان رضی الله عنه است، میگوید: آن گاه از سوره ام القرآن[2] شروع نمود و قرائت کرد تا اینکه قرآن را ختم نمود و رکوع و سجده کرد، بعد از آن کفشهایش را گرفت، نمیدانم که قبل از آن چیزی خوانده بود یا خیر. و نزد ابن المبارک در الزهد و ابن سعد و ابن ابی شیبه و این منیع و طحاوی و دارقطنی و بیهقی از عبدالرحمن بن عثمان تیمی روایت است که گفت: عثمان را شبی نزد مقام دیدیم که جلو رفت، و همه قرآن را در یک رکعت خواند و برگشت. این چنین در المنتخب (9/5) آمده و گفته: سند آن حسن است. و نزد ابن سعد (75/3) از عطاء بن ابی رباح روایت است که: عثمان برای مردم نماز خواند، بعد پشت مقام ایستاد و همه کتاب خدا را در یک رکعت که نماز وترش بود خواند. و از محمدبن سیرین روایت است که: عثمان شب را زنده میداشت و قرآن را در یک رکعت ختم مینمود. این چنین در المنتخب (9/5) آمده است.
ابن عباس و قبول ننمودن ترک نماز برای تداوی چشمش پس از اینکه کور شد
حاکم (546/3) از مسیب بن رافع روایت نموده، که گفت: هنگامی که چشم ابن عباس رضی الله عنهما کور شد، مردی نزدش آمد و گفت: تو اگر هفت روز برایم صبر کنی، و نماز را در حالی که بر پشت خوابیده به اشاره بخوانی و من مداوایت کنم آن شاءالله تعالی خوب میشوی، آن گاه وی نزد عایشه و ابوهریره رضی الله عنهما و دیگر اصحاب محمد صل الله علیه و آله و سلم فرستاد، و هر یکی از آنان میگفتند: چه فکر میکنی، اگر در این هفت روز بمیری با نماز چه میکنی؟! به همین سبب چشمش را گذاشت و تداویش ننمود. و نزد بزار و طبرانی از ابن عباس روایت است که گفت: هنگامی که بیناییام از بین رفت گفته شد: تو را تداوی میکنیم ولی روزهایی نماز را ترک کن، گفت: نخیر، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم گفته است: «کسی نماز را ترک کند، با خداوند در حالی روبرو میشود، که بر وی خشمگین میباشد»[3]. هیثمی (295/1) میگوید: این را بزار و طبرانی در الکبیر روایت نمودهاند، و در آن سهل بن محمود آمده، و ابن ابی حاتم وی را یاد نموده، و گفته: از وی احمد بن ابراهیم دورقی و سعدان بن یزید روایت نمودهاند، میگویم: و از وی محمدبن عبداللَّه مخزومی هم روایت کرده، و درباره وی سخنی نگفته، و بقیه رجال آن رجال صحیحاند. و نزد طبرانی در الکبیر از علی بن ابی جمیله و اوزاعی روایت است که گفتند: عبداللَّه بن عباس[4] هر روز هزار سجده مینمود. هیثمی (258/2) میگوید: اسناد آن منقطع است.
رغبت عبداللَّه بن مسعود به نماز
طبرانی از عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه روایت نموده که: وی خیلی اندک روزه میگرفت[5]، و میگفت: من وقتی روزه بگیرم در نماز ضعیف میگردم، و نماز برایم محبوبتر از روزه است، و اگر روزه میگرفت، سه روز ماه را روزه میگرفت. هیثمی (257/2) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، و در بعض طرق آن آمده: و نماز چاشت را نمیخواند. و این را همچنان ابن جریر از عبدالرحمن بن یزید روایت نموده که: عبداللَّه بن مسعود اندک روزه میگرفت، به او گفته شد، وی پاسخ داد: من وقتی روزه بگیرم... و مثل آن را متذکر شده، چنانکه در الکنز (181/4) آمده است. و ابن سعد (155/3) این را از عبدالرحمن بن یزید روایت نموده، که گفت: فقیهی کم روزه دارتر از عبداللَّه بن مسعود ندیدیم، به او گفته شد: چرا روزه نمیگیری؟ پاسخ داد: من نماز را از روزه ترجیح داده و انتخاب میکنم، و وقتی روزه بگیرم در نماز ضعیف میگردم.
حاکم (225/3) از عایشه رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: شبی بعد از نماز عشاء در آمدن نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم تأخیر نمودم، بعد آمدم، وی به من گفت: «کجا بودی؟» گفتم: قرائت یکی از اصحابت را در مسجد گوش مینمودیم، که مثل صدایش و قرائتش از هیچ یکی از یارانت نشنیدهام، آن گاه برخاست و من هم همراهش برخاستم، و به وی گوش فرا داد و بعد از آن به من نگاه کرد و گفت: «این سالم مولای ابو حذیفه است!! ستایش خدایی راست که در امتم مثل این را گردانیده است»[6]. حاکم که ذهبی همراهش موافقه نموده میگوید: به شرط بخاری و مسلم صحیح است، ولی آن دو این را روایت نکردهاند.
رغبت ابوموسی و ابوهریره رضی الله عنها به نماز
ابونعیم در الحلیه (259/1) از مسروق روایت نموده، گفت: در سفری با ابوموسی اشعری رضی الله عنه بودیم، و شب را به بستان مزروعی پناه بردیم، آن جا پیاده شدیم و ابوموسی شب به نماز برخاست - و حسن صوت و حسن قرائتش را متذکر شده - و افزوده: و بر هر چیزی مرور مینمود، آن را میگفت[7]، بعد از آن گفت: «اللهم انت السلام، ومنك السلام، و انت الـمؤمن تحب الـمؤمن، وانت الـمهيمن وتحب الـمهيمن، وانت الصادق تحب الصادق». ترجمه: «بار خدایا، تو سلام هستی، و سلامتی از توست، و تو مومن هستی و مؤمن را دوست میداری، و تو حفظ کننده هستی و حفظ کننده را دوست میداری، و تو صادق هستی و صادق را دوست میداری».
و ابونعیم در الحلیه (383/1) از ابوعثمان نهدی روایت نموده گفت: هفت شب نزد ابوهریره رضی الله عنه مهمان بودم، او و خادمش و همسرش شب را در سه نوبت قیام مینمودند.
رغبت و علاقمندی ابوطلحه انصاری و مردی از انصار به نماز
مالک از عبداللَّه بن ابی بکر روایت نموده که: ابوطلحه انصاری رضی الله عنه در بستانش نماز میخواند، آن گاه پرندهای[8] پرواز نمود، و به گردش پرداخت و در طلب راه خارج شدن بود ولی راهی نمییافت، این حالت خوشش آمد و ساعتی آن را با چشمش دنبال و پیگیری نمود، بعد از آن به نماز خود برگشت، و نمیدانست که چقدر نماز گزارده است، آن گاه گفت: من در این عالم مورد آزمایش قرار گرفتهام، و نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آمد، و آن چه را در نمازش به وی رسیده بود برای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ذکر نمود، و گفت: ای رسول خدا، آن باغ صدقه باشد، و جایی که میخواهی قرارش بده[9]. این چنین در الترغیب (316/1) آمده، و گفته: عبداللَّه بن ابی بکر این قصه را درک ننموده است. و مالک هم چنین از عبداللَّه بن ابی بکر روایت نموده که: مردی از انصار در بستانش در قف - وادی است از وادیهای مدینه - در وقت خرما نماز میگزارد، و خرما با میوهاش طوق برداشته بود، وی بهسوی آن نگاه نمود، و آنچه را از میوههای آن دید خوشش آمد، باز بهسوی نمازش برگشت و نمیدانست که چقدر خوانده است، آن گاه من به وسیله این مال مورد آزمایش قرار گرفتهام، و نزد عثمان بن عفان رضی الله عنه - که در آن روز خلیفه بود - آمد، و آن را برایش یادآور شد و گفت: آن باغ صدقه باشد، و در راه خیر قرارش بده، و عثمان بن عفان آن را به پنجاه هزار فروخت، و آن مال «پنجاه» نامیده شد[10]. این چنین در الاوجز (315/1) آمده است.
رغبت ابنزبیر و عدی بن حاتم به نماز
ابونعیم در الحلیه (335/1) از اسماء رضی الله عنها روایت نموده، که گفت: ابن زبیر قیام کننده شب و روزه دار روز بود، و کبوتر مسجد نامیده میشد. و ابن عساکر از عدی بن حاتم رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: هر گاه وقت نماز فرا میرسید، من آمادگی لازم را برای آن داشتهام، و هنگامی که وقتش نیامده من به سویش پر از شوق و سرور بودهام. این چنین در الکنز (80/7) آمده، و این را ابن المبارک، چنان که در الاصابه (468/2) آمده، روایت کرده است.
[1]- مقام ابراهیم علیه السلام در جوار کعبه.
[2]- سوره فاتحه.
[3]- بزار (ص 41) طبرانی در الکبیر (3/ 135/2) که در آن سه مشکل وجود دارد: اولا ضعف سماک در روایت از عکرمه، ثانیا: جهالت حال سهل بن محمود و ثالثا: موقوف بودن حدیث. نگا: ضعیف الترغیب (303) گرچه معنای آن صحیح است.
[4]- ممکن درست: علی بن عبداللَّه باشد و حاکم درباره وی گفته: علی «سجاد»، «بسیار سجده کننده» نامیده میشد.
[5]- یعنی روزه نفلی. م.
[6]- صحیح. ابن ماجه (1338) آلبانی آن را در صحیح ابن ماجه (1100) صحیح می داند. همچنین حاکم (3/ 225).
[7]- این چنین در اصل و الحلیه آمده است، شاید مراد این باشد که: وقتی به آیت تسبیح مرور مینمود تسبیح میگفت و وقتی به آیت سئوال میگذشت سئوال مینمود چنانکه در حدیث حذیفه رضی الله عنه گذشت. م.
[8]- در نص: «دبسی» آمده، و هدف از آن پرندهای کوچک، یا کبوتر نر است.
[9]- ضعیف. مالک در کتاب نماز (69) شماره (214) ابن عبدالبر می گویدک این حدیثی است که آن را جز از این وجه نمی دانم و منقطع است.
[10]- مالک در کتاب نماز (70) شماره (215).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر