رغبت پيامبر صل الله علیه و آله و سلم به نماز وشدت توجه و اهتمامش به آن
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : روشنی چشمم از نماز گردانیده شده است، و قول جبریل درباره آن
احمد و نسائی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودهاند که: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «خوشبویی و زنان برایم محبوب گردانیده شدهاند، و روشنی چشمم در نماز گردانیده شده است»[1]. نزد احمد از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که: جبریل به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم گفت: نماز برایت محبوب گردانیده شده است، بنابراین هر قدر که میخواهی نماز بگزار[2]. این چنین در البدایه (58/6) آمده است. و طبرانی هم چنین این را از ابن عباس در الکبیر به مانند آن روایت نموده، هیثمی (270/2) میگوید: در این علی بن یزید آمده، که درباره وی کلام است، و بقیه رجال آن رجال صحیحاند.
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : خواهش نفس و میل و رغبتم در قیام لیل است
طبرانی در الکبیر از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روزی نشسته بود و مردم در اطرافش قرار داشتند، وی فرمود: «خداوند برای هر نبی میل و رغبتی است، و خواهش نفس و میل و رغبتم در قیام لیل است، وقتی ایستادم هیچکس عقبم نماز نخواند، و خداوند برای هر نبی خوردنی و طعامی گردانیده است، و طعام من همین خمس است، و وقتی درگذشتم آن برای متولیان امر بعد از من میباشد»[3]. هیثمی (271/2) میگوید: در این اسناد اسحاق بن عبداللَّه بن کیسان، که از پدرش روایت نموده، آمده است، و اسحاق را ابوحاتم لین الحدیث دانسته، و پدرش را ابن حبان ثقه دانسته و ابوحاتم و غیر وی ضعیفش دانستهاند.
اقوال اصحاب درباره قیام لیل پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
ابوداود از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم قیام لیل نمود، حتی که قدمهایش ورم کرد - یا گفت: ساقهایش -، به او گفته شد: آیا خداوند گناه گذشته و آینده تو را نبخشیده است؟ فرمود: «آیا بندهای شکرگزار نباشم؟!»[4]. این چنین در الکنز (36/4) آمده، و این را ابویعلی، بزار و طبرانی در الأوسط روایت نمودهاند، و رجال آن، چنانکه هیثمی (271/2) میگوید، رجال صحیحاند. و بزار از ابوهریره رضی الله عنه مانند این را روایت کرده، و در روایت وی آمده که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به حدی نماز میگزارد، که قدمهایش ورم مینمود. هیثمی (271/2) میگوید این را بزار به سندهایی روایت کرده، و رجال یکی از آنها رجال صحیحاند. این چنین آن را طبرانی در الکبیر از ابوجحیفه روایت نموده. و نزد وی همچنان در الصغیر والأوسط از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم هنگام شب نماز میگزارد، تا جایی که قدمهایش ورم کرد... و مانند آن را متذکر شده. و نزد وی همچنان در الأوسط از نعمان بن بشیر رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم قیام لیل مینمود، تا حدّی که قدمهایش شکافته میشد... و مانند آن را ذکر نموده، چنان که در المجمع (271/2) آمده است. و نزد بخاری و مسلم از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هنگام شب قیام مینمود، تا جایی که قدمهایش شکافته میشد، به او گفتم: ای رسول خدا چرا اینطور میکنی، در حالی که... و به مانند آن را ذکر نمود[5] و همچنین به مانند آن از مغیره بن شعبه چنانکه در الریاض (ص429) آمده، روایت است. و نزد ابن نجار ابوهریره رضی الله عنه روایت است که: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم قیام مینمود تا جایی که پاهایش شکافته میشد. و نزد وی همچنان از انس رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم عبادت نمود، تا این که همانند مشک کهنه گردید، گفتند: ای رسول خدا، چه تو را به این وا میدارد؟ آیا خداوند گناه گذشته و آینده تو را نبخشیده است؟ فرمود: «آری، ولی آیا بنده شکرگزار نباشم؟!». این چنین در الکنز (36/4) آمده است.
و بخاری و مسلم از حمید روایت نمودهاند که گفت: از انس بن مالک رضی الله عنه در مورد نماز رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در شب پرسیده شد، گفت: هر وقت که میخواستیم در شب او را در حال نماز گزاردن ببینیم میدیدیمش، و هر وقت که میخواستیم او را در خواب ببینیم میدیدیمش، و در ماه روزه میگرفت، حتی که میگفتیم: چیزی از آن را افطار نمیکند، و میخورد، حتی که میگفتیم: چیزی از آن روزه نمیگیرد[6]. و آن دو هم چنین از عبداللَّه رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: شبی با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز گزاردم، تا آن وقت سرپا ماند، که اراده کار بدی را نمودم، گفتیم: چه اراده نمودی؟ گفت: اراده نمودم، که بنشینم و او را رها کنم[7]. این چنین در صفه الصفوه (75/1) آمده است. و احمد از ابوذر رضی الله عنه روایت نموده که: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شبی را تا صبح قیام نمود، و این آیت را تلاوت میکرد:
﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾ [المائدة: 118].
ترجمه: «اگر ایشان را عذاب دهی، آنان بندگان تواند، و اگر ایشان را بیامرزی تو غالب و صاحب حکمت هستی».
این چنین در البدایه (58/6) آمده است. و ابویعلی از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم اندکی بیمار شد، هنگامی که صبح نمود گفته شد: ای رسول خدا، اثر درد بر تو هویداست، فرمود: «من بر همین حالتی که میبینید، در همین شب که گذشت سبع طوال[8] را خواندم»[9] رجال آن، چنان که هیثمی (274/2) گفته، ثقهاند.
قصه حذیفه با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در قیام لیل
مسلم از حذیفه رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: شبی با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز گزاردم، وی سوره بقره را شروع نمود، [با خود] گفتم، وقت رسیدن به [آیه] صدم رکوع میکند، میگوید: از آن هم پیش رفت، گفتم: سوره را در یک رکعت میخواند، از آن هم پیش رفت، گفتم: به آن رکوع مینماید، پس سوره نساء را شروع نمود، آن را تلاوت نمود و بعد از آن سوره آل عمران را شروع کرد، و به آهستگی میخواند، وقتی بر آیتی مرور مینمود که در آن تسبیح میبود تسبیح میگفت، و وقتی بر سئوالی مرور مینمود، سئوال میکرد، و وقتی به پناه جستن مرور مینمود پناه میجست، بعد از آن رکوع نمود، و چنین میگفت: «سبحان ربي العظيم»، و رکوعش مانند قیامش بود، بعد از آن گفت: «سمع الله لـمن حمده»، بعد از آن خیلی طولانی تقریباً به اندازه رکوعش ایستاد بعد از آن سجده نمود و گفت: «سبحان ربي الاعلى»، و سجدهاش تقریباً به اندازه قیامش بود[10]. این را مسلم به تنهایی روایت کرده است، و سوره نساء در این حدیث بر آل عمران مقدم ذکر شده است، و این چنین در مصحف ابن مسعود آمده است. این چنین در صفه الصفوه (75/1) آمده است.
و نزد طبرانی از وی روایت است که گفت: نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آمدم، و در حالی او را دیدم که نماز میگزارد، آن گاه من هم به نماز وی از پشت سرش بدون اینکه او بداند شروع نمودم، وی سوره بقره را شروع نمود، تا اینکه گمان نمودم وی رکوع خواهد نمود، بعد پیش رفت - سنان[11] میگوید: از وی به یاد دارم که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چهار رکعت نماز گزارد، که رکوعش مثل قیامش بود - میافزاید: بعد این را[12] برای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم یادآور شدم، فرمود: «چرا مرا خبر ننمودی؟» حذیفه پاسخ داد: سوگند به ذاتی که تو را به حق نبی مبعوث نموده، من آن را تا اکنون در پشتماحساس میکنم!! فرمود: «اگر میدانستم که در عقبم هستی تخفیف مینمودم». هیثمی (275/2) میگوید: در این سنان بن هارون برجمی آمده، ابن معین گفته: سنان بن هارون برادر سیف است، و سنان خوبتر از برادرش است، و باری گفته: سنان از سیف ثقهتر است، و غیر ابن معین وی را ضعیف دانسته است.
حدیث عایشه رضی الله عنها درباره قرائت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در قیام لیل
احمد از عایشه رضی الله عنها روایت نموده است که: به وی گفته شد، گروهی قرآن را در یک شب یکبار یا دو بار تلاوت میکنند، عایشه گفت: آنان خواندهاند و نخواندهاند، من با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم تمام شب را قیام مینمودم، وی سوره بقره، آل عمران و نساء رامی خواند، و بر هر آیهای مرور مینمود، که در آن تخویف میبود، خداوند را دعا مینمود و پناه میجست، و بر هر آیهای میگذشت که در آن بشارت و مژده میبود، خداوند را دعا می کرد و به سویش رغبت مینمود[13]. هیثمی (272/2) میگوید: این را احمد روایت نموده - و در روایتی نزد وی آمده: یکی از آنان قرآن را دوبار یا سه بار میخواند - ابویعلی هم این را روایت کرده است، و در آن ابن لهیعه آمده، و درباره وی کلام است.
دستور پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در هنگام مریضیاش که ابوبکر رضی الله عنه برای مردم نماز بخواند
بخاری از اسود روایت نموده، که گفت: نزد عایشه بودیم، و مواظبت بر نماز و مراعات و توجه به آن را ذکر کردیم، گفت: هنگامی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مریض شد، البته در همان مریضیاش که در آن درگذشت، نماز حاضر گردید و بلال اذان داد، فرمود: «ابوبکر را بگویید تا برای مردم نماز بخواند»، به او گفته شد: ابوبکر مردی است زود اندوهگین شونده و نازک دل، هرگاه در مقام تو بیایستد، نمیتواند برای مردم نماز بدهد، باز حرفش را تکرار نمود، و آن را برایش تکرار کردند، باز سوم سخنش را تکرار نموده، گفت: «شما چون صاحبان یوسف هستید!![14] ابوبکر را بگویید تا برای مردم نماز بخواند»، ابوبکر بیرون گردید، و آن گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در نفسش راحت و سبکی احساس نمود، و در حالی که بر [شانه های] دو نفر تکیه زده بود بیرون آمد، گویی من به پاهایش نگاه میکنم که از درد بر زمین کشیده میشوند، آن گاه ابوبکر خواست عقب بیاید، ولی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او اشاره نمود، که در جایت باش، بعد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آورده شد و در پهلوی ابوبکر نشست. و نزد وی هم چنین از طریق دیگری از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت: من چندبار آن را[15] برای پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم تکرار نمودم، و چیزی که مرا به تکرار این مسئله واداشت، این بود که ترسیدم مردم از حضرت ابوبکر بدشان بیاید، و من میدانستم که هر کس در مقام وی بیایستد مردم به وی بدگمان میشوند، و دوست داشتم که پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم آن را از ابوبکر به کس دیگری محول سازد. و نزد مسلم از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت: گفتم: ای رسول خدا، ابوبکر مردی است نازل و رقیق، وقتی قرآن را بخواند، اشکش را نمیتواند نگه دارد، ای کاش فرد دیگری غیر از ابوبکر را دستور میدادی!، عایشه میافزاید: به خدا سوگند، انگیزهای برایم در این کار وجود نداشت جز کراهیت اینکه مردم به اولین کسی که در مقام پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم میایستد بدگمان شوند، میگوید: به همین خاطر دو بار یا سه بار به او مراجعه نمودم، گفت: «باید ابوبکر برای مردم نماز بدهد، شما صاحبهای یوسف هستید»[16].
این چنین در البدایه (232/5) آمده است.
و احمد از عبیداللَّه بن عبداللَّه ورایت نموده، گفت: نزد عایشه رضی الله عنها رفتم و گفتم: آیا از مریضی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به من خبر نمیدهی؟ گفت: آری، مریضی پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم و دردش سنگین گردید، و گفت: «آیا مردم نماز گزاردهاند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، فرمود: «آبی برایم در دیگ بریزید»، و ما چنان نمودیم، میافزاید: غسل نمود، و حرکت کرد که برخیزد ولی بیهوش گردید، و باز به هوش آمد و گفت: «آیا مردم نماز گزاردهاند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، گفت: «آبی برایم در دیگ بریزید»، ما چنان نمودیم، وی غسل نمود، و باز حرکت کرد که برخیزد، ولی بیهوش گردید، باز به هوش آمد و گفت: «آیا مردم نماز گزاردهاند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، گفت: «آبی برایم در دیگ بریزید»، و ما چنان نمودیم، وی غسل نمود، و حرکت کرد که برخیزد ولی بیهوش گردید، و باز به هوش آمد و گفت: «ایا مردم نماز گزاردهاند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر شما هستند، میافزاید: و مردم در مسجد نشسته بودند و انتظار رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را برای نماز عشاء میکشیدند، آن گاه پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم نزد ابوبکر رضی الله عنه فرستاد تا برای مردم نماز بدهد، و ابوبکر مرد رقیق و نازکی بود، وی گفت: ای عمر، به مردم نماز بده، پاسخ داد: تو به این مستحقتری، بنابراین آن روزها را برای مردم نماز داد[17]... و بیرون شدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را چنانکه گذشت متذکر شده، این چنین در البدایه (233/5) آمده. و این را همچنان بیهقی (151/8) و ابن ابی شیبه، چنانکه در الکنز (59/4) آمده، و ابن سعد (218/2) به مانند آن، روایت کردهاند.
سرور و خوشی مسلمانان به دیدار پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هنگامی که در وقت امامت ابوبکر،بهسوی آنان نگاه نمود
بخاری از انس رضی الله عنه روایت نموده که: ابوبکر رضی الله عنه در همان مریضی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که در آن درگذشت برای ایشان نماز میداد، روز دوشنبه، آن گاه مسلمانان در صفها در نماز قرار داشتند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در حالی که خود ایستاده بود، پرده حجره را بلند نمود و بهسوی ما نگاه کرد، انگار که رویش ورقه مصحف بود، و تبسم نموده خندید، آنگاه نزدیک بود که از خوشی دیدن وی نمازمان را رها سازیم، و ابوبکر بر پاشنههای خود عقب آمد، تا به صف برسد، و گمان نمود که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای نماز بیرون میآید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بهسوی ما اشاره نمود که نمازتان را تمام کنید، و پرده را پایین نمود و در همان روز درگذشت[18]. و نزد وی هم چنین از طریق دیگری از انس رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سه روز بیرون نیامد، و برای نماز اقامت گفته شد و ابوبکر رفت تا پیش شود، آن گاه پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم گفت: «پرده را بلند کنید»، و آن را بلند نمود، هنگامی که روی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آشکار شد، دیگر به منظری نگاه نکرده بودیم، که از روی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وقتی برای ما آشکار شد، به نزدمان محبوبتر میبود، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به دست خود بهسوی ابوبکر اشاره نمود که پیش رود، و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرده را پایین نمود، و دیگر برای او مقدر نشده بود که تا لحظه مرگ پیش نماز ما شود[19]. این را مسلم روایت نموده است. این چنین در البدایه (235/5) آمده است. ابویعلی، ابن عساکر، ابن جریمه و احمد همچنان به معنای آن را به الفاظ مختلف از انس، چنانکه در الکنز (57/4) و المجمع (181/5) آمده، روایت کردهاند، و بیهقی (152/8) و ابن سعد (216/2) نیز به معنای آن را روایت نمودهاند.
[1]- صحیح. احمد (3/ 128، 199، 285) و نسائی (7/ 61).
[2]- ضعیف. احمد (1/ 245، 205) در سند آن علی بن زید بن جدعان ضعیف است.
[3]- بسیار ضعیف. طبرانی (12/ 84) نگا: المجمع (2/ 271) و ضعیف الجامع.
[4]- بخاری از حدیث عائشة بنت مغیرة بن شعبة درکتاب تهجد باب قیام النبی صل الله علیه و آله و سلم (2/ 63) و در تفسیر سوره فتح (6/ 169) و مسلم در صفة القیامة (17/ 162) و ترمذی (412) از مغیرة: صحیح ترمذی (336). حدیث در ابوداوود وجود ندارد و مولف دچار اشتباه شده است.
[5]- بخاری (4837) مسلم (2820).
[6]- بخاری (1972) مسلم (1158) احمد (1/ 272).
[7]- مسلم (773) احمد (1/ 385، 396).
[8]- یعنی: من با وجود این مریضی که میبینید در همین شب که گذشت هفت سوره دراز را که اول آنها سوره بقره و آخرشان سوره انفاق است در نمازخواندم. م.
[9]- ضعیف. ابویعلی (3444) ابوالشیخ (185) نگا: المطالب (530).
[10]- مسلم در (صلاة المسافرین) (203).
[11]- یکی از راویان.
[12]- یعنی: بودنم را در عقبش یادآور شدم. م.
[13]- ضعیف. احمد (6/ 92، 119).
[14]- خطاب به همسرانش است.
[15]- یعنی این قول را که: ابوبکر مردی است زود اندوهگین شونده و نازک دل... م.
[16]- مسلم (418) بخاری (3384) احمد (7/ 96، 19).
[17]- بخاری (687) مسلم (418) احمد (2/ 52).
[18]- بخاری (680) مسلم در کتاب الصلاة (98) احمد (3/ 163).
[19] - بخاری (681) مسلم (419) احمد (3/ 163).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر