توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ مهر ۲۵, سه‌شنبه

رغبت پيامبر صل الله علیه و آله و سلم به نماز وشدت توجه و اهتمامش به آن

 

رغبت پيامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به نماز وشدت توجه و اهتمامش به آن

قول پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم : روشنی چشمم از نماز گردانیده شده است، و قول جبریل درباره آن

احمد و نسائی از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خوشبویی و زنان برایم محبوب گردانیده شده‏اند، و روشنی چشمم در نماز گردانیده شده است»[1]. نزد احمد از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت است که: جبریل به رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: نماز برایت محبوب گردانیده شده است، بنابراین هر قدر که می‏خواهی نماز بگزار[2]. این چنین در البدایه (58/6) آمده است. و طبرانی هم چنین این را از ابن عباس در الکبیر به مانند آن روایت نموده، هیثمی (270/2) می‏گوید: در این علی بن یزید آمده، که درباره وی کلام است، و بقیه رجال آن رجال صحیح‌اند.

 

قول پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم : خواهش نفس و میل و رغبتم در قیام لیل است

طبرانی در الکبیر از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت نموده که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روزی نشسته بود و مردم در اطرافش قرار داشتند، وی فرمود: «خداوند برای هر نبی میل و رغبتی است، و خواهش نفس و میل و رغبتم در قیام لیل است، وقتی ایستادم هیچکس عقبم نماز نخواند، و خداوند برای هر نبی خوردنی و طعامی گردانیده است، و طعام من همین خمس است، و وقتی درگذشتم آن برای متولیان امر بعد از من می‏باشد»[3]. هیثمی (271/2) می‏گوید: در این اسناد اسحاق بن عبداللَّه بن کیسان، که از پدرش روایت نموده، آمده است، و اسحاق را ابوحاتم لین الحدیث دانسته، و پدرش را ابن حبان ثقه دانسته و ابوحاتم و غیر وی ضعیفش دانسته‏اند.

اقوال اصحاب درباره قیام لیل پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

ابوداود از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  قیام لیل نمود، حتی که قدم‌هایش ورم کرد - یا گفت: ساق‌هایش -، به او گفته شد: آیا خداوند گناه گذشته و آینده تو را نبخشیده است؟ فرمود: «آیا بنده‏ای شکرگزار نباشم؟!»[4]. این چنین در الکنز (36/4) آمده، و این را ابویعلی، بزار و طبرانی در الأوسط روایت نموده‏اند، و رجال آن، چنانکه هیثمی (271/2) می‏گوید، رجال صحیح‌اند. و بزار از ابوهریره  رضی الله عنه  مانند این را روایت کرده، و در روایت وی آمده که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به حدی نماز می‏گزارد، که قدم‌هایش ورم می‏نمود. هیثمی (271/2) می‏گوید این را بزار به سندهایی روایت کرده، و رجال یکی از آن‏ها رجال صحیح‌اند. این چنین آن را طبرانی در الکبیر از ابوجحیفه روایت نموده. و نزد وی همچنان در الصغیر والأوسط از ابن مسعود  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هنگام شب نماز می‏گزارد، تا جایی که قدم‌هایش ورم کرد... و مانند آن را متذکر شده. و نزد وی همچنان در الأوسط از نعمان بن بشیر  رضی الله عنه  روایت است که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  قیام لیل می‏نمود، تا حدّی که قدم‌هایش شکافته می‏شد... و مانند آن را ذکر نموده، چنان که در المجمع (271/2) آمده است. و نزد بخاری و مسلم از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هنگام شب قیام می‏نمود، تا جایی که قدم‌هایش شکافته می‏شد، به او گفتم: ای رسول خدا چرا اینطور می‏کنی، در حالی که... و به مانند آن را ذکر نمود[5] و همچنین به مانند آن از مغیره بن شعبه چنانکه در الریاض (ص429) آمده، روایت است. و نزد ابن نجار ابوهریره  رضی الله عنه  روایت است که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قیام می‏نمود تا جایی که پاهایش شکافته می‏شد. و نزد وی همچنان از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  عبادت نمود، تا این که همانند مشک کهنه گردید، گفتند: ای رسول خدا، چه تو را به این وا می‏دارد؟ آیا خداوند گناه گذشته و آینده تو را نبخشیده است؟ فرمود: «آری، ولی آیا بنده شکرگزار نباشم؟!». این چنین در الکنز (36/4) آمده است.

و بخاری و مسلم از حمید روایت نموده‏اند که گفت: از انس بن مالک  رضی الله عنه  در مورد نماز رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در شب پرسیده شد، گفت: هر وقت که می‏خواستیم در شب او را در حال نماز گزاردن ببینیم می‏دیدیمش، و هر وقت که می‏خواستیم او را در خواب ببینیم می‏دیدیمش، و در ماه روزه می‏گرفت، حتی که می‏گفتیم: چیزی از آن را افطار نمی‏کند، و می‏خورد، حتی که می‏گفتیم: چیزی از آن روزه نمی‏گیرد[6]. و آن دو هم چنین از عبداللَّه  رضی الله عنه  روایت نموده‏اند که گفت: شبی با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نماز گزاردم، تا آن وقت سرپا ماند، که اراده کار بدی را نمودم، گفتیم: چه اراده نمودی؟ گفت: اراده نمودم، که بنشینم و او را رها کنم[7]. این چنین در صفه الصفوه (75/1) آمده است. و احمد از ابوذر  رضی الله عنه  روایت نموده که: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شبی را تا صبح قیام نمود، و این آیت را تلاوت می‏کرد:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨ [المائدة: 118].

ترجمه: «اگر ایشان را عذاب دهی، آنان بندگان تواند، و اگر ایشان را بیامرزی تو غالب و صاحب حکمت هستی».

این چنین در البدایه (58/6) آمده است. و ابویعلی از انس  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  اندکی بیمار شد، هنگامی که صبح نمود گفته شد: ای رسول خدا، اثر درد بر تو هویداست، فرمود: «من بر همین حالتی که می‏بینید، در همین شب که گذشت سبع طوال[8] را خواندم»[9] رجال آن، چنان که هیثمی (274/2) گفته، ثقه‏اند.

قصه حذیفه با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در قیام لیل

مسلم از حذیفه  رضی الله عنه  روایت نموده، که گفت: شبی با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نماز گزاردم، وی سوره بقره را شروع نمود، [با خود] گفتم، وقت رسیدن به [آیه] صدم رکوع می‏کند، می‏گوید: از آن هم پیش رفت، گفتم: سوره را در یک رکعت می‏خواند، از آن هم پیش رفت، گفتم: به آن رکوع می‏نماید، پس سوره نساء را شروع نمود، آن را تلاوت نمود و بعد از آن سوره آل عمران را شروع کرد، و به آهستگی می‏خواند، وقتی بر آیتی مرور می‏نمود که در آن تسبیح می‏بود تسبیح می‏گفت، و وقتی بر سئوالی مرور می‏نمود، سئوال می‏کرد، و وقتی به پناه جستن مرور می‏نمود پناه می‏جست، بعد از آن رکوع نمود، و چنین می‏گفت: «سبحان ربي العظيم»، و رکوعش مانند قیامش بود، بعد از آن گفت: «سمع الله لـمن حمده»، بعد از آن خیلی طولانی تقریباً به اندازه رکوعش ایستاد بعد از آن سجده نمود و گفت: «سبحان ربي الاعلى»، و سجده‏اش تقریباً به اندازه قیامش بود[10]. این را مسلم به تنهایی روایت کرده است، و سوره نساء در این حدیث بر آل عمران مقدم ذکر شده است، و این چنین در مصحف ابن مسعود آمده است. این چنین در صفه الصفوه (75/1) آمده است.

و نزد طبرانی از وی روایت است که گفت: نزد رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آمدم، و در حالی او را دیدم که نماز می‏گزارد، آن گاه من هم به نماز وی از پشت سرش بدون اینکه او بداند شروع نمودم، وی سوره بقره را شروع نمود، تا اینکه گمان نمودم وی رکوع خواهد نمود، بعد پیش رفت - سنان[11] می‏گوید: از وی به یاد دارم که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  چهار رکعت نماز گزارد، که رکوعش مثل قیامش بود - می‏افزاید: بعد این را[12] برای پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  یادآور شدم، فرمود: «چرا مرا خبر ننمودی؟» حذیفه پاسخ داد: سوگند به ذاتی که تو را به حق نبی مبعوث نموده، من آن را تا اکنون در پشتم‏احساس می‏کنم!! فرمود: «اگر می‏دانستم که در عقبم هستی تخفیف می‏نمودم». هیثمی (275/2) می‏گوید: در این سنان بن هارون برجمی آمده، ابن معین گفته: سنان بن هارون برادر سیف است، و سنان خوبتر از برادرش است، و باری گفته: سنان از سیف ثقه‏تر است، و غیر ابن معین وی را ضعیف دانسته است.

حدیث عایشه  رضی الله عنها  درباره قرائت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در قیام لیل

احمد از عایشه  رضی الله عنها  روایت نموده است که: به وی گفته شد، گروهی قرآن را در یک شب یکبار یا دو بار تلاوت می‏کنند، عایشه گفت: آنان خوانده‏اند و نخوانده‏اند، من با رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تمام شب را قیام می‏نمودم، وی سوره بقره، آل عمران و نساء رامی خواند، و بر هر آیه‏ای مرور می‏نمود، که در آن تخویف می‏بود، خداوند را دعا می‏نمود و پناه می‏جست، و بر هر آیه‏ای می‏گذشت که در آن بشارت و مژده می‏بود، خداوند را دعا می کرد و به سویش رغبت می‏نمود[13]. هیثمی (272/2) می‏گوید: این را احمد روایت نموده - و در روایتی نزد وی آمده: یکی از آنان قرآن را دوبار یا سه بار می‏خواند - ابویعلی هم این را روایت کرده است، و در آن ابن لهیعه آمده، و درباره وی کلام است.

دستور پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در هنگام مریضی‏اش که ابوبکر  رضی الله عنه  برای مردم نماز بخواند

بخاری از اسود روایت نموده، که گفت: نزد عایشه بودیم، و مواظبت بر نماز و مراعات و توجه به آن را ذکر کردیم، گفت: هنگامی که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مریض شد، البته در همان مریضی‏اش که در آن درگذشت، نماز حاضر گردید و بلال اذان داد، فرمود: «ابوبکر را بگویید تا برای مردم نماز بخواند»، به او گفته شد: ابوبکر مردی است زود اندوهگین شونده و نازک دل، هرگاه در مقام تو بیایستد، نمی‏تواند برای مردم نماز بدهد، باز حرفش را تکرار نمود، و آن را برایش تکرار کردند، باز سوم سخنش را تکرار نموده، گفت: «شما چون صاحبان یوسف هستید!![14] ابوبکر را بگویید تا برای مردم نماز بخواند»، ابوبکر بیرون گردید، و آن گاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در نفسش راحت و سبکی احساس نمود، و در حالی که بر [شانه های] دو نفر تکیه زده بود بیرون آمد، گویی من به پاهایش نگاه می‏کنم که از درد بر زمین کشیده می‏شوند، آن گاه ابوبکر خواست عقب بیاید، ولی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به او اشاره نمود، که در جایت باش، بعد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آورده شد و در پهلوی ابوبکر نشست. و نزد وی هم چنین از طریق دیگری از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: من چندبار آن را[15] برای پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تکرار نمودم، و چیزی که مرا به تکرار این مسئله واداشت، این بود که ترسیدم مردم از حضرت ابوبکر بدشان بیاید، و من می‏دانستم که هر کس در مقام وی بیایستد مردم به وی بدگمان می‏شوند، و دوست داشتم که پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  آن را از ابوبکر به کس دیگری محول سازد. و نزد مسلم از عایشه  رضی الله عنها  روایت است که گفت: گفتم: ای رسول خدا، ابوبکر مردی است نازل و رقیق، وقتی قرآن را بخواند، اشکش را نمی‏تواند نگه دارد، ای کاش فرد دیگری غیر از ابوبکر را دستور می‏دادی!، عایشه می‏افزاید: به خدا سوگند، انگیزه‏ای برایم در این کار وجود نداشت جز کراهیت اینکه مردم به اولین کسی که در مقام پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  می‏ایستد بدگمان شوند، می‏گوید: به همین خاطر دو بار یا سه بار به او مراجعه نمودم، گفت: «باید ابوبکر برای مردم نماز بدهد، شما صاحب‏های یوسف هستید»[16].

 این چنین در البدایه (232/5) آمده است.

و احمد از عبیداللَّه بن عبداللَّه ورایت نموده، گفت: نزد عایشه  رضی الله عنها  رفتم و گفتم: آیا از مریضی رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به من خبر نمی‏دهی؟ گفت: آری، مریضی پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و دردش سنگین گردید، و گفت: «آیا مردم نماز گزارده‏اند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، فرمود: «آبی برایم در دیگ بریزید»، و ما چنان نمودیم، می‏افزاید: غسل نمود، و حرکت کرد که برخیزد ولی بیهوش گردید، و باز به هوش آمد و گفت: «آیا مردم نماز گزارده‏اند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، گفت: «آبی برایم در دیگ بریزید»، ما چنان نمودیم، وی غسل نمود، و باز حرکت کرد که برخیزد، ولی بیهوش گردید، باز به هوش آمد و گفت: «آیا مردم نماز گزارده‏اند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر تو هستند، گفت: «آبی برایم در دیگ بریزید»، و ما چنان نمودیم، وی غسل نمود، و حرکت کرد که برخیزد ولی بیهوش گردید، و باز به هوش آمد و گفت: «ایا مردم نماز گزارده‏اند؟» گفتیم: نخیر، ای رسول خدا آنان منتظر شما هستند، می‏افزاید: و مردم در مسجد نشسته بودند و انتظار رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را برای نماز عشاء می‏کشیدند، آن گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نزد ابوبکر  رضی الله عنه  فرستاد تا برای مردم نماز بدهد، و ابوبکر مرد رقیق و نازکی بود، وی گفت: ای عمر، به مردم نماز بده، پاسخ داد: تو به این مستحق‏تری، بنابراین آن روزها را برای مردم نماز داد[17]... و بیرون شدن پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را چنانکه گذشت متذکر شده، این چنین در البدایه (233/5) آمده. و این را همچنان بیهقی (151/8) و ابن ابی شیبه، چنانکه در الکنز (59/4) آمده، و ابن سعد (218/2) به مانند آن، روایت کرده‏اند.

سرور و خوشی مسلمانان به دیدار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هنگامی که در وقت امامت ابوبکر،به‌سوی آنان نگاه نمود

بخاری از انس  رضی الله عنه  روایت نموده که: ابوبکر  رضی الله عنه  در همان مریضی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  که در آن درگذشت برای ایشان نماز می‏داد، روز دوشنبه، آن گاه مسلمانان در صف‏ها در نماز قرار داشتند، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حالی که خود ایستاده بود، پرده حجره را بلند نمود و به‌سوی ما نگاه کرد، انگار که رویش ورقه مصحف بود، و تبسم نموده خندید، آنگاه نزدیک بود که از خوشی دیدن وی نمازمان را رها سازیم، و ابوبکر بر پاشنه‏های خود عقب آمد، تا به صف برسد، و گمان نمود که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای نماز بیرون می‏آید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به‌سوی ما اشاره نمود که نمازتان را تمام کنید، و پرده را پایین نمود و در همان روز درگذشت[18]. و نزد وی هم چنین از طریق دیگری از انس  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سه روز بیرون نیامد، و برای نماز اقامت گفته شد و ابوبکر رفت تا پیش شود، آن گاه پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «پرده را بلند کنید»، و آن را بلند نمود، هنگامی که روی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آشکار شد، دیگر به منظری نگاه نکرده بودیم، که از روی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی برای ما آشکار شد، به نزدمان محبوب‏تر می‏بود، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به دست خود به‌سوی ابوبکر اشاره نمود که پیش رود، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  پرده را پایین نمود، و دیگر برای او مقدر نشده بود که تا لحظه مرگ پیش نماز ما شود[19]. این را مسلم روایت نموده است. این چنین در البدایه (235/5) آمده است. ابویعلی، ابن عساکر، ابن جریمه و احمد همچنان به معنای آن را به الفاظ مختلف از انس، چنانکه در الکنز (57/4) و المجمع (181/5) آمده، روایت کرده‏اند، و بیهقی (152/8) و ابن سعد (216/2) نیز به معنای آن را روایت نموده‏اند.



[1]- صحیح. احمد (3/ 128، 199، 285) و نسائی (7/ 61).

[2]- ضعیف. احمد (1/ 245، 205) در سند آن علی بن زید بن جدعان ضعیف است.

[3]- بسیار ضعیف. طبرانی (12/ 84) نگا: المجمع (2/ 271) و ضعیف الجامع.

[4]- بخاری از حدیث عائشة بنت مغیرة بن شعبة درکتاب تهجد باب قیام النبی  صل الله علیه و آله و سلم  (2/ 63) و در تفسیر سوره فتح (6/ 169) و مسلم در صفة القیامة (17/ 162) و ترمذی (412) از مغیرة: صحیح ترمذی (336). حدیث در ابوداوود وجود ندارد و مولف دچار اشتباه شده است.

[5]- بخاری (4837) مسلم (2820).

[6]- بخاری (1972) مسلم (1158) احمد (1/ 272).

[7]- مسلم (773) احمد (1/ 385، 396).

[8]- یعنی: من با وجود این مریضی که می‏بینید در همین شب که گذشت هفت سوره دراز را که اول آن‏ها سوره بقره و آخر‌شان سوره انفاق است در نمازخواندم. م.

[9]- ضعیف. ابویعلی (3444) ابوالشیخ (185) نگا: المطالب (530).

[10]- مسلم در (صلاة المسافرین) (203).

[11]- یکی از راویان.

[12]- یعنی: بودنم را در عقبش یادآور شدم. م.

[13]- ضعیف. احمد (6/ 92، 119).

[14]- خطاب به همسرانش است.

[15]- یعنی این قول را که: ابوبکر مردی است زود اندوهگین شونده و نازک دل... م.

[16]- مسلم (418) بخاری (3384) احمد (7/ 96، 19).

[17]- بخاری (687) مسلم (418) احمد (2/ 52).

[18]- بخاری (680) مسلم در کتاب الصلاة (98) احمد (3/ 163).

[19] - بخاری (681) مسلم (419) احمد (3/ 163).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...