ترغيب اصحاب پيامبر صل الله علیه و آله و سلم به نماز
قول ابوبکر و عمر رضی الله عنهما درباره نماز
حکیم از ابوبکر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: نماز امان خدا در روی زمین است. و ابن سعد از ابوالملیح روایت نموده؛ که گفت: از عمربن خطاب رضی الله عنه شنیدم که بر منبر میگفت: کسی که نماز نخواند مسلمان نیست. این چنین در الکنز (180/4) آمده است.
سخنان زید، حذیفه، ابن عُمرو ابن عَمرو رضی الله عنهم درباره نماز
عبدالرزاق از زیدبن ثابت رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: نماز مرد در خانهاش نور است، و وقتی که انسان برای نماز میایستد، گناهانش بالای سرش آویزان میشود، و هنگامی که سجده میکند، خداوند به سبب آن گناهش را میبخشد. و عبدالرزاق از حذیفه رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: بنده وقتی وضو نماید، و وضویش را نیکو سازد و بعد از آن به نماز میایستد، خداوند روبروی وی میایستد و با وی راز و نیاز میکند، و از وی روی نمیگرداند، و منصرف نمیشود، تا اینکه او خودش منصرف شود یا بهسوی راست و چپ نگاه کند. و عبدالرزاق از ابن عمر رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: نماز نیکی است، پروا ندارم که در آن کسی همراهم شرکت نماید. این چنین در الکنز (181/4) آمده است. و ابن عساکر از ابن عمرو رضی الله عنه روایت نموده، که گفت هر مسلمانی، که به زیارتی[1] از زمین یا مسجدی که از سنگهایش آباد شده بیاید، و در آن نماز گزارد، زمین میگوید: برای خداوند در زمینش نماز گزارد، برای تو در روزی که با خدا ملاقات نمایی گواهی میدهم. و نزد عبدالرزاق از وی روایت است که گفت: در گردن آدم علیه السلام آبله برآمد، آن گاه وی نماز به جای آورد، و آن آبله به سینهاش سرایت کرد، باز نماز دیگری گزارد، آن گاه به محل بستن ازار در قسمت کمر رسید، باز نماز دیگری بر جای آورد آن گاه به قوزک پا رسید، بعد از آن نماز دیگری گذارد و آن آبله به انگشت ابهام رسید باز نماز دیگری خواند و آن آبله از بین رفت. این چنین در الکنز (181/4) آمده است.
سخنان ابن مسعود، سلمان و ابو موسی رضی الله عنهم درباره نماز
ابونعیم در الحلیه (130/1) از ابن مسعود رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: تا وقتی که در نماز هستی، گویا در حال زدن در پادشاهی! و کسی که در پادشاه را میزند، برای او باز میگردد. و نزد عبدالرزاق از وی روایت است که گفت: نیازهایتان را به وسیله نمازهای فرض برطرف نمایید. و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: نمازها برای آنچه در میانشان میباشند کفارهاند، البته در صورتی که از گناهان کبیره اجتناب شود. و نزد ابن عساکر از وی روایت است که گفت: نمازها کفارهاند برای آنچه که بعد از آنها اتفاق میافتد، در انگشت ابهام پای آدم آبلهای بر آمد، بعد به کف قدمهایش سرایت کرد، باز به زانوهایش رسید، بعد به اصل جای بستن ازارش رسید، باز به بیخ گردنش رسید، آن گاه برخاست و نماز گزارد و از شانههایش پایین آمد، باز نماز گزارد و به جای بستن ازارش پایین آمد، باز نماز گزارد و به زانوهایش پایین آمد، باز نماز خواند و به قدمهایش پایین آمد، باز نماز گزارد و آن آبله از بین رفت. این چنین در الکنز (181/4) آمده است.
و عبدالرزاق از سلمان فارسی رضی الله عنه روایت نموده است، که گفت: بنده وقتی به نماز برخیزد، گناهانش بر سرش گذاشته میشود، و قبل از اینکه از نمازش فارغ شود، از وی پراکنده میشوند، چنانکه خوشههای خرما پراکنده میشوند، و بهسوی چپ و راست میافتند. و نزد ابن زنجویه از وی روایت است که گفت: وقتی بنده نماز بگزارد، گناهانش بالای سرش جمع میشوند، و وقتی سجده کند، آنها چنان میریزند، که برگ درخت میریزد. و نزد وی همچنان از طارق بن شهاب روایت است که: وی شبی را نزد سلمان سپری نمود، و کوشش وی را در عبادت میدید، سلمان در آخر شب به نماز ایستاد، و گویا طارق آنچه را که گمان مینمود ندید، و آن را برای وی متذکر گردید، سلمان گفت: بر نمازهای پنجگانه مداومت و توجه داشته باشید، چون اینها کفاره این گناهانند، البته در صورتی که مرتکب قتل نشود، و وقتی مردم شب کنند بر سه حالت میباشند: کسی از آنان چنان میباشد، که برایش نفع میباشد و نه ضرر، و کسی از آنان چنان میباشد که برایش ضرر میباشد و نه نفع، و کسی از آنان چنان میباشد، که برایش نه نفع میباشد و نه ضرر، مردی که تاریکی شب و غفلت مردم را غنیمت میشمرد، و بر میخیزد و تا صبح نماز میگزارد، این همان کسی است که برایش نفع است و نه ضرر، و مردی که غفلت مردم و تاریکی شب را غنیمت میشمرد و دست به گناه میزند، این همان کسی است، که برایش ضرر است و نه نفع و مردی که نماز عشاء را میگزارد و میخوابد، این همان کسی است، که نه برایش نفع است و نه ضرر، و زنهار که به شتاب روی!! میانه روی اختیار نما و مداومت کن. این چنین در الکنز (181/4) آمده است. این را طبرانی در الکبیر از طارق بن شهاب به مانند آن روایت کرده، و رجال آن موثقاند، چنانکه هیثمی (300/1) گفته است. و عبدالرزاق از ابوموسی اشعری رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: بر جانهای خود آتش میافروختیم[2]، و وقتی نماز فرضی را میگزاردم، نماز ما قبل خود را از بین میبرد، باز بر نفسهای خویش آتش میافروختیم، و وقتی نماز را میگزاردیم، نماز، ماقبلش را از بین میبرد. این چنین در الکنز (182/4) آمده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر