ترغيب پيامبر صل الله علیه و آله و سلم به نماز
حدیث عثمان و سلمان رضی الله عنهما در این باره
احمد به اسناد حسن، ابویعلی و بزار از حارث مولای عثمان رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: عثمان رضی الله عنه روزی نشست و ما با او نشستیم، آن گاه مؤذّن آمد، و عثمان رضی الله عنه آبی را در ظرفی - گمان میکنم در آن یک مدّ آب بود - خواست و وضو نمود، بعد از آن گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را دیدم، که همانند این وضویم وضو میگرفت، و سپس گفت: «کسی که چون این وضویم وضو کند، بعد از آن برخیزد و نماز ظهر را به جای آورد، آنچه در میان صبح و ظهر بود برای او بخشیده میشود، بعد از آن عصر را بخواند، آنچه در میان عصر و ظهر بوده برای او بخشیده میشود، بعد از آن مغرب را بخواند، آنچه در میان مغرب و عصر بوده برای او بخشیده میشود، بعد از آن عشاء را بخواند، آنچه در میان عشاء و مغرب بوده برای او بخشیده میشود، بعد از آن ممکن است او شب را در گناه غلطیده باشد، باز اگر برخیزد و وضوع نماید و نماز صبح را بگزارد، برای او آنچه در میان عشاء و صبح بوده بخشیده میشود، و همینها نیکی هاییاند که گناهان را از بین میبرند»، گفتند: این حسنات و نیکی هاست، باقیماندنیهای (صالحات) چیست، ای عثمان؟ گفت: آنها اینهااند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»[1]. این چنین در الترغیب (203/1) آمده، و هیثمی (297/1) میکوید: این را احمد، ابویعلی و بزار روایت نمودهاند، و رجال آن صحیحاند: غیر حارث بن عبداللَّه مولای عثمان بن عفان که ثقه میباشد، و در صحیح اندکی از آن آمده است.
احمد، نسائی و طبرانی از ابوعثمان روایت نمودهاند که گفت: همراه سلمان رضی الله عنه زیر درختی بودم، وی شاخه خشکی از آن را گرفت و تکانش داد و برگهایش افتاد، بعد از آن گفت: ای ابوعثمان آیا از من نمیپرسی که چرا این عمل را انجام میدهم؟ گفتم: چرا این را انجام میدهی؟ گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم همراه من، در حالی که زیر درختی همراهش بودم چنین نمود، شاخه خشکی از آن را گرفت و تکانش داد تا اینکه برگهایش افتاد، و گفت: «ای سلمان آیا مرا نمیپرسی که چرا این را انجام میدهم؟» گفتم: چرا این را انجام میدهی؟ افزود: «مسلمان وقتی وضو نماید، و وضوء را نیکو دارد، بعد از آن نمازهای پنجگانه را به جای آرد، گناهانش چنان میریزد، که این برگ میریزد، و خداوند فرموده:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ ١١٤﴾ [هود: 114].
ترجمه: «و نماز را در دو طرف روز و بخشی از شب برپا دار، چرا که حسنات سیئات را از بین میبرند، این تذکری است، برای آنانی که پند پذیراند»[2].
منذری در الترغیب (201/1) میگوید: به راویان احمد در صحیح حجت گرفته شده (و از آنان حدیث نقل کرده شده)، مگر علی بن زید.
قصه دو برادر که یکیشان شهید شد و دیگرشان باقی ماند
احمد از عامربن سعد بن ابی وقاص روایت نموده، که گفت: از سعد رضی الله عنه و جمعی از یاران رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفتند: در زمان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دو شخص که با هم برادر بودند، یکی از آنان از دیگری بهتر بود، همان بهترشان درگذشت و دیگری عمر کرد و بعدها وفات یافت، نزد پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فضیلت اولی بر دومی ذکر گردید، فرمود: «آیا نماز نمیگزارد؟» پاسخ دادند: بلی، [میگزارد]، ای رسول خدا، پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «تو چه میدانی، که نمازش او را به کجا رسانیده است؟!» بعد گفت: «مثال نماز، چون مثال نهر جاری، زیاد و گوارایی است که بر دروازه مردی قرار داشته باشد، و او هر روز پنج بار در آن داخل شود، چه فکر میکنید، آیا از چرک وی چیزی باقی میماند؟»[3]. هیثمی (297/1) میگوید: این را احمد و طبرانی در الأوسط روایت کردهاند، مگر اینکه طبرانی گفته: بعد از آن، دومی چهل شب پس از وی عمر کرد، و رجال احمد رجال صحیحاند. مالک، نسائی و ابن خزیمه در صحیحش نیز آن را چنان که در الترغیب (206/1) آمده، روایت نمودهاند.
و احمد از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: دو مرد از بَلی - قریهای است از قضاعه - مسلمان شده بودند و نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بودند، یکی از آنان شهید شد و دیگری یک سال زنده باقی ماند، طلحه بن عبیداللَّه گفت: من در خواب دیدم که آن فرد باقی مانده قبل از شهید داخل جنت گردید، و از آن به شگفت افتادم، بعد وقتی صبح نمودم آن را برای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ذکر نمودم - یا برای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ذکر گردید -، پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا پس از وی رمضان را روزه نگرفته، و شش هزار رکعت و این قدر و این قدر رکعت نماز یک سال را نگزارده است؟»[4]. در الترغیب (208/1) میگوید: احمد این را به اسناد حسن روایت نموده، ابن ماجه، ابن حبان در صحیحش و بیهقی همهشان این را از طلحه به مانند آن، و طویلتر از آن روایت کردهاند، و ابن ماجه و ابن حبان در آخر آن افزودهاند: «در میان آن دو فاصله دورتر از فاصله بین زمین و آسمان است».
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای مردی درباره نماز: آن کفاره گناهت است
طبرانی از حارث و او از علی رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: ما در مسجد با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودیم، و انتظار نماز را میکشیدیم، آن گاه مردی برخاست و گفت: من مرتکب گناهی شدم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از وی اعراض نمود، هنگامی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز را تمام نمود، همان مرد برخاست و گفتهاش را تکرار نمود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا با من این نماز را نگزاردی، و برای آن وضوی نیکو ننمودی؟» پاسخ داد: بلی، افزود: «همان کفاره گناهت است»[5]. هیثمی (301/1) میگوید: این را طبرانی الصغیر و الأوسط روایت کرده، و حارث ضعیف میباشد.
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به مردی که از او در مورد بهترین اعمال سؤال کرد
احمد از عبداللَّه بن عمرو رضی الله عنه روایت نموده که: مردی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد، و از او در مورد بهترین اعمال سئوال کرد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «نماز»، پرسید: بعد از آن چه؟ فرمود: «نماز»، پرسید: باز (چه؟ گفت: «نماز») سه بار، هنگامی که بر وی غلبه نمود[6] پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «جهاد فی سبیلاللَّه»، آن مرد گفت: من والدین هم دارم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمد: «من تو را درباره والدین به نیکی توصیه میکنم»، آن مرد گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق نبی مبعوث گردانیده است، جهاد خواهم نمود و آن دو را خواهم گذشت، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «خودت داناتری»[7]. هیثمی (301/1) میگوید: در این ابن لهیعه آمده، و ضعیف میباشد، و ترمذی حدیث وی را حسن دانسته و بقیه رجال آن رجال صحیحاند. این را هم چنین ابن حبان در صحیحش، چنانکه در الترغیب (211/1) آمده، روایت نموده است.
قول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به کسی که ارکان اسلام را ادا نماید: تو از صدیقین و شهدا هستی
بزار، ابن خزیمه و ابن حبان هر دودر صحیحشان - و لفظ از ابن حبان است - از عمروبن مره جهنی رضی الله عنه روایت نمودهاند که گفت: مردی نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: ای رسول خدا، چه فکر میکنی، اگر من شهادت بدهم که معبودی جز خداوند، نیست، تو رسول خدا هستی، نمازهای پنجگانه را به جای آورم، زکات را بپردازم و رمضان را روزه بگیرم و در آن قیام نمایم، آن گاه از جمله چه کسانی هستم؟ فرمود: «از صدیقین و شهدا»[8]. این چنین در الترغیب (200/1) آمده است.
سفارش پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به نماز در هنگام مرگش
بیهقی از انس رضی الله عنه روایت نموده، که گفت: عامه وصیت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هنگامی که وفاتش فرارسید چنین بود: «نماز، و آنچه را دستهایتان مالک آن شده است»، حتی وقتی که روحش به حلقومش رسیده بود نیز آنرا تکرار مینمود و صدایش درست شنیده نمیشد[9]. این را نسائی و ابن ماجه نیز روایت کردهاند. و نزد احمد از حدیث وی روایت است که گفت: عامه وصیت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هنگامی که مرگش فرارسید چنین بود: «نماز، و آنچه را دستهایتان مالک آن شده است»، حتی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در آخرین لحظات جان دادن آن را در سینهاش زمزمه مینمود، و زبانش درست به آن حرکت نمیکرد. و از حدیث علی رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به من دستور داد تا برایش کاغذی بیاورم، و در آن چیزی را بنویسد که امتش بعد از وی گمراه نشود، میگوید: من ترسیدم، که جانش در غیابم برآید، میافزاید: بنابراین عرض کردم: من حفظ میکنم و به خاطرم میسپارم، فرمود: «به نماز، زکات و آنچه دستهایتان مالک آن است توصیه میکنم»[10]. این چنین در البدایه (238/5) آمده است. این را هم چنین ابن سعد (243/2) از انس به مانند آن روایت کرده است. و از علی رضی الله عنه هم چنین مانند آن را روایت نموده، و افزوده است: شروع نمود و درباره نماز و زکات و غلامها توصیه مینمود، میگوید: و همینطور ادامه داد، تا این که جانش برآمد، و به شهادت «لا إله إلا الله ومحمداً عبده ورسوله» امر نمود، تا اینکه جانش را به جان آفرین سپرد، «کسی که به آن دو شهادت بدهد بر آتش حرام گردیده است». نزد احمد، بخاری در الأدب، ابوداود، اینماجه، ابن حریر و صحیحش دانسته - ابولعلی و بیهقی، از علی روایت است که گفت: آخرین کلام پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این بود: «نماز، نماز و از خدا در آنچه دستهایتان مالک آنست بترسید»[11] اینچنین در الکنز (180/4) آمده است.
[1]- صحیح. احمد (1/ 71) و شافعی در مسند خود.
[2]- سند آن ضعیف است. احمد (5/ 437، 438) دارمی (719) در سند آن علی بن زید بن جدعان ضعیف است: التقریب (2/ 37) آلبانی آن را به علت داشتن شاهدی که احمد از ابوذر به معنای آن روایت کرده حسن لغیره دانسته است: صحیح الترغیب (384).
[3]- صحیح. احمد (1/ 177) مالک در موطا (1/ 174) شیخ احمد شاکر و آلبانی در صحیح الترغیب (371) آن را صحیح دانستهاند.
[4]- صحیح. احمد (1/ 333) ابن ماجه (3925) آلبانی آن را صحیح دانسته است. نگا: المجمع (10/ 204).
[5]- ضعیف. طبرانی در الصغیر (2/ 51) بیهقی (8/ 333) در سند آن حارث ضعیف است: المجمع (1/ 301).
[6]- یعنی پرسش خود را ادامه داد.
[7]- حسن. احمد (2/ 172) ابن حبان (1722) ارناووط آن را حسن دانسته است.
[8]- صحیح. بزار و ابن خزیمة و ابن حبان (3438) و لفظ از آن اوست. آلبانی آن را در صحیح الترغیب (361 و 1003) صحیح دانسته است.
[9]- صحیح. ابن ماجه (2697) احمد (3/ 117) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح. ابوداوود (5156) احمد (1/ 78) ابن ماجه (2698) آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[11]- صحیح. نگا: حدیث قبل و الصحیحة (868) حاکم (6/ 29).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر